سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

 

جدایی پیمان قاسم‌خانی و مهران مدیری ادامه دارد/اطلاعاتی درباره این دو مجموعه تازه؛
خبر ساخت دو سریال: قاسم‌خانی، معجونی، لولایی و رادش با جوان/ الوند و ژوله با مدیری

 

سینمای ما - دیروز در گروه فیلم و سریال شبکه‌3 سیما یک مجموعه طنز جلوی دوربین رفت.

این مجموعه طنز «سیاهچاله» نام دارد و آن را رامبد جوان کارگردانی می‌کند. «سیاهچاله» کم و‌بیش حال و هوایی تازه خواهد داشت و پیمان قاسم‌خانی، نویسنده موفق این سال‌های طنز، سرپرست نویسندگان این مجموعه را به عهده خواهد داشت.

بجز پیمان قاسم‌خانی این مجموعه از نویسندگان دیگری چون محراب قاسم‌خانی، سروش صحت، علیرضا ناظر فصیحی و فرخ سلطانی نیز بهره خواهد برد.

آن گونه که پیداست، قرار است این مجموعه در 50 قسمت به صورت هر شب در ایام تابستان از شبکه 3 سیما پخش شود.

در این مجموعه تلویزیونی مانند دیگر مجموعه‌هایی که با دستمایه طنز ساخته شده باز هم از بازیگران شناخته شده حوزه طنز استفاده خواهد شد. حمید لولایی، حسن معجونی، نصرالله رادش، شقایق دهقان، سحر دولتشاهی، اصغر حیدری، مریم شیرازی و البته خود رامبد جوان، بازیگرانی هستند که در «سیاهچاله» به ایفای نقش خواهند پرداخت.

داستان مجموعه سیاه‌چاله کمی نامتعارف به نظر می‌رسد: در سیاره کوچک آبی‌رنگی در گوشه پرتی از کهکشان مدتی است موضوعی فکر اعضای کنفدراسیون راه شیری را به خود مشغول کرده است و آن این است که ساکنان سیاره زمین بدون ملاحظه مشغول تخریب محیط زیست خود هستند و نادانسته تعادل کهکشان را به هم زده‌اند. کنفدراسیون 4 مامور زبده خود را به زمین می‌فرستد تا درباره این موجودات عجیب تحقیق کنند.

آنها در قالب یک خانواده در تهران فرود می‌آیند و خانه یک کله‌پز را اجاره و در آن مستقر می‌شوند و این ابتدای ماجراهای طنز این مجموعه است. سیاهچاله در لوکیشن اصلی واقع در زعفرانیه جلوی دوربین رفته و محسن چگینی تهیه‌کنندگی آن را به عهده دارد.

در ساخت این مجموعه، حمید مهین‌دوست (مدیر تولید)، رضا نمازی (مدیر تصویربرداری)، علیرضا نوروزیان (صدابردار) ، امین صدرایی (طراح صحنه و لباس)، محراب قاسم‌خانی (عکاس) و رضا فرساد (جلوه‌های ویژه رایانه‌ای) همکاری می‌کنند.

خشایار الوند و امیر‌مهدی ژوله نگارش متن تازه‌ترین مجموعه شبانه مهران مدیری را از هفته آینده شروع می‌کنند.

الوند از نویسندگان مجموعه تازه مدیری به خبرنگار مهر گفت: من، مدیری و ژوله در صحبت‌هایی که داشتیم به طرحی رسیدیم که قراراست براساس آن مجموعه تازه مدیری شکل بگیرد. کار روی شخصیت‌ها و خط کلی قصه‌ها شروع شده و ازهفته آینده نگارش متن آغاز می‌شود.

وی افزود: موضوع‌های مختلف اجتماعی را در این مجموعه مطرح می‌کنیم. امسال سال اصلاح الگوی مصرف است و مجموعه‌های مختلفی با درنظرگرفتن این موضوع ساخته می‌شود، بخش‌هایی از قصه‌های این مجموعه هم با این رویکرد نوشته خواهد شد. با توجه به غیبت مهراب و پیمان قاسمخانی، من و ژوله نگارش متن را شروع می‌کنیم.

نویسنده مجموعه "مرد دو هزار چهره" ادامه داد: با توجه به تعداد بالای متن و حجم گسترده کار، احتمالا نویسندگانی به گروه اضافه می‌شوند.البته باید از دوستانی دعوت به همکاری کنیم که با فضای کارهای مدیری آشنا باشند و بتوانند درشتاب نگارش یک مجموعه روتین با ما همکاری کنند.

نام و تعداد قسمت‌های این مجموعه هنوز مشخص نشده است. مدیری که نوروز مجموعه "مرد دو هزار چهره" را روی آنتن داشت، کارگردانی مجموعه‌های "ساعت خوش"، "باغ مظفر"، "نقطه‌چین"، "پاورچین" و "جایزه بزرگ" را در کارنامه دارد.

 

منبع : جام جم و مهر

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/2/23 و ساعت 1:51 صبح | نظرات دیگران()

خبر نوشت: امسال سه فیلم سینمایی با تعیین درجه‌بندی سنی بینندگان در سینماهای تهران و شهرستان‌ها روی پرده می‌رود.

پیروزه روحانیون
اتفاقی که پیش از این چند سال یکبار و به صورت موردی در مورد فیلم‌های ایرانی رخ می‌داد. سه فیلم «حریم» به کارگردانی رضا خطیبی که از چهارشنبه هفته قبل روی پرده رفته، «پستچی سه بار در نمی‌زند» ساخته حسن فتحی و «کلبه» به کارگردانی جواد افشار که جزو برنامه‌های بعدی اکران امسال‌اند، با رده‌بندی سنی مخاطبان روی پرده خواهند رفت. سه فیلم یاد شده به همراه «سایه وحشت» ساخته عماد اسدی در جشنواره فیلم فجر سال قبل به دلیل داشتن صحنه‌های خشن یا تصاویر ترسناک با تعیین رده‌بندی سنی تماشاگران به نمایش درآمدند. در حالی امسال با تعدادی فیلم درجه‌بندی شده به لحاظ مخاطب مواجه‌ایم که پیش از این برای تعداد اندکی از فیلمهای ایرانی این مرز‌بندی تعیین شده بود. «مصائب شیرین» ساخته علیرضا داودنژاد برای افراد زیر 18سال و «پارک‌وی» به کارگردانی فریدون جیرانی، به دلیل جای گرفتن در دسته سینمای وحشت برای افراد زیر 16ساله‌ها توصیه نمی‌شد. البته این توصیه‌ها و ممنوعیت‌ها هیچ‌وقت به‌طور رسمی اجرا نشد. تعیین گروه سنی مخاطبان فیلم‌های سینمایی در سینمای جهان اتفاقی است که بارها تکرار شده اما نگاه به این مسئله در ایران گاه با سوء‌تفاهم‌هایی همراه بوده است؛ سوء‌تفاهم‌هایی که نشان از نبود شناخت از این درجه‌بندی و نحوه عملی کردن آن دارد.

رضا خطیبی:نمی‌خواهم کودکان با دیدن «حریم» آسیب ببینند
اکران عمومی فیلم «حریم» هفته گذشته آغاز شد. این فیلم در حالی در سینماهای کشور به نمایش درآمده است که در تیزر و آنونس فیلم به خانواده‌ها هشدار داده می‌شود افراد زیر 13 سال این فیلم را با والدین خود ببینند. خطیبی با اشاره به اینکه اعمال این هشدار اجباری نیست و دست‌اندرکاران تهیه فیلم به خاطر آسیب نرسیدن به ذهن و روح کودکان به خانواده‌ها چنین هشداری می‌دهند می‌گوید: «این فیلم به خاطر صحنه‌های ترسناکی که دارد در جشنواره فیلم فجر درجه‌بندی شد. از سوی دیگر خودم واکنش‌های کودکان اطرافم را پس از تماشای فیلم دیده بودم، به همین خاطر ترجیح دادم این درجه‌بندی در نمایش عمومی فیلم هم رعایت شود.»خطیبی وجود این شرط را یک ضدتبلیغ برای فیلمش می‌داند و می‌گوید: «وقتی گفته می‌شود به دلیل قرار گرفتن فیلم در ردیف سینمای وحشت، افراد زیر 13 سال آن را با والدین خود ببینند، تعدادی از خانواده‌ها عطای دیدن فیلم را به لقایش می‌بخشند و ترجیح می‌دهند فیلمی را ببینند که برای فرزندانشان مناسب باشد. به این ترتیب بخش بزرگی از مخاطبان و تماشاگران فیلم حذف می‌شوند. اگر این محدودیت سنی برای زیر 16 یا 17 ساله‌ها بود امکان داشت به عنوان تبلیغ محسوب شود چون معمولاً بچه‌های زیر 13 سال تنها به سینما نمی‌آیند اما خیلی پیش می‌آید که جوانان 16 تا 18‌ساله تنها سینما بروند و اگر تماشای فیلمی برای آن‌ها ممنوع باشد آن‌ها برای دیدنش بیشتر مشتاق می‌شوند.» او در ادامه می‌گوید: «با این اوصاف ما موافق این درجه‌بندی بودیم چون نمی‌خواستیم فیلم به بچه‌ها صدمه بزند. حالا خانواده‌ها می‌دانند این فیلم صحنه‌هایی دارد که ممکن است برای بچه‌هایشان مناسب نباشد.» این فیلم ماجرای پلیسی است که برای پیگیری پرونده قتل‌هایی به شمال کشور سفر می‌کند و با اتفاقاتی دور از انتظارش مواجه می‌شود. وجود تصاویر رعب‌آور در فیلم سبب شده تا خطیبی تصمیم بگیرد که فیلم با تعیین درجه‌بندی سنی مخاطبان اکران شود.

علیرضا داودنژاد: درجه‌بندی مخاطبان ناشناخته است
علیرضا داودنژاد که پیش از این با «مصائب شیرین» تجربه درجه‌بندی سنی مخاطبان را داشته است، در مورد نگاهی که به این مسئله در سینمای ایران وجود دارد، می‌گوید: «سینمای ایران نه در موضوع تنوع و گستردگی دارد و نه در مخاطبان. به همین دلیل هیچ‌وقت این ضرورت و نیاز حس نشده که برای فیلم‌ها درجه‌بندی قائل شویم. بیشتر فیلم‌های ما با محدودیت بازار مواجه‌اند و تعداد مخاطبان بسیار محدود است، در چنین شرایطی درجه‌بندی چندان لازم شناخته نمی‌شود.» داودنژاد درباره ادعای برخی که معتقدند محدودیت سنی برای فیلم‌ها گاهی جنبه تبلیغی ایجاد می‌کند می‌گوید: «درجه‌بندی سنی کار مرسوم و رایجی در سینمای ایران نیست، تعیین محدودیت برای مخاطبان یک فیلم، یک ویژگی برای آن فیلم محسوب می‌شود اما این ویژگی لزوماً باعث فروش بیشتر فیلم نمی‌شود.» دا‌ودنژاد ایجاد نظارت صنفی بر نمایش فیلم‌ها را برای ضمانت اجرای درجه بندی‌ها پیشنهاد می‌کند و می‌گوید: «باید شرایطی فراهم شود که صنف سینمایی بتواند بر نظام نمایش فیلم در سینماها نظارت داشته باشد در این صورت می‌توانیم به رعایت محدوده‌های سنی که برای فیلم‌ها گذاشته می‌شود امیدوار بود.»

درجه‌بندی سنی برای حمایت از حقوق کودکان
حکایت درجه‌بندی فیلم‌ها در سینمای ایران مدت زیادی نیست که آغاز شده و البته هنوز آن‌قدر جانیفتاده است. اما در سینما جهان درجه‌بندی (ریتینگ) فیلم‌ها از سال 1968 به‌طور رسمی با تأسیس انجمن MPAA شروع شد. این انجمن علاوه بر تدوین قوانینی برای درجه‌بندی فیلم‌ها، نظارت بر درجه‌بندی فیلم‌ها را پیش از نمایش عمومی به عهده دارند. مسئله درجه‌بندی فیلم‌ها اولین بار در سال 1907 از سوی برخی از مسئولان شهر شیکاگو و چند شهر دیگر مطرح‌‌ آنها فهرستی از فیلم‌ها و تئاترهایی که نمایششان برای کودکان مناسب نبود تهیه کردند. در سال 1930 مجلس آمریکا قوانینی برای سانسور فیلم‌ها تصویب کرد که نمایش بعضی فیلم‌ها را برای افراد زیر 19 سال ممنوع می‌کرد؛ فیلم‌هایی که شامل این قانون می‌شدند دارای کلمات رکیک و زشت در دیالوگ‌هایشان بودند. این قوانین از آن پس مورد استقبال کشورهای دیگر قرار گرفت. یکی از طرفداران سرسخت اجرای این قوانین حامیان حقوق کودکان بودند. اجرای قانون درجه‌بندی فیلم‌های سینمایی بیشتر در کشورهایی جدی گرفته می‌شود که سینما در آن‌ها به عنوان یک صنعت درآمدزا به حساب می‌آید و فرهنگ سینما رفتن در خانواده‌ها نهادینه شده است. بنابراین مسئولان برای حفظ مخاطبان و احترام به آن‌ها بر درجه‌بندی و اجرای آن نظارت دارند. در حال حاضر دسته‌بندی انجمن MPAA برای فیلم‌ها براساس 6درجه صورت گرفته است: گروه G مناسب برای همه گروه‌های سنی؛ گروه PG نمایش برای همه سنین با کمی هشدار برای خانواده‌ها؛ گروه PG-13 نامناسب برای افراد زیر 13سال؛ گروه R که نمایش آن‌ها برای افراد زیر 17سال فقط همراه خانواده‌شان مجاز است؛ گروه NC-17 ممنوع برای افراد زیر 17سال و گروه NR که شامل فیلم‌هایی می‌شوند که سازندگانشان آن‌ها را برای درجه‌بندی معرفی نکرده‌اند. این دسته‌بندی‌ها براساس میزان خشونت، نمایش صحنه‌های غیراخلاقی، وجود عبارت‌های رکیک در دیالوگ‌ها و نمایش صحنه‌های استفاده از مواد مخدر انجام می‌شود و مشخص می‌کند کدام فیلم برای چه گروه سنی مناسب یا نامناسب است. البته مرزبندی‌های سنی در کشورهای مختلف یکسان نیست. مثلاً ممکن است فیلمی که در آمریکا تماشای آن برای افراد زیر 17سال ممنوع است، در کانادا برای افراد زیر 13سال ممنوع باشد. به این صورت تکلیف خانواده‌ها در مواجهه با فیلم‌ها مشخص است. بیشتر خانواده‌ها از تماشای فیلم‌های گروه NR که فاقد درجه‌بندی هستند خودداری می‌کنند.

لزوم نظارت بر اجرای درجه‌بندی‌ها
بحث درجه‌بندی فیلم‌ها علاوه بر سینما کم‌کم در تلویزیون هم جدی می‌شود، اولین بار مجموعه سینما ماورا‌ موقع نمایش فیلم «کنستانتین» عدد 18- را در پایین صفحه حک کرد و از آن پس برخی از فیلم‌هایی که در این مجموعه به نمایش در‌می‌آمد به خانواده‌ها هشدار می‌داد دیدن آن‌ها برای بعضی محدوده‌های سنی یا برخی افراد که بیماری قلبی و عصبی دارند، مناسب نیست.

با این که اعمال درجه‌بندی بر روی فیلم‌ها در سینمای ایران اولین گام‌هایش را برداشته است، اما نظارت بر اجرای آن و تعیین معیارهای مشخص و صحیح برای درجه‌بندی ادامه این حرکت را تضمین می‌کند، در غیر این صورت این برنامه هم به جمع حرکت‌هایی می‌پیوندد که هیچ‌وقت ادامه پیدا نکرد.
منبع: اصلاحات


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/2/17 و ساعت 1:41 صبح | نظرات دیگران()

یک مرد برای عاشق شدن
به یک لحظه نیاز دارد
و برای فراموش کردن
به یک عُمر!

 

شاعر: نزار قبانی

 

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/2/16 و ساعت 1:57 صبح | نظرات دیگران()


جمع‌بندی بهرام بیضایی از مجموع واکنش‌های ابراز شده در برابر فیلم‌اش در تازه‌ترین مصاحبه‌اش؛
«وقتی همه خوابیم» باعث شد نقد امروز خودش را بیرون بریزد

سینمای ما - بهرام بیضایی گفت: من پرده‌برداری از تندیس زخمی «وقتی همه خوابیم» را به زمان وا می‌گذارم.

این کارگردان سینمای ایران پس از یک ماه و نیم از اکران جدیدترین ساخته‌ی سینمایی‌اش «وقتی همه خوابیم»، در گفت‌وگویی با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران، به سوالات و حواشی مختلفی که در برخی از نقدها بر این فیلم وارد شده است، پاسخ داد.

سراسر «وقتی همه خوابیم» عشق به سینما، و نمایش آفت‌های آن است


این کارگردان در پاسخ به اینکه طبق آنچه گفته می‌شود، «وقتی همه خوابیم» را برای انتقام از بدنه‌ی سینمای ایران، ساخته‌ است، گفت: «نمی‌توانم سینمایی را که بیشترین فرصت‌های تعالی خود را به مصلحت می‌بازد، و بلوغ خود را به سود، ستایش کنم. مصلحت و سود فرضی نتایج واقعی ـ یعنی قربانی‌شدن استعدادها ـ را توجیه نمی‌کند. سراسر «وقتی همه خوابیم» عشق به سینما، و نمایش آفت‌های آن است؛ و تغییر دادن عمدی معنای آن به انتقام‌گیری از بدنه‌ی سینما، ساخته‌ی کسانی است که خود را از جمله‌ی آفت‌ها شمرده‌اند!

بسیارند فیلم‌سازانی در سراسر جهان که با ساختن فیلمی درباره‌ی پشت صحنه‌ی حرفه‌ی خود سینما، بخشی از تجربه‌های خود را با دیگران در میان گذاشته‌اند و هرگز کسی این تهمت را بهشان نزده. آن‌ها که در شرایط آزادتر و امن‌تر و موافق‌تر فیلم‌سازی را لذت‌بخش یافته‌اند، البته پشت صحنه‌ی فیلم‌شان هم تفریحی‌تر است. آن‌ها که تجربه‌های خوش و ناخوش هر دو را دارند، فیلم‌شان هم تلخی و شیرین را با هم دارد. من هم تجربه‌های خودم را آورده‌ام و اگر تلخ است مشکل من نیست؛ مشکل جایی است که در آن عُمر گذاشته‌ام. بهتر نیست جای دعوت فیلم‌ساز به پنهان‌کاری و تعارف، بکوشیم شرایط را عوض کنیم که ریشه در همه‌ی ما دارد؟

من پرده‌برداری از تندیس زخمی «وقتی همه خوابیم» را به زمان وا می‌گذارم


سپس در پاسخ به این سوال که «در «وقتی همه خوابیم» انتقادی از نقش استبدادی سرمایه در مسخ اثر فرهنگی داشته‌اید، برخی به اعتراض پرسیده‌اند که چرا به اعمال نظارت‌ها نپرداختید؟» بیضایی مطرح کرد: «به نظرم سوال واقعی معترضانی که حتما و به خوبی از نظارت مطلع‌اند، این است که چرا «وقتی همه خوابیم» آن‌قدر در انتقاد از نظارت، تندروی نشان نداده تا خود این فیلم را هم بخوابانند و خیال همه راحت! «وقتی همه خوابیم» در ساختار خودش و جای‌جای خودش وضعیتی را به نمایش درمی‌آورد که نتیجه‌ی مستقیم یا غیرمستقیم سیاست‌گذاری‌های مسلط است. همان سیاست‌های پایه‌گذاری شده در سال‌ها پیش براساس بایدها و نبایدها و خودی و غیرخودی و تقسیم بهشت و دوزخ و ممیزی از راه سرمایه و شک به فیلم فرهنگی یا ـ چون دشنامی ـ دگراندیش! سیاستی سنتی که هنوز گاه در جشنواره‌های سینمایی تجلیل می‌شود و به نتیجه‌ی امروزی رسید و فیلم‌فارسی‌های خودش، منتقدان خودش و افکار عمومی‌سازی خودش و فرهنگ‌گریزی خودش، و هویت‌زدایی خودش، و اولویت‌های خودش را دارد. آیا باید پررنگ‌تر می‌بود تا آن‌ها که وانمود می‌کنند ضدصراحت‌اند بنویسند شعاری و مقاله‌ای است؟ یا هم‌چنان که گفتم آن‌قدر تند می‌رفت تا اصلا کل فیلم بخوابد و این حرف نگفته بماند؟ من پرده‌برداری از تندیس زخمی «وقتی همه خوابیم» را به زمان وامی‌گذارم و اجازه می‌خواهم فیلمی را که به سختی و بدون هیچ پشتیبانی ساخته‌ام، با فهرست‌کردن موارد نقد نظارت، آسان به دست خود به توقیف ندهم، چه کسی یادش ماند که نمایش «مجلس شبیه ....» را پیش از آن که نمایش آن حتی به نیمه برسد از صحنه برداشتند؟

«وقتی همه خوابیم» پشت صحنه‌ی «لبه پرتگاه» نیست

هیچ‌کس دلیل واقعی به هم‌خوردن «لبه‌ی پرتگاه» را نمی‌داند – حتی من!

سپس دربار‌ه‌ی اینکه، آیا «وقتی همه خوابیم» پشت صحنه‌ی «لبه‌ی پرتگاه» است؟ و آیا منظور شما از «شایان شبرخ»، محمدرضا گلزار است که قرار بود در آن باز کند و از اشتهاریان تهیه‌کننده‌ی «لبه‌ی پرتگاه» است؟ بهرام بیضایی پاسخ داد: ««وقتی همه خوابیم» پشت صحنه‌ی «لبه‌ی پرتگاه» نیست؛ فیلمی است با ساختار و داستان ویژه‌ی خودش، که بخش‌های پشت‌صحنه‌ی آن تجربه‌های از «رگبار» تا امروز است و البته نه همه‌ی آن. پیش‌تولید «لبه‌ی پرتگاه» در دفتری آغاز شد که معلوم شد خودش پیش‌تر سه فیلم درباره‌ی پشت صحنه‌ی سینما تهیه کرده است که طبق مقررات و به لطف همکاران، آن روزها توقیف بودند و با این‌همه از تولید «لبه‌ی پرتگاه» خرسند بود؛ و با این سابقه حتما اگر راحتش بگذارند و توی اعصابش نروند، با «وقتی همه خوابیم» هم مشکلی ندارد به ویژه که قرارداد نگارش همین فیلم‌نامه را هم در آن دفتر تا مرحله‌ی امضا پیش رفتیم، و نهایتا من بودم که از ترس تکرار تجربه‌ی تلخ توقف ناگهانی کار، منصرف شدم. در «لبه‌ی پرتگاه» آقای محمدرضا گلزار انتخاب شخص من بود برای بازی در نقش شبیه خودش که در واقع نیاز چندانی به بازی نداشت؛ و تحمیل نبود که به شایان شبرخ (و نقش توی فیلم او نجات شک‌وندی، که حسام نواب صفوی نامناسب بودن با آن را به خوبی بازی می‌کند) شبیه باشد. آقای مهران مدیری هم انتخاب شخص من بود، برای نقشی کاملا متضاد با آن‌چه از او متوقع هستیم؛ و درست مثل مورد آقای گلزار، برآیند نگرش و چالش ما، حتما نظری حرفه‌ای، ضدعادت، و جذاب می‌توانست بود. هیچ‌کس دلیل واقعی به هم‌خوردن «لبه‌ی پرتگاه» را نمی‌داند – حتی من ! پس انصاف اجازه نمی‌دهد درباره‌اش حرفی بزنم. در «رگبار» خانم ستاره‌ی پول‌سازی، و در «غریبه و مه» آقای ستاره‌ی پول‌سازی شرط تولید فیلم از سوی سرمایه‌گذارانی بودند؛ تجربه‌ی عوض‌کردن کارگردان از «سگ‌کشی» می‌آید که در مرحله‌ی از آن، کسانی از پشت صحنه، نامه‌ی مشابهی را برای تعویض من، که همیشه در جیب بغل داشتند، نشانم دادند.»

من از تقسیم مردمان به خوش‌جنس و بدجنس گریزانم

سپس با طرح این سوال که آیا خواسته‌اید در «وقتی همه خوابیم» شخصیت‌ها خوش‌ جنس و بدجنس یا سفید و سیاه باشند؟ و مثلا در مورد دو بازیگر مرد و زن بعدی و تهیه‌کنندگان، و سرمایه‌گذاران و کارگردان بعدی، گونه‌ی شیوه‌ی کاریکاتورسازی به کار نبرده‌اید؟، بهرام بیضایی پاسخ داد: «من از تقسیم مردمان به خوش‌جنس و بدجنس و سیاه و سفید گریزانم و خط‌کشی‌های مطلق‌بین را نمی‌فهمم، و یکی از ویژگی‌هایی سبب حمله به آثارم در گذشته یا همین بود یا این‌که آگاه و ناآگاه را – آن هم کم‌ و بیش و نه مطلق – جایگزین نیک و بد کرده‌ام. در تجربه‌ی من مردمی که دریافته‌اند باید بیشتر بدانند هزینه‌ی سنگینی در برابر فشارهای مسلط می‌پردازند، اما انبوه ناآگاه، و سودجویان و قدرت‌طلبان حق به جانب ـ که آن‌ها را بازیچه می‌کنند ـ هم معلول و هم علت جامعه‌ی بیماری هستند که با اتکا به تعریف‌های تغییرناپذیر، آن‌ها را پرورده و به یاری ایشان خود را باز می‌پرورد. «وقتی همه خوابیم» در لایه‌ای که کسی به آن نزدیک نشده – خواسته و نخواسته – بازاندیشی بخشی از تاریخ سینمای پنج‌دهه‌ی گذشته‌ی ما است. در پس‌زمینه‌ی شخصیت محوری «وقتی همه خوابیم» - یعنی پرند پایا ـ فیلم «کلاغ» را به یاد بیاورید. در «کلاغ» شخصیت محوری مرد، گزارشگر و بازیگر رسانه‌ای بود، و این‌جا در «وقتی همه خوابیم» وکیل است و گرچه دوربین ویدئویی خانگی به دست می‌گیرد، ولی بازیگری‌اش را به همسرش سپرده. و همسرش که آن‌جا معلم بچه‌های کرولال بود که لازمه‌اش اندکی بازیگری است، در خانه گاه و بیگاه خاطرات مادر را می‌نوشت، اینجا خود نویسنده و بازیگر و مادر است، و بچه‌ای که در آن فیلم صحبتش بود را اینجا واقعا دارند. در فیلم سیاه آغازین «وقتی همه خوابیم» - نوشته‌ی پرند پایا ـ قالب‌های رایج فیلم فارسی‌های گذشته، از جمله سیاه و سفید و خوش‌جنس و بدجنس، شکسته شد و در منظری امروزی بازنگری ـ و گاه ضد فیلم فارسی ـ دوباره‌سازی شده‌اند. در این منظر، شخصیت‌ها بدجنس نیستند، خودفریب و دیگر فریب‌اند، مثل برادران چاوشی که با ظاهری موجه‌تر و ظاهرا پیشرفته‌تر، ذهنیات و کنش‌های رایج فیلم فارسی گذشته را به سود بستن دهان حقیقت و نجات خود ـ شکلک‌وار ـ تکرار می‌کنند، و با این‌همه فیلم آن‌ها را قضاوت یا محکوم نمی‌کند که می‌داند تعریف‌هایی که در آن‌ها رشد یافته‌اند، سبب فاجعه‌ی نهایی آن‌ها و دیگران است؛ و همچنان که زن بدکاره آن فیلم‌ها هم اینجا ساخته‌ی جهان مردانه‌ی عزیزترین کسان خود است و اگر خود را می‌کشد برای آن است که واژه‌ای برای بیان این واقعیت و شورش علیه آن نمی‌یابد؛ و هم‌چنان که «نجات‌ شک‌وندی» هم، گونه‌ی امروز شده و شخصیت‌ یافته‌ی کارگر شریف، نیکدل آن فیلم‌هاست؛ و هم‌چنان که قهوه‌خانه‌ی آن فیلم‌ها که محور آن مردان بودند محل ظهور شخصیت زن محوری فیلم ـ در چند چهره ـ است؛ و همچنان که «چکامه‌ی چمانی» نویسنده‌ی زن امروزی در زمان عقب می‌رود و باز می‌آید تا با پوشیدن جامه‌ی کارگر شریف، و نجات وی با قربانی کردن خود، معنایی به مرگ خود ببخشد. و همچنان که چاقوزن چاوشی‌ها، «چکامه‌ی چمانی» را در لباس کارگر شریف جلوی سینمای سوخته، عمدا یادآور چاقوخوردن کارگر شریف در تالار تابستانی‌آباد در یکی از فیلم‌های مهم سال‌ها پیش است؛ و نمایش‌دهنده‌ی آشکار این که بدجنس‌های گونه‌ای از سینما به شخصیت‌ زن محوری و فرهنگی گونه‌ای دیگر از سینما حمله کرده‌اند و او را تکه‌تکه می‌کنند؛ و همچنان که در فیلم دوم «وقتی همه خوابیم» - یعنی پشت صحنه ـ سرمایه‌گذار/ تهیه‌کنندگان که در هفت سر ظاهر می‌شوند، خود از پشت صحنه‌ی فیلم‌های همان سال‌ها می‌آیند. اما در فیلم دوم هم کسی قضاوت یا محکوم نشد. در قانون نانوشته‌ی تلاش برای زندگی، برخی به سزاواری جایی را به دست آورده‌اند، و برخی به یاری جانبداران خود، آن‌ها را فرو می‌کشند تا خود جای آن‌ها را بگیرند. فیلم پشت صحنه فقط این موقعیت تنگ و ناامن و ترحم‌انگیز را نشان می‌دهد و قضاوت نمی‌کند. دو بازیگر مرد و زن تحمیلی، تهیه‌کنندگان، سرمایه‌گذاران، و کارگردان بعدی هیچ‌کدام بدجنس یا نفرت‌انگیز نیستند، برعکس سرگرم‌کننده، مفرح، و جذاب‌اند، و کلک‌هایی که می‌زنند و توجیه‌های حق به جانب و گمراه‌کننده‌ای که برای این کلک‌ها می‌تراشند، و منطق دادوستد نمایشی‌شان گاهی لبخندی برلب تماشاگر می‌آورد، و گاهی او را واقعا به خنده می‌اندازد. اگر بازی آن‌ها تا اندازه‌ای شکلک‌وار (کاریکاتوری) نبود مسلما بدجنس جلوه می‌کردند، و من نمی‌خواستم!»

پس به این ترتیب اگر در فیلم شما قضاوتی در بد و خوب باشد، آیا براساس آن‌چه برخی در نقد «وقتی همه خوابیم» نوشته‌اند درست است که فرهیختگان را خوب و بقیه را بد نشان می‌دهید؟، بیضایی پاسخ داد: «اگر قهرمان هر فیلم را ضمنا چون سرمشق یا پیشنهادی برای انسان مفروض آینده – و یا اصولا چشم‌انداز دلخواه پیش‌رو ـ تصور کنیم، در آن صورت فیلم‌هایی که در تحسین عقب‌ماندگی و کندذهنی و اصطلاحا ساده‌دلی است، نمونه‌ی والای خود را در ستایش ذهنی نابالغ و نیاموخته و رشد نیافته و تمسخر اندیشه و دانشی نشان می‌دهند، و فیلم‌های من در ترغیب به آموختن و فرهنگ. بستگی دارد آینده‌ی سرزمین و فرزندانمان را چگونه بخواهیم! فرهنگ حتما به معنای درسی خواندگی نیست. بسیارند درس‌خواندگان بی‌عمق و بی‌فرهنگ، و بسیارند خودآموختگانی فرهنگ‌ساز، منتقدی که جمله‌ی«من درسشو خوندم» را از نقش «پرند پایا» می‌شنود و جمله‌ی بلافاصله‌ی او در تجلیل از خودساخته‌ها را نمی‌شنود تا مرا به طرفداری از درس‌ خواندگان ـ این گناه بزرگ ـ متهم کند قبل از خودش یا من «نقد» را به مسخره گرفته است تا پنهان کند که دعوای آن صحنه اصلا بر سر درس‌خواندگی یا نخواندگی نیست؛ بر سر اینست که بازیگری زیر آب بازیگر دیگر را زده!»

«وقتی همه خوابیم» باعث شد نقد امروز خودش را بیرون بریزد

در مصاحبه‌ای گفته‌اید برخی نقدها در سایه‌ی جو جریان‌سازی و معنی‌سازی علیه فیلم «وقتی همه خوابیم» به خود اثر نزدیک نشده‌اند. این روزها که آن جریان‌سازی آرام‌تر شده و حتی گاه و بیگاه لحن ستایش‌آمیز به خود گرفته، در یک جمع‌بندی نقدها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ بیضایی گفت: «سال‌ها پیش در تلویزیون رسمی کشور مقدس ما ایران، در معرفی پیش از نمایش «باشو غریبه‌ی کوچک»، منتقدی نامدار، در شبکه‌ای که قیمتش ثانیه‌ای است، ساعت‌ها با بدترین لحن و بیان به من و فیلم «باشو» دشنام داد و ناسزا گفت تا جایی که فرمود چرا باید درباره‌ی چنین جفنگی حرف زد و چرا اجازه می‌دهند چنین بی‌استعدادی فیلم بسازد و پیاپی گفت اه – اه – اه! من نرنجیدم، و کسی هم نپرسید چرا فیلم به این بدی را اصلا نمایش دادند – گرچه با پایان بریده – آن هم در تلویزیونی که آن روزها حتی اسم مرا هم نمی‌برد – و چگونه منتقدی – این‌همه رسمی و از شبکه‌ی سراسری – نظارت را که نیازی به تحریک نداشت، به جلوگیری از کار کسی تحریک می‌کند؟ منتقد از زمان خود بیرون نیست، و لحن نقدها که نمودار اندیشه‌ی درون نقدها است، نشان روشن روزگاری است که «وقتی همه خوابیم» درباره‌ی آن ساخته شده؛ پس عجب نیست که ادبیات دسته‌ای از نقدها، با اندیشه‌ی گستردن فیلم‌فارسی نوین، مستقیما زیر تأثیر ادبیات سیاسی و جرگه‌ای و حزبی معاصر است که اغلب با به کوری چشم این و آن آغاز می‌شود؛ و در عرصه‌ی انبوه‌گرایی صاف تحت‌تأثیر هماوایی‌های صدهزارنفری در تشویق بازیکن دلخواه و لجن‌پراکنی به بازیکن مقابل است. کسی یادش نیست که نقد چاپ می‌شود و می‌ماند و شاید روزی منتقدی برگردد و نوشته‌های خودش را بخواند و از خودش بپرسد چه‌اش بوده؟ چرا تهمت زده؛ چرا جعل کرده؛ چرا با سرسختی کوشیده فیلم ساده‌ای را نفهمد و صحنه‌ای آشکار مثل این که شخصیت زن فیلم جسمش زندگی روزمره را می‌گذراند اما روحش جای دیگر است را انتقاد به گرانی میوه معنی کرده؛ چرا داستان فیلم را عمدا غلط تعریف کرده تا به نتیجه‌ی دلخواه برسد؛ چرا گفت‌وگویی را به فیلم نسبت داده که در آن نیست؛ چرا نقل قول‌هایی از فیلم‌ساز و همکارانش را نیمه‌کاره آورده تا ضد آن‌ها عمل کند؛ چرا با تحسین واپس ماندگی و تحقیر فرهنگ، در بازیِ سنتی ِ اندیشه ستیزی و دریغ‌داشتن فرهنگ از محرومان همگام شد؛ چرا در حد «گشتاپو» و وزارتِ ترس فیلم‌ساز را تهدید کرده که نامش را در فهرست مفسدین اقتصادی بگنجاند، تا – ناخواسته – هم شغل واقعی خودش را لو بدهد، و هم رو کند که این فهرست‌ها به چه آسانی و به چه منظورهایی تهیه می‌شوند؛ و چرا – واقعا چرا – فیلم‌سازی در شرایطی را که همه فیلم‌شان را در همان شرایط می‌سازند، در مورد او همسویی با سیاست‌های مطلوب روز خوانده؛ و چه‌طور به خود اجازه داده این دستورالعمل شگفت‌انگیز را صادر کند که فیلم‌های بیضایی وقتی خوبند که ساخته نشوند و پروانه نمایش نگیرند و از خبررسانی محروم باشند؛ دستورالعملی که اگر تعمیم دهیم معنی‌اش این است که فیلم‌ها اگر توقیف شوند که خوشبختانه فراموش می‌شوند و به بحث درنمی‌آیند، و اگر اجازه بگیرند که مطلوبِ سیاست رسمی‌اند مگر ساخته‌ی دوستان ما باشند!

اما جمع‌بندی! «وقتی همه خوابیم» باعث شد نقد امروز خودش را بیرون بریزد و آشکار کند. بسیاری از موافقان خاموش ماندند. از کسانی که نوشتند، دسته‌ای کوشیدند منصف باشند، هرچند به هرحال براساس تعریف‌هایی می‌نوشتند که نقد امروز آن‌ها را – درست یا نادرست – تثبیت کرده است، و طبعا نوشته‌شان از بدفهمی‌های بازتاب این هیاهو مصون نماند. تعدادی کوشیدند با معناسازی «وقتی همه خوابیم» را ویران کنند یا نجات دهد. اما مخالفان در هم‌صدایی تحسین‌برانگیزی، ریشه‌های در جازدن سینمای ایران را با نقدهای خود آبیاری کردند؛ و چنان که از آن‌ها می‌شود فهمید بسیاری خشمگین‌اند که چرا فیلم‌ساز فیلمی طبق تعریف‌های آنان نساخته‌؛ برخی توقع انتقاد صریح از سیاست رسمی دارند و هرجا انتقادی هست یا ندیده می‌گیرند یا آن را شعار می‌خوانند.»

این کارگردان ادامه داد:« بسیاری به «وقتی همه خوابیم» معترض و با فیلم‌فارسی ِ ترسیم شده در مسخ آن موافقند؛ به مودبانه‌ترین ادبیات ممکن – شایسته‌ی نشریاتی که آن‌ها را چاپ کرده‌اند – طرفدار فیلم رقص و آوازی تحمیلی در «وقتی همه خوابیم» هستند و انتقاد به سرمایه سالاری حاکم بر سینما را تحمل نمی‌کنند. حذف لیاقت و فرهنگ، و جانشینی ارتباط و زد و بند را ستوده‌اند، با تعویض تحمیلی بازیگران مناسب، فشار و اجبار به کارگردان، زیروروکردن فیلم‌نامه‌ی دیگران و تغییر نام آن به سودِ سود، و مسخ کامل فیلم به هر صورت موافقند و رسما هم نوشته‌اند ما طرفدار فیلم‌فارسی هستیم؛ همین است که هست،تو برو بیرون! و به گفته‌ی خود، با کوبیدن فیلم‌سازی از نسل پیش، به خیال خود، حال کرده‌اند. در یک جمع‌بندی این نقدها را روی هم می‌توان پاسخ عملی کودک «وقتی همه خوابیم» شمرد که می‌پرسید لجن مال یعنی چه؟»

«نمی‌خوام همه‌ی عمرم را به شکایت بگذرونم»

سپس با طرح این سوال که «تهیه‌کنندگان فیلمی به خاطر این تخلف که برخی سینماها در نوبت نمایش فیلم‌شان فیلم دیگری را نشان داده‌اند به وزارت ارشاد شکایت کرده‌اند؛ با توجه به همین تخلف در نوبت‌های نمایش«وقتی همه خوابیم» که اسناد آن در برخی از مطبوعات منتشر شده، شما قصد شکایت ندارید؟» بهرام بیضایی به ایسنا پاسخ داد: آن‌چه شده مسلما تخلف محض است؛ ولی پرسش این است که با چه حمایتی این تخلف‌ها توجیه و عادی شده؟ این تخلف‌ها ضمنا شبیه اتفاقاتی است در فیلمی به نام «وقتی همه خوابیم» که همین الآن تصادفا، در نوبت‌هایی که فیلم دیگری جایش نشان ندهند، روی پرده است، و برخی نوشته‌اند واقعی نیست! اما اگر مثل همان نوشته‌ها نگویید شعار می‌دهم، در پاسخ سوال، یکی دو جمله از نقش پرند پایا در «وقتی همه خوابیم» را یاد می‌کنم:«نمی‌خوام همه‌ی عمرمو به شکایت بگذرونم. نمی‌خوام پام به جاهایی باز بشه که قرار نیست اون شکایتو بشنون!» وکیل می‌گوید: «قانون محترمه!» و او می‌گوید: «هر قانونی علیه من باشد محترمه!» آیا واقعا همان طور که نوشته‌اند، مردم این‌طور حرف نمی‌زنند؟ البته هرکسی می‌داند که قرار نیست همه‌ی مردم یک‌طور حرف بزنند چون در آن صورت کل فرهنگ می‌شد پنجاه کلمه؛ ولی تا جایی که تجربه‌ی من خبر می‌دهد ما اهل حرفه، وقتی کارد به استخوان برسد همین‌طور حرف می‌زنیم. و کارد مدت‌هاست تا ته در استخوان است!»


منبع : ایسنا

 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 88/2/15 و ساعت 1:42 صبح | نظرات دیگران()

مطلبی مفصل درباره حاشیه‌های پرشمار سریال یوسف پیامبر؛
از ارسال پیامک تا ماجرای آگهی‌های بازرگانی

 
سریال حضرت یوسف (ع) در 45 قسمت 50 دقیقه ای از سیما پخش شد و با استقبال مردم مواجه شد. سلحشور تهیه کننده و کارگردان این اثر تلویزیونی در بخشی از یادداشت های خود آورده است: سریال حضرت یوسف(ع) در سال 81 در 40 قسمت و ده مجلد تقریباً 200 صفحه ای به اتمام رسید و جهت مطالعه به شورای سناریوی سیما فیلم تحویل داده شد.


وی در این یادداشت ادامه می دهد: آقای لاریجانی به زیاد بودن قسمت ها اعتراض داشت و از بنده قول گرفت که قسمت ها را به 27 قسمت تقلیل دهم . بنده به شرط آنکه اعضای نقد و بررسی سیما فیلم بگویند کدام قسمت ها و کجاهای متن سریال کوتاه شود پذیرفتم. یازده ماه تمام درهفته 2 تا 3 جلسه در سیما فیلم با حضور " رضا بالا "مسئول فرهنگی و پنج تن از برادران سیما فیلم و آقای ابراهیمی تشکیل شد و تمام 40 قسمت سریال مطالعه ومورد نقد و بررسی قرار گرفت و بخش هایی از آن اصلاح شد و در نهایت نه تنها از متن سریال و تعداد قسمت ها کم نشد که مقداری هم اضافه شد .این موضوع نشان از استحکام متن داشت که به سادگی قابل تغییر و حذف و اضافه نبود و به اقرار برادران سیما فیلم تا آن زمان برای هیچ متنی اینهمه مطالعه و بررسی صورت نگرفته بود.


سلحشور می افزاید: چرا بزرگان متن حضرت یوسف (ع) را نخوانده اند؟ بعد از تصویب تصمیم گرفتم که متن را در اختیار اساتید و علما قرار دهم ولی به چند نفر که گفتم کسی فرصت و توان مطالعه ده جلد سناریوی 200 صفحه ای را نداشت و این مطلب بسیار مهمی است که برخی سئوال می کنند کدام یک از بزرگان و علما متن شما را خوانده اند. پاسخ اینست که : گروهی که ما برای نگارش انتخاب کردیم با تکیه به قرآن و اهل بیت و تفاسیر شیعه توان کمی نداشتند و می توانستند به خوبی از عهده کار برآیند. مطالعه دو هزار صفحه متن کار آسانی نبود و کسی حاضر نبود آنرا مورد مطالعه قرار دهد.

*آغاز سریال
هفتم تیر ماه سال 1387 بود که سریال حضرت یوسف (ع) از شبکه اول سیما پخش شد. حدود 10 قسمت از این سریال گذشته بود که انتقادات به این سریال تاریخی آغاز شد. در ابتدا انتقادات به داستان سریال وارد شد و این موضوع تا جایی پیش رفت که حتی برخی از علما نیز به این سریال واکنش نشان دادند.


آیت الله سبحانی نخستین منتقد این سریال بود. این استاد حوزه با تقدیر از ساخت سریال و فیلم‌های سینمایی در معرفی انبیا به مردم گفت: بدلیل حساسیت و حرمتی که شخصیت انبیا دارند باید قبل از پخش، به نظر اهل فن رسیده تا به مقام والای پیامبران خدشه‌ای وارد نشود.
وی خاطرنشان کرد: حتی باید در مراحل مختلف ساخت این آثار از حضور مفسران قوی استفاده شود تا از هر گونه خطا جلوگیری به عمل آید.


این استاد حوزه با اشاره به بیان برخی مسائل در سریال یوسف پیامبر گفت:برخی از موارد که جز اسرائیلیات است نباید در متن سریال پخش شود و مسائلی همچون نزول وحی و معجزات به شکل امر عادی و افسانه بیان نشود.این درست نیست که حضرت یوسف بر بت زلیخا تعظیم کرد، در تاریخ هست که زلیخا بت خود را در مقابل حضرت یوسف (ع) پوشانید و در اینجا حضرت یوسف (ع)، خدای خود را معرفی کرد؛رسانه‌ها باید عقلانی و پیرو مکتب و شریعت باشند. حضرت رسول (ص) غل و زنجیر بت‌پرستی را از تمام ملت گشود و آزاد اندیشی را ترویج کرد، بشر، نباید مقلد باشد و باید از عقل و اندیشه پیروی کند.


در ادامه شیخ حسین انصاریان نیز بر برخی از بخش های سریال ایراداتی را وارد کرد و این انتقادات با پخش اولین بخش های سریال حضرت یوسف اتفاق افتاد.


برخی از رسانه به این انتقاد که البته یک نصیحت عالمانه است دامن زدند و در تیتر نخست خود آوردند: "آیت الله سبحانی نخستین منتقد سریال حضرت یوسف(ع)".


فرج الله سلحشور نویسنده و کارگردان این سریال در نشست خبری که در خبرگزاری ایرنا برگزار شد به این انتقادات پاسخ داد و گفت: ما هر مطلبی که بخواهیم درباره قصص قرآنی بخوانیم از ذهن علما و بزرگان ما است. ما در این سریال خدمت آیت الله جوادی آملی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله مصباح و بزرگانی همچون سید مهدی میر باقری رسیدیم. علما اطلاعات منحصربه فردی دارند که اگر از آنها استفاده نشود سبب غفلت است. ما از این بزرگان در قبل و حین کار استفاده کردیم. متاسفانه فرصت نشد فیلمنامه را این بزرگواران بخوانند اما فیلم داستان ها را مطالعه کردند. ضمن آنکه حجم فیلمنامه بسیار زیاد و مطالعه آن کاری زمانبر بود(بعداز صحافی 10 جلد 200 صفحه ای شد).

*بودجه 12 میلیاردی دروغ 13!
بعد چنین انتقاداتی نوبت به بررسی بودجه سریال یوسف پیامبر رسید و در این حین بود که اخبار ضد و نقیضی در خصوص بودجه این سریال جنجال به پا کرد. گمانه زنی های بودجه این سریال توسط برخی از افراد به 12 میلیارد هم رسید و رقم های متناقض همه را سردرگم کرده بود.


سلحشور در واکنش به این اخبار، بودجه این سریال را یک چهارم برخی از سریال ها خواند و گفت: 6 میلیارد و 400 میلیون تومان از بودجه ساخت این سریال از صدا و سیما و 600 میلیون نیز از منابع دیگر ونیز کمک های مردمی تامین شد.


این بودجه در طول 3 سال ساخت این اثر تلویزیونی هزینه شد و عوامل این فیلم ،مصر را در نزدیکی شهرک سینمایی دفاع مقدس بازسازی کردند که هزینه بسیاری را در برداشت و منتقدان بدان توجه نکردند.


حاشیه های یوسف پیامبر به اینجا ختم نشد و موضوع دستمزدهای کلان بازیگرانی همچون کتایون ریاحی، محمود پاک نیت و مصطفی زمانی و... پیش آمد. سلحشور این بار برای شفاف سازی و رفع اتهام ،دستمزد بازیگران سریال را نیز اعلام کرد تا خیال همه منتقدان را راحت کند اما نمی دانست برخی منتقدان دست بردار نیستند و اگر این موضوع نیز روشن شود بدنبال جریانی دیگر می روند. وی گفت: برخی اصرار دارند بگویند در این سریال دستمزدهای کلان پرداخته شده است. به عنوان نمونه جهانبخش سلطانی(آمن هتپ سوم) در عرض 5 ماه کارکرد 8 میلیون تومان و رضوی(سردار هورن هوپ)ماهانه یک میلیون گرفته اند . تنها بازیگران گرانقیمت این سریال محمود پاک نیت (یعقوب نبی)و کتایون ریاحی(زلیخا) بودند که ماهانه 3 و نیم میلیون دریافت می کردند. این ارقام در حالی است که در سریال های دیگر بازیگران 18 تا 20 میلیون تومان دستمزد دریافت می کنند.

* سفرهای استانی
در این اثنا بود که سریال به قسمت های قحطی و ذخیره سازی گندم رسیده بود. در این بخش ها حضرت یوسف(ع) به شهرهای مختلف سرکشی می کرد تا بر سیلوی گندم ها نظارت کند.
اینجا بود که برخی منتقدان گفتند که این سریال به سفارش دولت نهم ساخته شده و تبلیغاتی برای احمدی نژاد است. کار به جایی رسید که حتی شخصیتهای خوب و بد نیز با برخی از مردان سیاسی مقایسه شدند و اینگونه بود که حاشیه ای دیگر آغاز شد و همه منتظر بودند تا ببینند جواب سلحشور در این باره چیست.


تهیه کننده سریال حضرت یوسف (ع) در این باره گفت: بنیانگذار سفرهای استانی رهبر معظم انقلاب است. اگر ما تقلید کرده باشیم باید از محضر معظم له آموخته باشیم. دکتر احمدی نژاد را کسی در آن دوران نمی شناخت. در نگاه ما تفاوت هایی وجود دارد که مانع از این می شود بگوییم این کار تقلیدی است. ما از اینکه برای احمدی نژاد تبلیغ کنیم باکی نداریم و وظیفه خود می دانیم که حمایت کنیم اما با همه این احوالات حضرت یوسف برای تبلیغات احمدی نژاد ساخته نشده است. وقتی مشغول ساخت سرکشی حضرت یوسف بودیم سفر رهبر معظم انقلاب به قزوین اتفاق افتاد این سفر را دوستان برای من توضیح دادند و ای کاش می رفتم که می فهمیدم یوسف یعنی چه و مدیریت یعنی چه. نسخه اصلی این سفرها رهبر معظم انقلاب است. ایشان در این سفرها همه حرف ها را می شنیدند و به بخش های گوناگون سفیر می فرستادند و حتی دستور می دادند برای اینکه حق کسی از مغازه دارانی که کسب خود را به دلیل حضور مردم تعطیل می کردند تضییع نشود هزینه روزانه آنها توسط سفیران ایشان پرداخت می شد تا متضرر نشود.


سلحشور با سیاسی خواندن این اظهارات خاطر نشان کرد: این حرف ها جنبه سیاسی دارد و آنهایی که در برکه انتخابات در حال غرق شدن هستند به هر خار و خسی چنگ می زنند. اینها شعار انتخاباتی است و از سر استیصال مطرح می شود.


*عشق زمینی
بعد از این پاسخ ها این نکته مطرح شد که چرا در این سریال زلیخا بیش از اندازه برای رسیدن به عشق دنیوی خود سرگشته می شود؟ مگر این سریال مذهبی نیست؟ این انتقادات در حالی مطرح می شد که هنوز حدود 8 قسمت از این سریال باقی مانده بود و قسمت هایی که زلیخا از دیدن یوسف امتناع می کند پخش نشده بود.


نویسنده سریال یوسف (ع) در این باره گفت: با زلیخا می توان عشق را تداعی کنیم ، درست است که این عشق با فکر گناه در ذهن زلیخا پدید آمده است اما او این خطا را متوجه می شود شعله این عشق در زلیخا باقی مانده و بخاطر آن زنده می ماند و به جایی می رسد که موحد می شود. اگر ما به این نمی پرداختیم جفا می کردیم. اگر ببینیم او پشیمان شده است درست است نه اینکه او را بعد از گناه آزاد نشان دهیم که متاسفانه برخی در این زمینه دنبال بهانه گیری هستند.


سلحشور در ادامه با اشاره به سریال های مشابه در دنیا و گرایش آنها به سوی بخش نفسانی گفت: تاکنون نمونه ای نداشته ایم که سراغ انبیا بروند و به جنبه نفسانی آن توجه نشود. من نگران بودم چنین اتفاقی تکرار شود و با کمبود بودجه این مهم را بر خود تکلیف دانستم.


دیگر نکته ای درباره این سریال نمانده بود تا اینکه برخی به بخش های اول این سریال متوسل شدند و گفتند سریال یوسف (ع) ترویج چند همسری است و ساخت چنین سریالی بر پیکر جامعه لطمه می زند.


سلحشور در این باره خاطرنشان کرد: چند همسری در مذهب و مکاتب الهی وجود داشته است. حال اگر این فرهنگ بنا به دلایلی تغییر کرده از عوارض دنیای امروز است. از پیامبر تا انبیاء سلف ،همسر دوم و سوم اختیار می کردند. این موضوع در گذشته بوده و در خیلی از ممالک اسلامی هنوز این فرهنگ وجود دارد ولی در بین شیعیان با آن برخورد می شود. این مطلب وجود داشته و من به دلیل خرسندی فمینیست ها نمی توانستم آن را در این سریال نشان ندهم و بازهم تأکید می کنم قصد ما ترویج چند همسری نیست بلکه بیان سند تاریخی است.


با مطرح شدن مباحثی همچون ترویج چند همسری برخی از افراد با اعمال فشار بر صدا و سیما تلاش کردند که بخش های پایانی سریال یوسف (ع) که در ارتباط با ازدواج زلیخا و یوسف بود حذف شود و حتی 3 قسمت مانده به پایان این سریال برخی با مطرح کردن خبر پایان سریال یوسف پیامبر تلاش کردند تا این بخشها حذف شود که این خواست با عکس العمل و موضعگیری بموقع کارگردان محقق نشد.

*پیامک های یوزارسیفی و درآمدهای اقتصادی به نفع مخابرات
جذاب ترین حاشیه ای که در حین پخش سریال یوسف(ع) رخ داد ارسال پیامک های یوزارسیفی بود و بازار این نوع پیامک ها رونق پیدا کرد به حدی که می توان گفت نه تنها در ایران شاید در تمام دنیا تنها سریالی بود که به این موقعیت و افتخار نائل می آمد که دوستداران و مخالفانش اینگونه از خور و خواب خود زده و در ساخت پیامک های جدید بعداز پایان هر قسمت از همدیگر سبقت بگیرند. در بخشی از این پیامک ها آمده بود: سفرهای استانی یوزارسیف آغاز شد(خبرگزاری مصر)، خبرگزاری مصر لحظاتی پیش از سفرهای استانی و مخالفت معبد امون با طرح تحول اقتصادی خبر داد، یوزارسیف در برنامه های قحطی زدایی خود از برنامه های احمدی نژاد استفاده کرد وی با دیدن اشراف زادگان در حال بررسی طرحی برای مقابله با اشراف زادگان است(طرح سهمیه بندی بنزین)، یوزارسیف: من خادم شما هستم (ستاد انتخاباتی احمدی نژاد)،اینها بخشی از هزاران و شاید میلیونها پیامکی است که در طول 10 ماه پخش این سریال در مدح و یا نقد این برنامه ساخته شد که در نوع خود یک رکورد محسوب شود. ضمن آنکه سرعت ساخت این پیامک ها بقدری بود که جای تامل داشت. در هر صورت این هم بخشی از حاشیه های سریال حضرت یوسف (ع) بود.

*جریان پخش تبلیغات بازرگانی قبل و در حین پخش سریال
اما این پایان کار نبود. سیما به دلیل موضوع قرآنی و به درخواست عوامل و البته مخاطبان تصمیم بر آن گرفته بود که در حین پخش این سریال تبلیغات بازرگانی پخش نکند که البته این موضوع در بخش های پایانی سریال یوسف (ع) اعمال شد. ضمن آنکه سیما قبل از پخش این سریال حدود 10 تا 15 دقیقه تبلیغات بازرگانی پخش می کرد که در نوع خود یک رکورد محسوب می شود!


از حق نگذریم با اینکه قول هایی مبنی بر تصحیح گریم سریال یوسف پیامبر شده بود بازهم این اشکال در سریال دیده می شد. مشکل چهره پردازی حتی در بخش های پایانی سریال نیز وجود داشت و شاید بتوان گفت چهره پردازی پاشنه آشیل سریال یوسف پیامبر بود.


با همه انتقاداتی که به این سریال وارد شد کشورهای عربی مانند بحرین و کویت از این سریال استقبال کردند. در جایی که بسیاری از شبکه های عربی با پخش آثار هالیوودی قصد نشاندن مخاطب را پای برنامه های خود داشتند با پخش سریال حضرت یوسف (ع) متعجب شدند زیرا این سریال با استقبال مردمی این کشورها مواجه شد.


به گفته بسیاری از دوستان این علاقه در داخل بیشتر بود به حدی که در زمان پخش قسمت پایانی لااقل در کوچه وخیابانهای تهران ترددها کمتر بود و مردم برای پخش این سریال پای تلویزیونها نشسته بودند.


از این رو بنظر می رسد ساخت سریال های دینی و مذهبی یکی از نیازهای امروز جامعه است و باید فضایی فراهم شود تا از نقدهای مغرضانه کاسته و بر نقد دلسوزانه افزوده شود.
منبع : عصر ایران

 نوشته شده توسط علی بیدار در دوشنبه 88/2/14 و ساعت 1:26 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2   3      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 29
مجموع بازدیدها: 348541
جستجو در صفحه

خبر نامه