سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

گلزار، جک گنجشکه تقلبی( دزدان دریایی کاراییب)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی جانی دپ تقلبی می شود.

تک سوپراستار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/2/31 و ساعت 1:11 صبح | نظرات دیگران()

 

سلام

ظاهرا این روزها همه در سایتهای و وبلاگهای سیاسی پرسه می زنند و هنر و ادبیات و سینما فراموش شده است.

منتظر می مانیم تا این موج نیز بگذرد.

علی بیدار


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/2/30 و ساعت 1:9 صبح | نظرات دیگران()

جنجال بهمن قبادی ادامه دارد؛
رکسانا صابری به نمایش «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» نرسید

سرویس بین‌الملل «تابناک» ـ بهمن قبادی، کارگردان ایرانی که در فرانسه است، در مصاحبه‌ای اعلام کرده که ممکن است در آینده به روستایشان برگردد و با رکسانا صابری، روزنامه‌نگار ایرانی ـ آمریکایی که در ایران به جرم جاسوسی محکوم به حبس شد، زندگی کند.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، قبادی که برای نمایش فیلم اخیرش با نام «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» در فرانسه است، در مصاحبه‌ای با آسوشیتدپرس درباره آینده کاری خود اعلام کرده که ممکن است وی در آینده کتاب بنویسد، موسیقی بسازد و یا به روستای دور افتاده‌شان برود و با رکسانا صابری زندگی کند.

بهمن قبادی در اوایل اردیبهشت ماه سال جاری، با اعلام اینکه رکسانا صابری دوست، همکار و نامزد اوست، از مقامات ایرانی درخواست آزادی وی را کرده بود. رکسانا صابری به عنوان نویسنده در فیلم‌های قبادی با وی همکاری می‌کند، به گونه‌ای که عده‌ای قبادی را متهم کرده بودند که اتهام جاسوسی رکسانا صابری به خاطر همکاری با وی در فیلم‌هایش بوده است!

رکسانا صابری نیز رو گذشته در پس ترک ایران در فرودگاه وین به خبرنگاران گفت: به زودی به آنچه که برایش در ایران رخ داد، دلایل بازداشتش، سه ماه حبس و محکومیتش خواهد پرداخت.

وی تاکید کرد: "درباره من مطالب زیادی نوشته شده است ولی من تنها کسی هستم که می دانم واقعا چه اتفاقی افتاد."

پدر رکسانا در پاسخ به این پرسش که آیا دخترش به دوست سینمایی اش "بهمن قبادی" که در جشنواره کن حضور دارد خواهد پیوست گفت: "زمان از دست رفت، نمایش فیلم "گربه های ایرانی" دیروز بود."

گفتنی است، فیلم کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره، درباره دختر و پسر جوانی است که پس از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدیدِ موسیقی، به قلب تهران می‎زنند و سفری زیرزمینی را آغاز می‎کنند تا تک تک افراد بندشان را از میان گروه‎های مخفی زیرزمینی پیدا کنند.

آنها می‎خواهند از ایران بروند تا خودشان را به فستیوالی در لندن و پاریس برسانند، اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه پاسپورتی. جوان دیگری تلاش می‎کند تا برایشان پاسپورت جعلی جور کند و پیش از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد. این فیلم با هزینه مژ فیلم ساخته شده است و در آن، بازیگرانی چون حامد بهداد و نگار شقاقی، ایفای نقش می‌‌کنند.

منبع : تابناک


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 88/2/29 و ساعت 2:17 صبح | نظرات دیگران()

 
چیست در زمزمه مبهم آب

چیست در همهمه دلکش برگ

چیست در بازی آن ابر سپید

روی این آبی آرام بلند

که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال

چیست در خلوت خاموش کبوترها

چیست در کوشش بی حاصل موج

چیست در خنده جام

که تو چندین ساعت

مات و مبهوت به آن می نگری

نه به ابر ,نه به آب ,نه به برگ

مه به این آبی آرام بلند

نه به این خلوت خاموش کبوترها

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام

من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه کوه

صحبت چلچله ها را با صبح

بغض پاینده هستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را میشنوم

می بینم

من به این جمله نمی اندیشم

به تو می اندیشم

ای سراپا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم

همه وقت ,همه جا

من به هر حال که باشم به تو میاندیشم

تو بدان این را تنها تو بدان

تو بیا

تو بمان با من
 
 تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب

من فدای تو به جای همه گلها تو بخند

اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز

ریسمانی کن از آن موی دراز

تو بگیر ,تو ببند ,تو بخواه

پاسخ چلچله ها را تو بگو

قصه ابر هوا را تو بخوان

تو بمان با من
 
 تنها تو بمان

در دل ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
شعر از:

 نوشته شده توسط علی بیدار در شنبه 88/2/26 و ساعت 4:17 صبح | نظرات دیگران()

یادداشت نویسنده «سینمای ما» بر مجموعه موفق «بی گناهان» با تمرکز بر قسمت آخر آن؛
بلندی جهان به کوتاهی عمرماست

 

سینمای ما - بهنام شریفی: سریال بی گناهان ساخته ی احمد امینی تمام شد تا شاهد یکی از بهترین پایان بندیهای سریالهای تلویزیونی باشیم.

شاید نوشتن راجع به قسمت آخر بی گناهان کار چندان درستی نباشد. چون همیشه باید کلیت یک فیلم یا سریال را در نظر گرفت. معتقدم ضعف عمومی خیلی از سریالهای ما همین بخش پایان بندی است، در این نوشته سعی می کنم نگاه اصلیم را به قسمت پایانی کار معطوف کنم و در عین حال به کلیت این کار موفق امینی نیزبپردازم.

پایان بندی، یکی ازاساسی ترین نقاط ضعف خیل عظیمی از سریالهای تلویزیونی است.

گاهی مجموعه ای را دیده ایم و مرحله به مرحله دنبالش کرده ایم، بعد درست در حساسترین نقطه که باید فرجام داستان و شخصیتها با منطق درونی داستان هم راستا باشد، سریال دچارچنان گسست و انقطاعی شده است که به هیچ عنوان با کلیت کار سنخیتی ندارد.

نمونه ها بسیارند: از جمله کارهای اخیر، مرد دوهزارچهره ( که پیش از این در موردش نوشته ام) دچار همین نقیصه بود و یا از نمونه های پیشین سریال موفق هنرمند، زیر تیغ، در قسمت پایانی به کلیشه ها متوسل شد و انتظارات بسیاری از مخاطبان را بر آورده نکرد و مثالهای دیگری که از ذکر آنها چشم پوشی می کنم.

بی گناهان کار دوم امینی در تلویزیون بعد از سریال نسبتا موفق اولین شب آرامش بود.

استفاده ی امینی از چهار کارگردان برای بازی دراین سریال از جمله موارد جالب این کار بود.

البته از بین ابوالحسن نجفی وهمایون اسعدیان و داریوش فرهنگ و مسعود کرامتی، دو نفر آخر از بازیگری به سمت کارگردانی رفته اند و بازیهای خوبشان موید این نکته است.

فیلمنامه ی خوب سعید شاهسواری که بیشتر تکیه اش را روی شخصیتها گذاشته بود، به همراه کارگردانی عالی امینی که در خیلی جاها به نظر می رسید فراتر از استانداردهای سریال سازی است و بازیهای به یاد ماندنی فرهنگ وکرامتی وامیر آقایی، باعث شد که شاهد کار محکم و زیبایی باشیم.

در قسمت پایانی، با فرار عاصف و برملا شدن تمام جریانات پیش جلال، تمام ابعاد داستان کامل می شود.وقتی از زبان عاصف جریان آن تیر دوم روشن می شود و همکاری ناهید همسرش را دردزدی می بینیم تازه می فهمیم که چرا ناهید احساس گناه می کرده وچرا عاصف او را در تمام قسمتهای گذشته شریک گناهش می دانسته است.رویارویی پایانی دو شخصیت اصلی داستان در بیغوله ای که کانون اصلی قصه در آنجا شکل گرفته است کاملا حالت وسترن گونه دارد. دربرهوت بی انتها، دو مرد خسته ی قصه درقالب دوقطب خیرو شربا هم رویارویی می کنند و در نهایت قانون انسانی بر قانون مدنی چیره می شود ( نماینده ی قانون دیر می رسد). اینها همه عناصر تشکیل دهنده ی بسیاری از وسترنهای بزرگ تاریخ سینماست.

برای اولین بار ماموری را در تلویزیون مشاهده کردیم که کاملا از تیپهای عموما مثبت کلیشه ای فاصله داشت. می توانستیم با او همذات پنداری کنیم و کاملا اعمال و روحیاتش را درک کنیم.

در این بین نباید از بازی خوب آقایی چشم پوشی کنیم که ابعاد تازه ای به شخصیتی بخشید که برای یک بازیگر جای کار چندانی نداشت. اشاره ی ظریف به عشق پنهان او هم تا پایان در مرز پنهان بودن ونمایان بودن حرکت کرد.اما بدون شک برگ برنده ی این سریال شصیت جلال با بازی به یاد ماندنی داریوش فرهنگ بود.

فرهنگ، چنان غمی را در ته چشمانش انباشته بود که هرمخاطبی با دیدن آنها به عمق غم دورنی این شخصیت دست می یافت. استفاده ی درست از صدای گرم وپخته اش و بازی به اندازه ی اندامش که نوعی کرختی ولختی را منتقل می کرد، حاصل تجربه ی بالای او در امر بازیگری است.

مسعود کرامتی هم با نمایش توامان غم و اضطراب وپستی و بی رحمی عاصف ثابت کرد که می تواند بازیگر بزرگی باشد و نشان داد که بسیاری از قابلیتهایش از چشم همه دور مانده است.

اما صحبتهای پایانی دو مرد با کارگردانی عالی امینی که کاملا سینمایی بود، همراه شد.

نماهای دو نفره ای که هر دو را پشت میله ها نشان می داد ویا نشان دادن بوته ای در باد در خلال صحبتهای آنها حاصل کار کارگردانی بود که کاملا در راستای داستان بهترین حسها را به مخاطبش منتقل می کرد.

جملات پایانی سریال که بین پلیس وجلال رد وبدل می شود: (- اون در حق هیچ کس مثل تو دشمنی نکرد - من اینجا دشمنی نمی بینم ) و آن قاب کج پایانی در صحنه ی جان دادن عاصف و یا آن سوپر ایمپوز بی نظیر که حرکت قطاررا همراه با مرگ عاصف می کند به همراه نوای گرم عبدالوهاب شهیدی ثمره و چکیده ی هنر امینی است. جمله ی پایانی جلال دو پهلو و ایهام آمیزاست. هم اوج بزرگی منش و کردارش را می رساند و مهر تاییدی بر بی گناهی و پاک بودنش می زند، وهم اینکه از نظر فیزیکی هم دیگر دشمنی نمانده و مرگ، بدی را از صفحه ی روزگار محو کرده است.



مجموعه ی این عوامل چنین پایان بندی با صلابت و زیبایی را رقم می زنند.

احمد امینی کارگردان بی ادعا وخوش فکر بی گناهان و چتری برای دو نفر و غریبانه و این زن حرف نمی زند، هنوزشاهکارش را نساخته است، منتظر امینی هستیم و به احترامش از جای بر می خیزیم.

 منبع: سینمای ما


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/2/24 و ساعت 1:56 صبح | نظرات دیگران()
   1   2   3      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 18
مجموع بازدیدها: 347617
جستجو در صفحه

خبر نامه