سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

مروری بر برندگان و حواشی جشنواره(بین المللی) فیلم فجر از آغاز تا سال 1392

بخش سوم: جشنواره بین‌المللی فیلم فجر از سال 1380 تا سال 1389 و 1390 تا 1392

پرواز سیمرغ تا هالیوود؛ اسکار به اصغر می‌رسد/فرهادی، میرکریمی و حاتمی‌کیا بهترین ها هستند

مصطفی علیمردانی

اشاره: جشنواره بین المللی فیلم فجر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سال 1361 تا به امروز(1393)  هر سال بهمن ماه در تهران برگزار می شود. این جشنواره تا سال 1374 فقط به تولیدات سالانه سینمای ایران اختصاص داشت اما از سال 1374 به صورت بین المللی برگزار می شود و کشورهای دیگر نیز در این جشنواره شرکت می کنند. مهمترین جایزه این جشنواره "سیمرغ بلورین" نام دارد که رقابت کنندگان برای به دست آوردن آن با هم به رقابت می پردازند. این جشنواره جوایز دیگری از جمله "دیپلم افتخار" و "لوح زرین" نیز دارد.

این یادداشت مروری است بر برخی از برندگان در شش بخش اصلی ؛ 1) سیمرغ بلورین بهترین فیلم 2) سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی 3) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد 4) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن 5) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد 6) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن

همچنین در این نوشتار سعی شده در حد امکان بر حواشی بعضی از فیلم ها و هنرمندان به صورت خیلی کوتاه پرداخت شود.

در بخش سوم به بررسی بهترین ها از سال 80-89 و 90-92 و حواشی بعضی از فیلمها خواهیم پرداخت.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر از سال 1380 تا سال 1389 و 1390 تا 1392

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1380: این جشنواره، جشنواره بهمن فرمان آرا است. او برای دومین بار در جشنواره فیلم فجر، چهار جایزه اصلی را از آن فیلم خود، "خانه‌ای روی آب" می کند؛ برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم(خانه‌ای روی آب)، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد(رضا کیانیان)، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد(عزت‌الله انتظامی)، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن(بهناز جعفری). با اینکه فیلم خانه ای روی آب، فیلم قوی و خوبی است ولی در میان مخاطبان عام خیلی دیده نشده است. به اعتقاد بعضی از سینما دوستان، خانه‌ای روی آب، یکی از بحث‌انگیزترین فیلم های این دهه هم در سینمای ایران و هم در کارنامه بهمن فرمان‌آرا است.

فیلم دیگری که مورد توجه هیأت داوران قرار می‌گیرد فیلم "من ترانه پانزده سال دارم" به کارگردانی رسول صدرعاملی است. صدرعاملی با این فیلم، برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و ترانه علیدوستی، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن می‌شود.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1381: جشنواره این سال، کارگردان جوانی را به سینمای ایران معرفی می کند. سیدرضا میرکریمی با فیلم " اینجا چراغی روشن است" برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی می شود. میرکریمی هر چند پیش از این با فیلم نیمه بلند " کودک و سرباز" توانایی‌های خود را نشان داده بود اما از همین سال هم برای منتقدین و هم برای عموم سینمادوستان معرفی می شود. بعضی از اصحاب فیلم و سینما معتقدند فیلم "کودک و سرباز" بسیار قوی‌تر از "اینجا چراغی ..." است. سیدرضا در سال‌های بعد، توانایی‌های خود را در آثار سینمایی به عنوان یک کارگردان برجسته که نگاهی اخلاق‌گرایانه، انسانی و دینی دارد نشان می دهد. حبیب رضایی نیز برای بازی در همین فیلم، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد می‌شود.

یکی از نکات قابل توجه این دوره از جشنواره این است که هیچ کس برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد  و یا زن نمی شود.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1382: جشنواره 82 فیلم "مهمان مامان" داریوش مهرجویی و "دوئل" احمدرضا درویش را به سینما دوستان معرفی می کند. هم مهمان مامان و هم دوئل را مخاطبان می پسندند. مهرجویی، مهمان مامان را از کتابی به همین نام به نویسندگی "هوشنگ مرادی کرمانی" اقتباس کرده بود. مهمان مامان از آن فیلم‌هایی است که زندگی به تمام معنی در آن جریان دارد.

هوشنگ مرادی کرمانی از معدود نویسندگانی است که برخی از آثار ادبی او، اقتباس سینمایی شده‌اند. مثل مجموعه موفق "قصه‌های مجید" به کارگردانی کیومرث پوراحمد، مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی، خمره به کارگردانی ابراهیم فروزش، چکمه به کارگردانی محمدعلی طالبی و غیره.

در این جشنواره سه جوان و یک پیشکسوت، جوایز را برای بازیگری از آن خود کردند. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به بهرام رادان برای بازی در فیلم "شمعی در باد"، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به کامبیز دیرباز برای فیلم "دوئل"، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن نیز به گوهر خیراندیش برای بازی در فیلم "رسم عاشق کشی" و جایزه نقش مکمل زن نیز به مریلا زارعی برای باز ی در فیلم "سربازهای جمعه" می‌رسد.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1383: سیدرضا میرکریمی بعد از یک سال وقفه در این دوره با فیلم "خیلی دور خیلی نزدیک" موفق می‌شود سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کند. این فیلم برای اسکار معرفی می شود ولی نمی‌تواند نامزد شود.

همچنین در این سال، مجید مجیدی با فیلم "بید مجنون" برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی می‌شود. این فیلم در مقایسه با توانمندی‌های مجیدی، فیلم خوبی نیست و نمی‌تواند انتظارات سینما‌ دوستان به خصوص منتقدین را برآورده کند. با این حال سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به پرویز پرستویی در همین فیلم می‌رسد. همچنین پرستویی در این دوره از جشنواره فیلم فجر با فیلم "کافه ترانزیت" نیز شرکت کرده است. فرشته صدرعرفایی برای بازی در نقش اصلی این فیلم، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن می شود.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1384: این جشنواره، جشنواره مهمی است چرا که در آن یکی از کارگردانان پرتوان و آینده‌ساز از سینمای ایران و جهان را به مخاطبان معرفی می‌کند؛ اصغر فرهادی. او با فیلم "چهارشنبه سوری" در این جشنواره می‌درخشد و علاوه بر کسب سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی،‌ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را نیز برای هدیه تهرانی به ارمغان می‌آورد.

همچنین در جشنواره 1384 بار دیگر حاتمی کیا مورد توجه قرار می‌گیرد و "به نام پدر" برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم، پرویز پرستویی، برنده ‌سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و  مهتاب نصیرپور، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن می‌شود.

فیلم به نام پدر، واکنش های متفاوتی را برمی‌انگیزد. با اینکه این فیلم در آن زمان مورد توجه قرار می‌گیرد ولی در کمتر از یک دهه از دور خارج می‌شود و شاید امروز دیگر کسی به دنبال تماشای آن نباشد.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1385: جشنواره 1385، جشنواره جوان ها بود. بهرام رادان، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را در فیلم "سنتوری" دریافت می‌کند؛ فیلمی که داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده است. این فیلم نمایش دهنده بخشی از زندگی یک خواننده پاپ بود. در این فیلم، رضا صادقی روی تصاویر خوانندگی بهرام رادان خوانده بود. شاید بعد از همین فیلم بود که رادان وسوسه شد خواننده شود و بعد از دوری طولانی مدت از سینما، یک آلبوم موسیقی به نام "آن روی دیگر" را منتشر کرد. این آلبوم، نظرها را خیلی جلب نکرد و ظاهراً در آینده نیز هیچگاه از این آلبوم یاد نخواهد شد. شاید تنها مزیت این آلبوم، محتوا محور بودن آن باشد هر چند در باب مسایل تکنیکی موسیقی، اهالی این حوزه  بهتر می‌توانند نظر بدهند. اهالی موسیقی واکنشی به این آلبوم نشان ندادند.

هنرمند جوان دیگر، افشین هاشمی است که می‌تواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای بازی در فیلم "پا برهنه در بهشت" کسب کند. این فیلم درباره بیماران آسایشگاهی است که به آخر خط رسیده‌اند. بازیگر جوان بعدی، باران کوثری است که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برای فیلم "خون بازی" به دست می‌آورد. کوثری در فیلم خون بازی _ به کارگردانی مادرش _ هنرنمایی کرده بود. این فیلم درباره اعتیاد جوانان به مواد مخدر بود. همچنین فیلم بسیار زیبا و تأثیرگذار "روز سوم" با بازیگری پوریا پورسرخ، حامد بهداد و باران کوثری به کارگردانی محمدحسین لطیفی، اثری زیبا درباره سقوط خرمشهر بود. شاید یکی از نقش های خاطره انگیز حامد بهداد در سینمای ایران بازی در نقش افسر عراقی باشد که عاشق دختر ایرانی است اما عضو حزب بعث عراق است و با شروع جنگ به ارتش فراخوانده می‌شود ...

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1386: در این جشنواره نسبت به بازی یک بازیگر بی انصافی می‌شود و داورانش آنچه را نادیده گرفته‌اند در "جشنواره بین‌المللی فیلم برلین" یا همان "برلیناله" دیده می‌شود. در این دوره مجید مجیدی، برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم "آواز گنجشک ها" می‌شود. بازیگر اصلی این فیلم رضا ناجی است. ناجی از این جشنواره قدر نمی‌بیند اما همین فیلم در آسمان جشنواره بین‌المللی فیلم برلین در سال 2008 می‌درخشد و جایزه خرس نقره ای را برای او  به ارمغان می‌آورد. ظاهراً عده‌ای از هنرمندان به اصطلاح پیشکسوت! حتی چشم دیدن همین جایزه را هم ندارند و در سال‌های بعد یکی از همین هنرمندان که به تبریز مسافرت کرده است در یکی از برنامه های مناسبتی به رضا ناجی حمله می‌کند و او را بازیگر آماتور می‌خواند و ادعا می‌کند که داوران جشنواره برلین قضاوت درستی درباره ناجی نکرده‌اند و جایزه حق او نبوده است. نکته جالب توجه این است که ناجی با همین فیلم، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد "اسکرین آسیا پاسیفیک" در سال 2008 هم می‌شود.

این جشنواره، یک بازیگر زن خوب نیز به سینمای معرفی می‌کند. هنگامه قاضیانی با بازی در فیلم "به همین سادگی" به کارگردانی سیدرضا میرکریمی، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن می‌شود. این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را نیز نصیب میرکریمی می‌کند.

این جشنواره، دو بازیگر مکمل خوب نیز دارد؛ محسن تنابنده(طنابنده) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم " استشهادی برای خدا" می‌شود. او که اکثراً نقش های طنز را بازی می کند در این فیلم در نقش یک روحانی ظاهر شده است. بازیگر دیگری که برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن می‌شود مهتاب نصیرپور برای بازی در فیلم "فرزند خاک" است.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1387: "بودن یا نبودن! مسأله این است". واروژ کریم مسیحی، کارگردان پرتوان سینما این بار به سراغ شکسپیر می‌رود و فیلم "تردید" را بر اساس نمایشنامه "هملت" کارگردانی می‌کند. اکثر منتقدین این فیلم را یکی از اقتباس‌های خوب سینمای ایران قلمداد کرده‌اند. بازیگر نقش هملت فیلم تردید را بهرام رادان بازی کرده است. چنانچه بعداً نیز در مجلات مختلف سینمایی عنوان می‌شود بدون تردید، " تردید" فیلم ماندگاری در کارنامه کریم مسیحی است.

بعد از سه سال، اصغر فرهادی بار دیگر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای فیلم "درباره الی" از آن خود می‌کند. اکثر سینما‌دوستان این فیلم را حتی در مقایسه با فیلم اسکاری وی " جدایی نادر از سیمین" هنوز بهترین فیلم او می دانند.

در این سال، دو تن از بازیگران فیلم "بیست" به کارگردانی عبدالرضا کاهانی، برنده سیمرغ بلورین نقش مکمل می‌شوند؛ علیرضا خمسه و مهتاب کرامتی. علیرضا خمسه در این فیلم در یک نقش جدی بازی کرده است. شاید هنر خمسه همین بود که بعد از سال‌ها خود را از قالب طنز رهانیده بود.

در این جشنواره، یک فیلم خوب طنز نیز با نام "بی پولی" دیده می‌شود و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را نصیب لیلا حاتمی می‌کند. ناگفته نماند که شهاب حسینی هم اولین سیمرغ بلورین را برای بازی در فیلم "سوپراستار" به خانه می‌برد.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1388: فیلم "به رنگ ارغوان" به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا در دو بخشِ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، برنده سیمرغ بلورین می‌شود. این فیلم، تولید 1383 است اما چندین سال در توقیف می‌ماند و اکران نمی‌شود و نهایتاً در دوره دولت احمدی‌نژاد در جشنواره فجر شرکت کرده و بعد با جرح و تعدیل اکران می‌شود. به رنگ ارغوان، داستان یک مأمور اطلاعات با نام مستعار هوشنگ است (با بازی حمید فرخ نژاد) که بین عشق و وظیفه، عشق را انتخاب می کند.

یکی از فیلم‌های خوب این جشنواره "طلا و مس" به کارگردانی همایون اسعدیان است که نگار جواهریان می‌تواند جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را نصیب خود کند. طلا و مس درباره زندگی روحانی جوانی است که با بیماری لاعلاج زنش دست به گریبان است و همین بیماری و مشکلات ناشی از آن، باعث می‌شود وی قدم در راه عرفان و معرفت بگذارد.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1389: آن مرد آمد. آن مرد با "جرم" آمد. مسعود کیمیایی بعد از انقلاب اسلامی از جمله سینماگرانی است که بی وقفه در عرصه فیلمسازی در مقام کارگردانی، فیلم ساخته است. کیمیایی که هیچ وقت فیلمهایش مورد توجه داوران قرار نگرفته است در این دوره از جشنواره، "جرم" جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خالق قیصر می‌کند. این اولین سیمرغی است که کیمیایی از آغاز جشنواره فیلم فجر یعنی از سال 1361 برده است. همچنین"حامد بهداد" هم با بازی در این فیلم می‌تواند اولین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را کسب کند.

در این دوره از جشنواره فجر از اصغر، بوی اسکار به مشام می‌رسد. هیأت داوران جشنواره 1389 سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را به اصغر فرهادی می دهد برای فیلم "جدایی نادر از سیمین". اینکه این انتخاب چقدر به جا و شایسته بود در اسکار خود را نشان می‌دهد و همین فیلم می‌تواند برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران، جایزه اسکار سال 2012 را تقدیم ایران نماید. این فیلم، نه تنها در اسکار(Oscar) می‌درخشد بلکه در گلدن گلوب(Golden Globe) نیز می‌تواند جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را از آن خود کند. همچنین در جشنواره‌های دیگر نیز از جمله جشنواره بین المللی فیلم برلین، دوربان، سیدنی و غیره جوایز زیادی را نصیب فرهادی می‌کند. این بار، سیمرغ تا هالیوود پرواز می‌کند تا اسکار را برای ایران شکار کند.

فرهادی از 1389 تا به امروز (بهمن 1393) فیلمی در ایران نساخته است.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1390: کمدین دوست داشتنی تلویزیون و سینمای ایران، اولین فیلم سینمایی خود را می‌سازد و نگاهها را به خودش معطوف می‌کند. رضا عطاران با فیلم "خوابم می‌آد" به این جشنواره می‌آید و اکبر عبدی بعد از سالها سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را با خود به خانه می‌برد. عبدی در نقش مادر شخصیت اصلی فیلم (عطاران) بازی کرده بود. خوابم می‌آد، هم نظران تماشاگران را در گیشه جلب می‌کند و هم نظر مثبت منتقدان را.

فرهاد اصلانی برای بازی در دو فیلم "خرس" و "زندگی خصوصی" سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را کسب می‌کند.

از نکات جالب این دوره این است که هیچ کس نمی‌تواند سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کند.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1391: این جشنواره یک کارگردان خوش آتیه دیگری را به سینما معرفی می‌کند؛ بهروز شعیبی با فیلم " دهلیز" به جشنواره فیلم فجر می‌آید و با این فیلم، دو جایزه را در بخش بهترین بازیگر نقش اول زن و نقش مکمل زن، نصیب هانیه توسلی و پگاه آهنگرانی می‌کند.

فیلم پرهزینه "استرداد" به کارگردانی علی غفاری، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بازیگر نقش اول آن، حمید فرخ‌نژاد هم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد می‌شود.

در بخش بهترین کارگردانی نیز پرویز شهبازی با فیلم "دربند" سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را با خود به خانه برد.

در این جشنواره، رامبد جوان که کمدین سینما و تلویزیون است این بار در نقشی جدی در فیلم "گناهکاران" به کارگردانی فرامرز قریبیان بازی کرده است می‌تواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کند. این فیلم، محصول پدر و پسر سینمای ایران یعنی فرامرز قریبیان (در مقام کارگردانی) و سام قریبیان (در مقام فیلمنامه نویس) است.

 

جشنواره بین‌المللی فیلم فجر 1392: این جشنواره، جشنواره حاشیه ها بود. اول اینکه ابراهیم حاتمی‌کیا با فیلم "چ" آمده است ولی نمی‌تواند نگاهها را جلب کند اما تا می‌تواند پشت فیلم " شیار 143" به کارگردانی نرگس آبیار می‌ایستد و تمام قد از این فیلم دفاع می‌کند. در این کارزار و ایستادگی پشت فیلمها حرفهای کنایه آمیز و نیش داری نیز به این و آن می‌زند. (نگارنده در پی قضاوت درباره این جریانات نیست). اینکه آیا این فیلمها در تاریخ سینمای ایران خواهند ماند یا فراموش خواهند شد در آینده بهتر می توان نتیجه گرفت.

رضا عطاران، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در " طبقه حساس"  به کارگردانی کمال تبریزی می‌شود و مریلا زارعی، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در "شیار 143".

احمدرضا درویش، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای فیلم "رستاخیز" که درباره حادثه کربلا است، می گیرد. این فیلم تا امروز بعد از گذشت یک سال هنوز اکران نشده است.

 

رکورد داران جشنواره فیلم فجر از سال 80-89 و 90-92

اصغر فرهادی از سال 1380-1392  برنده سه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شده است:

در سال 1384 برای "فیلم چهارشنبه سوری"، در سال 1387 برای فیلم "درباره الی" و در سال 1389 برای فیلم "جدایی نادر از سیمین".

 

سیدرضا میرکریمی از سال 1380-1392  برنده سه سیمرغ بلورین شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم "اینجا چراغی روشن" در سال 1381.

برنده دو سیمرغ بلورین بهترین فیلم برای دو فیلم "خیلی دور خیلی نزدیک" و "به همین سادگی" در سال‌های 1383 و 1386.

 

ابرهیم حاتمی کیا از سال 1380-1392 برنده سه سیمرغ بلورین شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم "به نام پدر" در سال 1384 و برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی برای فیلم "به رنگ ارغوان" در سال 1388.

 

مجید مجیدی از سال 1380-1392 برنده دو سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شده است:

برنده دو سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلمهای "بید مجنون" در سال 1383 و "آواز گنجشک‌ها" در سال 1386

پرویز پرستویی از سال 1380-1392  برنده دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگری شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم "بید مجنون" در سال 1383 و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم "به نام پدر" در سال 1384

 

مهتاب نصیرپور از سال 1380-1392 برنده دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگری شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم "به نام پدر" در سال 1384و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم "فرزند خاک" در سال 1386.

 

محسن تنابنده(طنابنده)از سال 1380-1392 برنده دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگری شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در فیلم "استشهادی برای خدا" در سال 1386 و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم "هفت دقیقه تا پاییز" در سال 1388.

 

بهرام رادان نیز از سال 1380-1392 برنده دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگری شده است:

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم "شمعی در باد" در سال 1382 و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم "سنتوری" در سال 1385

 

بخش اول: جشنواره فیلم فجر از سال 1361 تا سال 1369

بخش دوم: جشنواره فیلم فجر از سال 1370 تا سال 1379


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 93/11/21 و ساعت 8:17 عصر | نظرات دیگران()

مجتبی راعی و رضا ناجی با فیلم "ترنج"

رضا ناجی: تصویر بیشتر از کلام اهمیت دارد

مصطفی علیمردانی

برنده خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد از "جشنواره فیلم برلین" برای بازی در فیلم آواز گنجشک‌ها در گفتگویی گفته است: بارها اتفاق افتاده که مردم ترک زبان عزیز به من گلایه کرده اند که چرا جای فلان بازیگر بازی نکردی که لهجه بدرستی ادا شود. من در این موارد همیشه سعی می کنم برای مردم توضیح دهم که در فیلم و سریال کلام به اندازه تصویر اهمیت ندارد. زیرا ممکن است شما یک اثر را دوبله شده ببینید. وقتی یک آمریکایی یا هر فردی از کشوری دیگر فیلم ایرانی می بیند نوع بیان لهجه برایش مهم نیست. بلکه بیشتر دقت می کند که فیلم چه موضوع و مفهومی دارد.

رضا ناجی در ادامه افزوده است: باید تاکیدمان بر وجوه تصویری و بازی ها باشد تا صدا. متاسفانه یک نگرش غلطی هم در تهران نسبت به لهجه وجود دارد که وقتی می گویند فلانی لهجه دارد این مساله را یک نقطه ضعف محسوب می کنند.

در حالی که من بازیگر که اتفاقا لهجه هم دارم در یک فیلم برای بشریت حرف می زنم و دوست دارم همه دنیا فیلمی را که بازی کرده ام، ببینند. من تا به حال برای اکران فیلم به کشورهای بسیاری مثل استرالیا، روسیه، آلمان، مجارستان و جاهای دیگر سفر کرده ام و با وجود این که فیلم ها صرفا با زیرنویس اکران می شد، بسیار گویا بود و از آن استقبال می کردند.

وی در پایان گفت: اگر دید جهانی داشته باشیم دیگر برایمان مهم نیست که مردم فلان جا لهجه را پسندیدند یا نه. حرف و پیام اثر نمایشی مهم است.

***

رضا ناجی،متولد تبریز، بازیگر سینما و تلویزیون، در بیش از 26 فیلم سینمایی و 4 فیلم تلویزیونی و 4 سریال تلویزیونی بازی کرده است. وی چندین جایزه بین المللی از جمله بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین، بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم دمشق، دیپلم افتخار بهترین بازیگری از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر، بهترین بازیگر مردیازدهمین جشن سینمایی دنیای تصویر تندیس حافظ، جایزه بهترین بازیگر مرداسکرین آسیا پاسیفیک برای بازی در فیلم آواز گنجشک‌ها از استرالیا و ... دارد.

مجتبی راعیمتولد اصفهان، کارگردان و نویسنده سینما، 11 فیلم سینمایی را کارگردانی کرده است. وی کارگردان فیلم های غیر گیشه ای است و نگاهی انسانی و دینی در اکثر فیلم هایش دارد. رضا ناجی پیش از فیلم " ترنج" در فیلم دیگری از راعی با نام " تولد یک پروانه"(1376) بازی کرده است.

نقد فیلم ترنج

 

وقتی درهای آسمان باز می شود
کیوان کثیریان

 

پرداختن به موضوعات انتزاعی و ماورایی در سینما آن هم با امکانات فنی سینمای ایران ریسک بزرگی است و به راه رفتن روی لبه تیغ می ماند. از یک سو ترجمان تصویری مفاهیم و تصاویر فرامادی، تکنولوژی و مهارت فنی درست و درمان می خواهد تا پیش پاافتاده نشود کارکرد معکوس نداشته باشد  و دیگرآنکه ارائه مفاهیم مذهبی در سینما همواره در معرض خطر مستقیم گویی، شعارزدگی و مبتذل شدن قرار دارد و رسیدن به یک بیان متناسب با مضامین اینچنینی همیشه نگرانی بزرگی است.
خیال ها و خاطرات یک استاد نقاش آذری و شوریدگی ها و بی تابی ها و نگرانی های  او درباره مرگ و جهان پس از آن، موضوع یازدهمین فیلم کارنامه مجتبی راعی است. راعی از آن دسته فیلمسازانی است که به نظر می رسد تا به حال فقط  اعتقادی – و بگذارید بگویم دلی – فیلم ساخته است. کارنامه اش این را می گوید. او یا در حوزه سینمای جنگ کار کرده و یا فیلم هایش مایه های پررنگ مذهبی دارد. این مسیر به "تولد یک پروانه" و "عصرروز دهم" انجامید که به گمانم بهترین آثار او به حساب می آیند؛ چه به لحاظ روانی لحن و بیان سینمایی و چه از حیث کارگردانی و تسلط کامل او بر تکنیک (گرچه "سفر به هیدالو" را ندیده ام).
طبیعی است که هر فیلمسازی آزاد است طبق علایق وعقاید خودش فیلم بسازد به شرط آنکه مضامین مورد علاقه اش را درست به زبان سینما ترجمه کند. راعی فیلمسازی است که درعین حال که سینما را خوب بلد است معمولاً حرف دلش را فیلم می کند. این ویژگی برای هر سینماگری فارغ از کیفیت فیلمش، امتیاز بزرگی به حساب می آید و قابل احترام است.
 
فیلم تازه راعی بازهم بن مایه ای مذهبی دارد. هنر نقاشی برای او در فیلم "ترنج" بهانه ای است برای وارد شدن به خیالات و تصورات بیوک آقا بهاری و آغاز تغییر نگاه او به زندگی ومرگ.
بیوک آقا که یک نقاش سنتی و البته سرشناس است و دلبسته نقاشی هایش و خانواده و خانه درندشت، وقتی از بیماری لاعلاج خود آگاه می شود، به هم می ریزد، زایش هنری اش متوقف می ماند و دست و دلش به خلق اثر نمی رود.
مرگ اندیشی بیوک آقا به واسطه ارتباط معنوی اش با تابلوهای نقاشی شکل می گیرد و ایده ورود او به عالم مثال از طریق این تابلوها ایده درخشانی است.

یادآوری یک مفهوم کلیدی از سوی مردی عارف، بیوک آقا را برای رفتن آماده می کند و راه سعادت و آرامش را برایش هموار می کند؛ "اگر تصور کنی چیز قابل عرضه ای برای خدا در اعمالت نداری، سبک و راحت خواهی رفت. وگرنه اگر گمان داری اعمال نیک قابل توجهی در کارنامه ات هست، پس باید این را چهل نفر با امضا روی یک کفن، شهادت بدهند." این تمهید، بیوک را به درک تدریجی این معنا و درپی آن به مرتبه استغنا می رساند و از قید دلبستگی های دنیایی می رهاند؛ تابلوهایش را می فروشد و دست از خانه بزرگ قدیمی اش هم می شوید که چشم پسر وعروسش دنبال فروش آن است. این رهیدن از دنیا  و وارستگی آنچنان بیوک را سبکبال می کند و به شعف می رساند که در ایام محرم در خیابان  آوازی شادمانه زمزمه می کند.

رسیدن بیوک به این باور که درهای زمین بسته و درهای آسمان باز است، سترونی استاد نقاش را پایان می بخشد و او که ارادت خاص به واقعه عاشورا دارد دست به کار خلق تابلویی با همین موضوع می شود. باز شدن درهای آسمان به روی او در انتهای فیلم، هم ایده جذابی دارد و هم حامل بار استعاری زیبایی است.

با همه اینها با توجه به حجم بالای لحظات سوررئالیستی، قضاوت نهایی درباره فیلم "ترنج"  بسیار وابسته به  استانداردهای فنی و کیفیت اجرای بخش های کروماکی و پرده آبی است. ضمن آنکه فیلم به لحاظ مضمونی هم، گاه در مرز باریک خطر مستقیم گویی حرکت می کند اما کمتر به دامش می افتد.

و نکته آخر اینکه بازی رضا ناجی که بازیگر نقش اصلی فیلم است، خوب کنترل شده و برخلاف معمول از آن شلختگی ها و بی سامانی ها و خوشمزگی های کنترل نشده در بازی او خبری نیست.


 نوشته شده توسط علی بیدار در شنبه 92/10/21 و ساعت 3:0 عصر | نظرات دیگران()

نقدی بر فیلم "زندگی پای"

زندگی پای

"زندگی پای"  نام رمانی بود که در سال 2001، به قلم یان مارتل به چاپ رسید و در سال 2002 جایزه من بوکر را از آن خود کرد. این کتاب که چهارمین اثر نویسنده اش به حساب می آید، تحت تاثیر رمانی برزیلی نوشته شده است. زندگی پای در داستانی شگفت انگیز، به بیان دریانوردی پرمخاطره ی پسری جوان با یک ببر بزرگسال می پردازد و از این طریق خواننده را به مانند شخصیت اول داستان با خدا آشنا می سازد.

شاید داستان پردازی شگفت انگیز و تخیل زیبای یان مارتل بود که باعث شد کارگردان فیلم های، ببر خیزان اژدهای پنهان، هالک و کوهستان بروکبک که اسکار بهترین کارگردانی را نیز در کارنامه دارد، اقتباسی سینمایی از این اثر را به مجموعه آثار خود اضافه کند.

انگ لی، کارگردان صاحب نام و تایوانی تبار هالیوود، در طول  127 دقیقه، با بهره گیری از تکنولوژی سه بعدی و خلق فضایی بکر و تاثیرگذار، مفاهیم کتاب را به بهترین شکل ممکن برای مخاطب خود به تصویر می کشد.

انگ لی و تیم حرفه ایش با بازی گرفتن از حیوانات حقیقی و مخلوط کردن آن با گرافیک کامپیوتری و شبیه سازی های بی نظیر، سکانس های غیرممکنی را تصویر برداری کرده اند و با کمک صداگذاری دقیق و پر از جزییات، تماشاگر را تحت سیطره ی خود درآورده اند. تمام عناصر سینمایی  "زندگی پای" در حدی فراتر از استاندارد قرار دارند، صدا، تصویر و حتی فیلمنامه ی بی نقص، جذاب و پرکشش.

فیلمنامه ی این اثر در دو زمان پیش می رود و با تدوینی تاثیرگذار دوران بزرگسالی  "پای"  و رشد جسمی و فکری از کودکی تا نوجوانی را به هم پیوند می دهد. شاید بتوان از لحاظ موضوع و مفاهیم مورد بحث فیلمنامه نویس، "زندگی پای " را به دوبخش تقسیم کرد.

نیمه ی دوم

خداشناسی کشتی نشین طوفان زده

خانوداه پای به دلیل مشکلات مالی و دلایل دیگر مجبور به ترک هندوستان می شوند و تصمیم می گیرند مانند کریستف کلمب که به دنبال هندوستان بود، به کشف قاره ی امریکا برسند. آنها همراه با تنها دارایی خود یعنی حیوانات باغ وحش شان با یک کشتی باری، سفری را در اقیانوس پهناور آغاز می کنند، سفری که برای پای، هیچ گاه پایان نیافت.

طوفان کشتی عظیم و خدمه اش، خانوداه پای و بسیاری از حیوانات را به قعر اقیانوس می کشاند و حالا پای در یک قایق نجات بزرگ با چند حیوان دیگر تنهاست و تلاش خود را برای بقا آغاز می کند. گورخری با پای شکسته، اورانگوتانی که فرزند خود را گم کرده است، کفتاری وحشی و بعد از مدتی، یک ببری بنگال بزرگسال که زمان زیادی را به علت داروهای آرامبخش به خواب رفته بود.

نیمه ی اول

پلورالیسم، جمع اضداد

با تصاویری از طبیعت باغ وحشی در هندوستان همه چیز آغاز می شود، نویسنده ای کانادایی به ملاقات "پای" آمده است تا داستان زندگی او را بشنود، "پای" مردی است حدودا چهل ساله و جاافتاده که آرامش و حالت خاص چهره ی "عرفان خان" بازیگر خوب هند، نفوذ شخصیت او در مخاطب را بیشتر می کند.

از همان دقایق ابتدایی و بودن مقدمه چینی، پای به بیان سرگذشت خود می پردازد. از فلسفه نام عجیب و غریبش تا آن سفر شگفت انگیز. فضای اثر غرق در حس و حال فانتزی و داستان پردازی شاداب و کودکانه ای است که از چاشنی فلسفه بی بهره نمانده است.

پیسین مولیتور نام استخری فرانسوی است که تفرجگاه مورد علاقه دوست پدر پای بوده است و به همین دلیل نام او پیسین مولیتور پاتل انتخاب شده است. او در مدرسه  بابت این اسم عجیب مورد تمسخر قرار می گرفت و برای خروج از این وضعیت لقب جدید خود را بر سر هر کلاس برای دانش آموزان شرح می داد. پای همان عدد پی، نسبت میان محیط دایره و قطر آن، بالاخره پای عدد پی را با تمام اعشارش حفظ کرد و سر کلاس ریاضی نام جدید خود را به ثبت رساند.

علت اصلی اشتیاق نویسنده کانادایی برای شنیدن سرگذشت پای، ایمان آوردن به خداست و همین اشتیاق باعث می شود، پای خاطراتش را به شناخت خدا و خدایان آغاز کند.

از همان ابتدا، بعد از دعا خواندن و آمین گفتن پای، بر سر میز غذا، در پاسخ تعجب نویسنده، می گوید که یک هندوی کاتولیک است و جرقه تفکر پلورالیسم یا تکثر گرایی دینی را در فیلم روشن می سازد.

پای بر خلاف پدر و مادر سکولارش، از همان کودکی به دنبال شناخت معبود خود بوده و کار را با خدایان بی شمار هند آغاز می کند، سی و سه میلیون خدا که هر یک داستان و افسانه خود را دارند.

پس از دین هندو و در اوایل نوجوانی به کلیسا پا می گذارد و کشیش را وادار می کند تا به سوالاتش در چرایی قربانی شدن پسر خدا پاسخ دهد، این گونه او "با دین هندو به ایمان می رسد و از طریق مسیح عشق به خدا را می یابد." و سرآخر نوبت اسلام است، پای بزرگسال در توصیف اسلام می گوید:

"لحن و حس ادای کلمات من را به خدا نزدیک کرد، در حین اقامه ی نماز، زمینی که لمس می کردم مقدس شده بود و حس برادری و آرامش یافتم".

لحن فیلم در مقابل اسلام نرم و تعجب برانگیز است و شاید تنها کم لطفی فیلمنامه نویس درقبال اسلام، پرداخت کمتر نسبت به دو دین قبلی باشد. در این لحظه است که  اثر به اوج پلورالیسم می رسد، شخصیتی که به زعم خودش یک هندوی مسیحی مسلمان است و در بزرگسالی یکی از مکاتب آیین یهود را نیز در دانشگاه تدریس می کند.

لحن پای در توصیف ادیان و روند فیلم تا پایان این مفهوم را می رساند که "مهم نیست دین تان چیست یا چه تفکری دارید، تنها مسئله این است که به خدا یا خدایان ایمان بیاورید و رستگار شوید."

به عقیده ی پای "ایمان خانه ای با اتاق های متعدد است که در هر طبقه چند اتاق به تردید اختصاص دارد و تردید باعث زنده ماندن ایمان می شود". بخش دوم این سخن همانند سخن شهید مطهری قابل قبول است، شک معبر خوبی است ولی مسکن خوبی نیست. اما بخش اول تاکید نهایی شخصیت اول فیلم بر پلورالیسم است.

 

شباهت قایق نجات به کشتی نوح(ع) مسئله است که توسط خود پای خطاب به اورانگوتان بیان می شود، به آرک پای خوش آمدی، آرک اصطلاحی است که به کشتی های بزرگ اتلاق می شود و نماد کشتی نوح(ع) است. اما کشتی پای قرار نیست نسل حیوانات را نجات دهد، بلکه باید انسانی را به خدا برساند.

در همان لحظات اول، کفتار گرسنه و وحشی گورخر را می کشد و پس از جدال با اورانگوتان عصبانی او را نیز غذای خود می سازد. خون پای به جوش می آید و تصمیم به قتل کفتار می گیرد، اما هنگام حمله به او با فیلمبرداری سه بعدی و کادربندی شگفت انگیز، ببر بنگال طوری از زیر حفاظ ضد آب قایق به سمت کفتار می پرد  که انگار از درون پای به بیرون جسته است و کفتار را خوراک خود کرده.

از اینجا خط وصل میان پای و ببر آغاز می شود، ببر که بر اثر یک اشتباه اداری، نام شکارچی اش را از آن خود کرده، ریچارد پارکرد نامیده می شود. ظاهری انسانی برای خوی وحشی و طغیانگر او در مقابل نام عجیب پای و قلب آرام و انسانیتش، انگار این دو موجود مکمل یکدیگرند اما هیچ گاه با هم یکی نمی شوند.

طراحی قایق و کلک دست ساز پای، که با یک طناب به قایق بسته شده تا از ببر دور باشد، گویای این مطلب است، تاکید های دوربین بر نمای فوقانی قایق هم دلیل دیگر این ادعاست، نیمه سرخ قایق در مقابل نیمه ی سفید که بر اثر پارچه ضدآب کشیده شده بر سطح آن به وجود آمده است. هنگامی که پای روی پارچه سفید است، در اوایل کار ریچارد پارکر در زیر آن جا خوش کرده و پنهان است اما در اواخر کار و وقتی با شناخت بهتر خدا و کشف حقایق، پای نیمه خود را بهتر می شناسد، ببر در نیمه دیگر قایق و در مقابل اوست.

هر چه در نیمه اول تاکید بر پلورالیسم بود، در نیمه دوم مفاهیم و نماد های هندو به وفور یافت می شود، از جمله ی آن می توان به ماهی شکار شده توسط پای اشاره کرد که پس از گریه برای این شکار، ویشنو را شکر می گذارد. "ویشنو دومین ایزد از ایزدان سه گانه هند و جنبه نفوذگر و حفاظت گر خداوند است.

او که  به اقیانوس ها تکیه زده و آفرینش را استوار می دارد". حفاظت ویشنو در جای دیگر در شکل یک جزیره حلول می کند، جزیره ای اعجاب انگیز که از دور شبیه انسانی خوابیده است، درست همانند مجسمه ویشنو در اتاق دوران کودکی پای، جزیره ای که به او وقت استراحت داد اما ویژگی شگفت آن باعث شد پای به سفر خود ادامه دهد.

جزیره در روز نعمت می داد، آب شیرین و گیاه که غذای پای گیاه خوار بود و میرکت ( پستانداران کوچک و بی آزار ) به عنوان غذای ریچارد گوشتخوار، وشب هر آنچه داده بود را پس می گرفت. آب شیرین اسید می شد و ماهی ها را تجزیه می کرد و گیاهان گوشتخوار می شدند و انسان ها را به کام خود می کشاندند.

بازپس گیری نعمات در جزیره باعث نرسیدن پای به سکون و وادار کردن او به حرکت شد، درست مانند نیمه دومش، یعنی ریچارد که به گفته ی خود او "ترس از ببر من را هشیار نگاه می دارد و برآورده کردن نیاز هایش به زندگی ام هدف می دهد"، این رویکرد خیر و شر و دوگانگی در همه ی مفاهیم فیلم لحاظ شده است، از قایق سفید و قرمز گرفته تا جزیره.

هر چند "زندگی پای" پر است از نقاط اوج فراوان اما شاید بهترین آن ها را بتوان سکانس مناجات با خدا در طوفان دانست، آن جا که پای بعد از دیدن بارقه ای از نور خورشد، در میان طوفان عظیم احساس می کند خدا را دیده و تلاش می کند پارچه سفید را که تنها مرز میان او و نیمه ی دیگرش بود بردارد و این کشف را به او نیز نشان دهد.

اما ببر وحشی از این وضع به شدت ترسیده و قدرت تحمل این کشف را ندارد، پس پای دوباره پارچه را به حالت اول برمی گرداند. بعد از  آن طوفان و شناخت خدا، آرامش بر رابطه ی میان ببر و انسان حکم می شود و پای با از دست دادن تمام آذوقه و متعلقات اش برای وصل به خدا آماده می شود، وی خطاب به ببر می گوید: "ما هر دو در باغ وحش توسط یک ارباب بزرگ شدیم، حالا اینجا تنهاییم و یتیم و آماده ایم تا با ارباب نهاییمان روبه رو می شویم"

"زندگی پای" با بودجه ای 120 میلیون دلاری توسط کمپانی قرن بیستم در سال 2012 تولید شد و با بازی خوب سوراج شرما که بار بخش اصلی فیلم را به دوش می کشد و  همچنین قوت در همه ی موارد، می توان نامزدی یازده اسکار را حق تیم تولید دانست.

شاید ذکر این نکته نیز جالب توجه باشد که در سال  2010، باراک اوباما در نامه ای مستقیم خطاب به یان مارتل، رمان زندگی پای را "اثبات شگفت انگیزی از وجود خدا و نمایش قدرت داستان گویی" توصیف کرد!

هرچند پلورالیسم و دیگر مفاهیم فیلم  زندگی پای، مورد پسند جامعه ما و دین مبین اسلام نیست، اما در سینمایی که این رزوها غرق در افکار ماسونیسم، اومانیسم، آتتئیسم و هزار فرقه ی عجیب و غریب دیگر است، و همچنین پیوسته در تلاش است تا با مفاهیم مادی گرایانه انسان را از خدا و مذهب دور نگاه دارد، شاید بتوان زندگی پای را یک پدیده با ارزش و ستودنی به حساب آورد.

با این وجود نباید فراموش کرد که خدا و دین در زندگی پای محدود به ایمان می شوند و چاره ای برای فرار از مشکلات  و تحمل سختی ها، در کنار زندگی روزمره. این نوع نگاه به خدا، همان  "خدای رخنه پوش" نیوتن است، که این بار در غالب هالیوود حلول کرده است.

منبع: rooikard.ir


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 92/1/15 و ساعت 1:13 عصر | نظرات دیگران()

"2016: Obama"s America" goes by the book

Dinesh D"Souza"s documentary, which promises to demystify the president, draws from a tome by the filmmaker. Thus, its course is already set — and that"s a weakness.


What has Michael Moore — and digital technology — wrought?

Now anyone with a political agenda and low-cost digital camera can make a movie and call it a documentary. Even enterprises that at best are vanity projects and at worst badly disguised and overly long attack ads are taken seriously by audiences — and box-office observers.

That is precisely the shape of things in "2016: Obama"s America," which promises to demystify the president — "Love him, hate him, now you know him" is one of its tag lines — but does more to illuminate its filmmaker, Dinesh D"Souza, and his ego instead.

The conservative author, who wrote and directed the film with John Sullivan, draws liberally from his book "The Roots of Obama"s Rage." The book, in turn, draws on the author"s life — how he left his native India to study in America and how those disparate experiences shaped his political point of view. The film, released in late July, went from a handful of theaters to wide release with more than $6.2 million in ticket sales over the weekend, the better to ride the GOP convention coattails in Tampa, Fla., this week.

Since "2016" is unlikely to be the last DIY polemic we will see in the coming years, the question becomes: How does it measure up as a film? Where is the line between documentary and propaganda? How are moviegoers — or campaign-spending watchdogs for that matter — to separate veracity from vanity?

What is certain is that "2016" is already a commercial success. In a world where $14 million puts you into the top five moneymakers of all time among political documentaries, its $9.1 million puts "2016" within striking distance. That is a long way from Moore"s No. 1-ranked "Fahrenheit 9/11," which topped $119 million but a success nonetheless.

It is worth noting that documentaries don"t necessarily promise pure objectivity. Moore, the defining figure in crafting the modern-day political rant, never has. From his first relentless pursuit of General Motors Chief Executive Roger Smith in 1989"s "Roger & Me," the in-your-face filmmaker has been blunt about his intentions. But Moore"s work and the genre itself come with an implicit understanding that whatever truths emerge, they were ultimately forged by the process, not set in stone beforehand.

Indeed, the basic framework of the documentary narrative tends to be one of discovery. The question of what was driving an underfunded, underprivileged South Memphis football team"s success became the spine of "Undefeated," which won the documentary Oscar this year. And the how-and-why dreary details of this country"s financial collapse, as parsed in Charles Ferguson"s "Inside Job," another Oscar winner, made the catastrophe film exciting.

That "2016" was built on a book is one of its fundamental weaknesses, its course determined before the first frame was shot. The film is not after new insight; rather, it"s intent on laying out the arguments of a man who has given the same lecture countless times. That makes for a sluggish film. Even its outrage falls flat.

The film begins with D"Souza, once a political advisor to President Ronald Reagan, drawing parallels between his life and Obama"s — born in the same year, Ivy League degrees earned at the same time, both politically engaged, skin equally dark. While D"Souza"s quiet, scholarly sensibility serves him well on the TV talk-show circuit, a relief from the intense rhetoric that reigns, it works against him on screen. As he sits, legs crossed, addressing the camera like a professor, the film begins to feel like a class you wish you had cut.

The many dramatic reenactments, long controversial in the documentary world, don"t help its cause. There are seven setups involving more than 100 credited actors. The scenarios themselves play like badly scripted sitcoms. Some are like "Dartmouth," an affectionate if silly re-creation of D"Souza"s student days. Others, like "Cowboy Bar," are sheer fantasy. In that scene, which comes as D"Souza outlines his theories on why Obama did not play the race card in his 2008 election bid, a young African American comes into a bar and sits down between two white guys, who immediately push away in disgust. Cut to a few minutes later when the white guys return, all smiles, with a birthday cake in hand for their friend. Not only is the scene poorly acted, it simply doesn"t make sense and raises questions about the logic underpinning the other connections the film is seeking to make.

The core thesis in "2016" is that Obama"s politics come from Third World influences — from his father in Kenya and his early years spent with his mother in Indonesia. There are lengthy explanations of colonialism, which D"Souza supports, versus what he describes as Obama"s preference for an anticolonialist approach, one that would favor the rise of the Third World (or, as D"Souza labels it, the United States of Islam), greatly reduce Israel"s influence and cede the U.S." role as a superpower.

D"Souza goes on to argue that this approach explains everything from healthcare reform to a reduction in the nuclear arsenal. Interviews with interested parties, news footage and excerpts from Obama"s 1995 book "Dreams From My Father," are woven in as well. But mostly it is D"Souza connecting the dots; there are no opposing points of view.

In weighing "2016"s" documentary credentials, one scene that resurfaces many times in the film is instructive. Shot at the grave of Obama"s father, the scene shows a close-up of a hand grasping some dirt and reverently dropping it onto the burial site. The hand is an actor"s, not Obama"s.

The moment is merely another piece of heavy-handed drama conjured up by the filmmakers — nothing more, nothing less.


 نوشته شده توسط علی بیدار در دوشنبه 91/6/6 و ساعت 10:38 صبح | نظرات دیگران()

گـاویسـت در آسـمـان و نـامـش پـروین××××××یــک گــاو دگــر نــهــفــتــه در زیــر زمــیـن

چــشـم خـردت بــاز کـن از روی یـقـیـن××××××زیــر و زبــر دو گــاو مــشــتــی خــر بــیــن

خیام



 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 91/3/10 و ساعت 2:26 عصر | نظرات دیگران()
   1   2   3      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 18
مجموع بازدیدها: 347548
جستجو در صفحه

خبر نامه