سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: چهارشنبه 103 آذر 21

حسن فتحی: «پستچی سه بار در نمی‌زند» به هیچ‌ وجه سیاسی نیست

حسن فتحی تاکید کرد: فیلم «پستچی سه بار در نمی‌زند» به هیچ وجه سیاسی نیست و در درجه اول دغدغه فرهنگ و تاریخ معاصر را مطرح می‌کند.

 

به گزارش آدم برفی ها به نقل از خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این کارگردان سینما که در نشست پرسش و پاسخ فیلم خود در سینما فلسطین سخن می گفت با بیان این مطلب ادامه داد: همواره سیاست برای من در قیاس با فرهنگ موضوع فرعی‌تری است، آنچه در سیاست رخ می‌دهد بازتاب رویدادهای فرهنگی است و همواره موقعیت امروز را در نسبت تاریخی می‌دانم.

او با تاکید لزوم شناسایی تاریخ گذشته یادآور شد: هرگز نمی‌توانیم تصویر درستی و دقیقی از امروز داشته باشیم. مگر اینکه امروز را در نسبت درستی با گذشته قرار دهیم. بنابراین مسائل سیاسی روز در فیلم من اصلا مطرح نبوده است.

این کارگردان سینما سپس توجه به سلیقه‌ی مخاطب عام را یکی از دغدغه‌های همیشگی خود دانست و گفت: از آغاز ساخت فیلم همواره به مخاطب عام و جذب او بسیار می‌اندیشیدم. قصه‌ی این فیلم ساختاری پیچ در پیچ دارد که در بستری جنایی و معمایی رخ می‌دهد. بنابراین نگرانی مخاطب عام را داشتم و به همین دلیل پایان‌بندی این فیلم آوانسی بود که باید به مخاطب عام بدهیم.

او در ادامه درباره ژانر این فیلم هم توضیح داد: گرچه در برخی مطبوعات اعلام شده بود که فیلم در ژانر وحشت می‌گنجد خیلی با این موضوع موافق نیستم. بلکه ماجرا در بستری معمایی و جنایی رخ می‌دهد و تجربیاتی که در چند اثر قبلی‌ام داشتم، در این فیلم هم به نوع دیگری وجود دارد.

فتحی درباره پایان بندی فیلم متذکر شد: اصولا به این گونه پایان‌ها معتقدم. اگر زندگی‌مان بدون عشق ببینیم آن روز، آخرین روز زندگی ماست. بنابراین از همان ابتدا پایان فیلم را عاشقانه می‌دیدم. به ویژه اینکه فیلم با فضایی سرد، پرتنش و عدم اعتماد آغاز شد. اما گفتگو و تجربه‌ی مشترک همواره معجزه می‌کند و این اتفاقی بود که برای دو قهرمان این فیلم افتاد. آن‌ها با پشت سر گذاشتن تلخی‌ها، سختی‌ها و تحمل جفا به این تجربه رسیدند و همچون حضرت ابراهیم که به سلامت از آتش گذر کرد به سلامت رسیدند.

او درباره عنوان این فیلم هم گفت: در این فیلم سه موقعیت تاریخی را نشان می‌دهیم و استفاده از کلمه‌ی سه بار حکایت از همین داستان دارد. علاوه بر این، این فیلم کنایه‌ای بر این که بسیاری از موقعیت‌های تاریخی و اجتماعی که می‌توانیم در آن‌ها با انسانیت بیشتر و عاشقانه‌تر زندگی کنیم را از دست داده‌ایم.

او در پاسخ به پرسشی درباره حضور نمادین کاراکتر کودک در این فیلم یادآور شد: مخاطب در برداشت خود آزاد است. ما بیش از آنکه با مصادیق سروکار داشته باشیم به مفاهیم پرداختیم. این کودک می‌تواند نماد کودک درون هم باشد. هر چند که این موضوع در آثار ما به صورت ساده‌ای مطرح شده در حالی که مبحثی کاملا پیچیده است. هر یک از ما می‌توانیم این کودک باشیم. در فیلم سه برش از زندگی او را می‌بینیم و فیلم نشان می‌دهد اگر این کودک بدون عشق زندگی کند، به هیولا تبدیل می‌شود.

این کارگردان سینما در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر مفاهیم مبارزه با استبداد در این فیلم توضیح داد: این فیلم از مخاطب دعوت می‌کند که قبل از اینکه به سراغ سیاست برود، پیشینه‌های فرهنگی را دریابد.

دنبال نمادپردازی سیاسی نبودم و از زاویه‌ی تاریخ به این اثر نگریستم. در فیلم وضعیت زن در سه مقطع گوناگون بررسی می‌شود و محمدرضا فروتن هم نقش فردی را بازی می‌کند که عاشق است، اما قربانی موقعیت‌ می‌شود و در پایان فیلم و در وضعیت سوم می‌تواند خود را نجات دهد تا این تراژدی برای سومین بار تکرار نشود.

او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه کوثری و فروتن مصلح اجتماعی بودند یا قاتل گفت: باران کوثری و محمدرضا فروتن نماد دو انسانی هستند که با پشت سر گذاشتن یک تجربه‌ی مشترک به نوعی بخشش می‌رسند. نمی‌توان گفت که آن‌ها قاتل هستند یا مصلح اجتماعی. این عشق با انتقام شروع می‌شود و پس از رسیدن به یک کاتارسیس به بار می‌نشیند.

در بخش دیگری از این نشست حسن فتحی درباره همکاری خود با فردین خلعتبری در زمینه ساخت موسیقی گفت: همکاری بسیار خوشایندی بود. هر چند گاه تا مرز کتک‌کاری و قهر و آشتی پیش می‌رفتیم رابطه پر فراز و نشیب ما شبیه رابطه فروتن و کوثری در فیلم بود، اما همواره نتیجه‌ی خوبی داشته است. با این حال مهم‌ترین نکته اعتمادی است که به هم داریم که بسیار تعیین کننده است.

همچنین فردین خلعتبری خواستار توجه بیشتر مطبوعات به امور تخصصی موسیقی شد و گفت: موسیقی در مطبوعات بسیار مهجور مانده چه خوب بود کارشناسان متخصص در مطبوعات فعال بودند و به موسیقی به شکل تخصصی می‌پرداختند. آن زمان بود که نقدهای آنان می‌توانست بر کار ما تاثیر مثبت بگذارد.

رویا تیموریان یکی از بازیگران فیلم که چندین همکاری را با حسن فتحی تجربه کرده است، درباره تفاوت این نقش گفت: کار کردن با حسن فتحی همیشه برایم لذت‌بخش است، چرا که دانش او نسبت به تاریخ معاصر آنقدر زیاد است که هیچ پرسشی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. در برخورد با این نقش همواره می‌ترسیدم که شبیه یکی از نقش‌های قبلی‌ام بشود، اما خوشبختانه او این اطمینان را به من داد چنین نخواهد شد.

باران کوثری هم در این نشست در توضیحات کوتاهی گفت: حسن فتحی جز کارگردان‌هایی است که به خوبی می‌تواند از هر بازیگری بازی بگیرد. در مرحله دورخوانی نموداری از سیر تحول نقش‌هایمان می‌کشیدیم و به کمک آن می‌توانستیم بهتر به ایفای نقش بپردازیم. همچنان که اتفاق عاطفی میان دو کاراکتر به مرور شکل گرفت و تلاش کردیم کم کم فضای شکل‌گیری این عشق را فراهم کنیم.

به گزارش ایسنا، در نمایش فیلم «پستچی سه بار در نمی‌زند» رخشان بنی‌اعتماد نیز به تماشای فیلم آمده بود و در نشست نقد و بررسی فیلم نیز محمدرضا جعفری‌جلوه معاون سینمایی حضور داشت

 http://adambarfiha.com/daily/?p=1708:منبع

=============================================

 

 

 

دومین فیلم سینمایی حسن فتحی تجربه ای تازه در کارنامه کارگردانی است که بیشتر به واسطه مجموعه های تلویزیونی به چهره شناخته شده مخاطبان تبدیل شده است؛ پستچی سه بار در نمی زند درامی تاریخی با چاشنی دلهره است.

پستچی سه بار در نمی زند پس از ازدواج به سبک ایرانی اولین تجربه فیلمسازی حسن فتحی نسبت به تصویری که از این کارگردان داریم نزدیک تر است. فیلم را می توان ادامه مسیری دانست که فتحی مدت ها است در تلویزیون دنبال می کند. آمیزه ای از تاریخ، قصه گویی و تعلیق.

نشانی آنچه او در پستچی سه بار در نمی زند به سراغش رفته در شب دهم و پهلوانان نمی میرند به طور مشخص وجود داشته و حتی در تئاتر تلویزیونی تله موش هم دیده شده است. پستچی سه بار در نمی زند تجربه پخته فیلمساز در گونه ای است که با وجود جذابیت ها در سینمای ایران به آن بی مهری می شود.

ترکیب بازیگران

حسن فتحی در مجموعه ها و فیلم هایش از بازیگر حرفه ای استفاده می کند. به دلیل نوع دیالوگ های آثار او بازیگران تئاتری برای آثار فتحی گزینه های مناسبی هستند. سوابق تئاتری فتحی و علاقمندی اش به دنیای نمایش رابطه او با تئاتر را گرم و زنده نگه داشته است و او با شناخت از قابلیت های بازیگرهای تئاتر نقش هایی را به آن ها می سپارد.

در پستچی سه بار در نمی زند مانند بیشتر آثار فتحی ترکیبی از بازیگران حرفه ای سینما و تئاتر در کنار هم دیده می شوند و مانند نمونه های متاخر، حاصل کار فتحی در هدایت بازیگرانش قابل قبول است. علی نصیریان در نقشی منفی، امیر جعفری و پانته آ بهرام در تیپ هایی آشنا اما پیچیده تر از نمونه های مشابه و محمدرضا فروتن و باران کوثری در قالب هایی تازه حضوری قابل توجه دارند.

نمی توان بخشی از جذابیت های فیلم را به پای هوشمندی فتحی در انتخاب بازیگرانش نگذاشت و نمی توان به سادگی از تلاش فروتن، کوثری، بهرام و جعفری برای جان دادن به نقش هایی دشوار در فضای کابوس گونه فیلم چشم پوشید. جدال دختر(کوثری) و پسر(فروتن) در طبقه اول ساختمان تصویری تاثیرگذار از یک رابطه عاشقانه است که از دل تاریخ و بر پایه عداوت، کینه و خشمی کهنه سرچشمه گرفته است.

در رابطه مرد لمپن(جعفری) با زن( بهرام) هم می توان خشونت و تبعیضی را که جامعه بسته نسبت به زن و انسان روا می دارد درک کرد. در پس تصاویری که ابتدا انعکاسی از خوشی و بی غمی را تداعی می کند و پس از آن و از ورای حقیقت پلشتی ماجرا عیان می شود. فارغ از این تعابیر و تفاسیر اگر می خواهید بازیگران شناخته شده فیلم را در قالب های تازه شان ببینید پستچی سه بار در نمی زند را از دست ندهید.

تجربه شیرین ترس

شاید گمان کنید حسن فتحی که عمده شهرتش را مدیون نوشتن درام های عاشقانه و تاریخی است نمی تواند لحظه هایی پرتعلیق و ترس خلق کنید. اما با دیدن پستچی سه بار در نمی زند متوجه می شوید که این کارگردان بیشتر از بسیاری از کارگردان های سینمای ایران که در این گونه تجربه کرده و ناکام مانده اند این قابلیت را دارد که شمارا از ترس به صندلی سینما میخکوب کند.

فتحی در روایت داستان در طبقه اول جایی که قصه امروز روایت می شود به جز تعلیق در بطن قصه به خلق لحظه های دلهره آور می پردازد و موفق می شود بیننده اش را درگیر حس اضطراب و ترس کند. فیلمساز در بخش های پایانی بیننده را درهراس و خشونت جامعه امروز شریک می کند و شخصیت هایش را تا مرز مرگ پیش می برد!

او از کلیشه های این گونه دوست داشتنی و محبوب به خوبی استفاده می کند و در مقایسه با توان و امکانات سینمای ایران بر مسیر درست حرکت می کند. یک سوم پایانی فیلم پر است از لحظه هایی که یک فیلم پرتعلیق برای قانع کردن مخاطبش نیاز دارد. امتیاز فیلم این است که این تجربه ها را بر بستری شکل می دهد که کاملا ایرانی و باورپذیر است.

سیمرغ هایی که پستچی نگرفت

پستچی سه بار در نمی زند در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر بی مهری شد، شاید به این دلیل که فضای جشنواره با فیلم هایی شبیه به پستچی... را جدی نمی گیرد. فیلم می توانست در بخش بازیگری ، فیلمبرداری، کارگردانی، طراحی صحنه و لباس جوایزی دریافت کند. اما هیئت داوران که تحت تاثیر بازگشت واروژ کریم مسیحی بود در بخش فیلم های اول و دوم حاصل تلاش فتحی را ندید.

شاید بتوان گفت فتحی بداقبال بوده که فیلمش در دوره ای از جشنواره روی پرده می رفت که هیئت داوران، منتقدان و بیشتر مخاطبان این رویداد سینمایی انتظار درخشش درباره الی را داشتند و نمی خواستند فیلمی زیر سایه تجربه ستایش شده اصغر فرهادی قرار بگیرد.

دومین فیلم فتحی در بخش های بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش مکمل زن، موسیقی، تدوین، طراحی صدا، جلوه های ویژه و چهره پردازی نامزد دریافت جایزه از بخش سودای سیمرغ بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر شد اما در کمال ناباوری هیچ جایزه ای به دست نیاورد. موضوعی که واکنش آرام کارگردانش را به همراه داشت.

فتحی در مراسم اختتامیه بخش اراده ملی گفت: فیلم من امسال نامزد دریافت هشت جایزه از جشنواره شد، اما جایزه ای نگرفت. آنچه من را تسلی می دهد اینکه از تاریخ سینما یاد گرفته ایم درباره یک فیلم فقط در عرض زمان قضاوت نمی شود و طول زمان هم درباره آن قضاوت می کند. در طول زمان درباره کسانی هم که درباره فیلم ها قضاوت کرده اند، قضاوت می شود.

حالا زمان آن رسیده که مخاطبان مجموعه های فتحی تجربه تازه این کارگردان را داوری کنند. استقبال از پستچی سه بار در نمی زند نشان می دهد که فتحی درباره امتیازهای فیلمش اشتباه نکرده است.

محمدرضا فروتن، علی نصیریان، رویا تیموریان، باران کوثری، پانته آ بهرام، امیر جعفری، لیلا زارع و مجید مشیری در آن بازی کرده اند. در خلاصه داستان فیلم آمده است: مردی در عمارتی خارج شهر دختری را به گروگان می گیرد تا با پدر دختر بر سر ماجراهایی تسویه حساب کند.



منبع:http://iran-tejarat.com/News/Cat11/News28305.html

======================================================


 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/5/16 و ساعت 1:42 صبح | نظرات دیگران()

یادداشتی درباره سوال سینمایی مهم این روزها؛
واکنش‌های متناقض تماشاگران نسبت به فیلم «درباره الی...» نشانه چیست؟

کریم نیکونظر: اگر این روزها سری به سینماهای نمایش‌دهنده فیلم «درباره الی...» بزنید، واکنش‌های جالبی از تماشاگران می‌بینید. واکنش‌هایی که احتمالا منتقدان اصلا به آنها فکر نکرده‌اند و به ذهنشان هم نرسیده که می‌شود چنین برداشتی هم از فیلم ارائه کرد. ماجراهایی که می‌گویم کاملا واقعی است! روبه‌روی یکی از سینماها جمعی از تماشاگران «درباره الی...»، با هم بحث می‌کردند و «درباره الی...» را فیلمی درباره «خیانت» می‌دانستند و گم و گور شدن «الی» را «نتیجه» چنین رفتاری با «علیرضا» به حساب می‌آوردند. آنها دربه‌در به دنبال «پیام اخلاقی» فیلم بودند و می‌خواستند با طرح تئوری‌شان، سندهایی هم برای آن دست‌وپا کنند. همانطور که بخشی از تماشاگران «درباره الی...» هم نمی‌دانستند چرا باید فیلم بعد از پیدا شدن «جسد» ادامه پیدا کند و به نظرشان می‌رسید معما برایشان حل شده است و دیگر به آن همه کش دادن نیازی نیست. اینها نمونه‌هایی از تحلیل‌های تماشاگر فیلمی هستند که طبق نظر منتقدان، قرار بود تصویری باشد از جامعه امروز ایرانی؛ جامعه‌ای پرتناقض، که حد و اندازه «قضاوت» و «اخلاق‌گرایی» در آن مشخص نیست. فیلمی که بی‌پرده نشانمان می‌داد برخی از اصول «اخلاقی» دیگر جوابگوی جامعه امروز ما نیستند و نمی‌شود براساس آنها، به راحتی درباره «آدم‌ها» حرف زد. اگرچه تعیین حد تفسیر برای فیلمی مثل «درباره الی...» تناقضی است با منطق محتوای فیلم، ولی این محدوده وسیع تفسیری هم چندان قابل باور نیست. درست است که تماشاگرانی هم بوده‌اند که لب کلام را گرفته‌اند و جزو این گروه‌هایی که توضیح داده شد نیستند، ولی بخشی از تماشاگران ـ که اتفاقا کم هم نیستند با استدلال‌های مشابهی فیلم را برای دوست و آشنا تعریف می‌کنند. راستش در مدت اکران فیلم، آنقدر نظر عجیب شنیده بودیم که به نظر می‌رسید دیگر چیزی توجهمان را جلب نکند. مثلا در نقدی اشاره شده بود که «درباره الی...» به نوعی تحت تاثیر «زیر شن» ساخته «فرانسوا اوزون» است وخبرنگاری هم در گفت‌وگویی؛ همان‌طور که نویسنده‌ای آن را فیلمی در ژانر «وحشت» به‌حساب آورده بود آن را با «اجاره‌نشین‌ها» [ساخته داریوش مهرجویی] مقایسه کرده بود. اینکه فیلم از جهت مضمون شبیه «ماجرا»ی «آنتونیونی» هم هست که دیگر ورد زبان‌ها بود و کسی هم برای اثبات حرفش دنبال سند و مدرک نمی‌گشت. ولی اینکه تازه‌ترین فیلم ِ«اصغر فرهادی» درباره «خیانت» است و نتیجه اخلاقی‌اش «مرگ گناهکار»، غریب‌ترین واکنش و البته جالب‌ترین آنها به حساب می‌آید. مهم‌تر اینکه، چنین واکنشی از طرف «مخاطب عام» سر زده و قاعدتا نشان‌دهنده سطح تاثیرگذاری فیلم بر بخشی از تماشاگران است. طبیعی است که هر تماشاگری می‌تواند با سطحی از فیلم ارتباط برقرار کند و خوبی فیلمی مثل «درباره الی...» این است که می‌تواند هر کدام از مخاطبانش ـ چه سینماروهای حرفه‌ای و چه تماشاگران معمولی- را قانع کند. ولی چنین عکس‌‌العمل‌هایی می‌تواند از جنبه دیگری هم مورد بررسی قرار بگیرد. اینکه سینمای ایران تماشاگر را آماده تماشای فیلم متفاوتی مثل «درباره الی...» کرده است یا نه.
1 چه فیلم را دوست داشته باشیم و چه مخالف سرسخت آن به حساب بیاییم، باید قبول کنیم «درباره الی...» از نظر ساختار شبیه فیلم‌های ایرانی نیست و تماشاگر در برابر ساختاری قرار گرفته که برای او چندان آشنا نیست. ذائقه‌ای که با «تاکید» و نمایش «اغراق‌آمیز» واکنش‌ها شکل گرفته، در برابر ساختار بدون تاکید فیلم «فرهادی» دچار مشکل می‌شود. تماشاگر ایرانی مدام با فیلم‌هایی روبه‌رو بوده که کمترین اهمیت را به ساختار داده‌اند و همیشه با شلختگی تمام خواسته‌اند «عمق» موضوع را به او یادآوری کنند. این نکته دیگر از کسی مخفی نیست که فیلم‌های مشهور به «متفاوت» و «هنری» ـ چه از نظر محتوا و چه از نظر ساختارـ در اکران عمومی با مشکل روبه‌رو هستند. هرچه قدر هم که آنها تماشاگری نداشته باشند و اکران عمومی‌شان با شکست روبه‌رو شود نمی‌توان نتیجه گرفت که آنها در تغییر ذائقه هنری مردم نقشی ندارند. به هرحال تجربه‌گرایی در فرم و روایت، می‌تواند تماشاگر را با انواع دیگری از شیوه‌های قصه‌گویی آشنا کند و همیشه برای او الگویی تک‌بعدی از روایت نسازد. در کنار این، ما حتی از داشتن کمدی‌ها و ملودرام‌های محکم و جذاب ـ که بخش عمده‌ای از فیلم‌های ایرانی را تشکیل می‌دهندـ هم محرومیم. در این سینما مدت‌هاست «زیر پوست شهر»، «شوکران»، «مهمان مامان» و... ساخته نمی‌شود. جایگزین اینها ‌فیلم‌هایی هستند که انگار از یک الگو و روش مشخص استفاده کرده‌اند و با سرعت ساخته شده‌اند و با سرعت هم می‌خواهند اکران شوند. در فضایی که «تک‌صدایی» در فضای فرهنگی حاکم است، فیلمی مثل «درباره الی...» در فاصله‌ای زیاد از سایر فیلم‌های قرار می‌گیرد. نه فرم قصه‌گویی آن شبیه فیلم‌های متدوال است و نه داستانی مثل آنها دارد. حتی بازیگر نقش اصلی هم ندارد و خبری هم از قهرمان ـ به عنوان شخصیتی موجه در قصه ـ نیست. اگرچه می‌شود اینطور توضیح داد که مخاطب فیلم «درباره الی..» ربطی به مثلا مخاطب فیلم «اخراجی‌ها2» ندارد. ولی نمی‌شود با این استدلال درک «مفهوم» فیلم را محدود به گروهی خاص کرد. به هرحال وقتی از فیلمی صحبت می‌‌کنیم که درباره طبقه متوسط ایرانی است و تماشاگر را رودرروی خودش قرار می‌دهد و رفتارش را به رخش می‌کشد و انعکاسی از تصویر اجتماعی اوست،، داریم از یک ویژگی عام حرف می‌زنیم که برای تماشاگر آشناست و او از این موضوع سابقه تاریخی مشخصی در ذهن دارد. بنابراین مضمون فیلم، خارج از درک روزمره‌اش نیست که بخواهد محدود به مخاطبی خاص شود. در چنین فضایی، وقتی خلأ در سینما عاملی علیه خود سینما می‌شود، باید فکر چاره بود.
2 «درباره الی...» فیلمی است متعلق به دوران گذار. روح زمانه در تک‌تک پلان‌هایش حضور دارد و در قصه‌اش مدام الگوهای ذهنی را زیر سوال می‌برد. همانطور که از ایده‌های سینمای مدرن مثل تکیه بر شخصیت‌ها، روایت سوم شخص و استفاده از عنصر تصادف بهره می‌برد، در ساختارش تلاش می‌کند از ابهام دور شود، از عینیت به جای روایت سوبژکتیو استفاده کند و پایانی قطعی داشته باشد. این راه رفتن روی لبه سنت-مدرنیته، او را به سطح جامعه‌ای که به آن تعلق دارد نزدیک می‌کند. همان چیزی که ما به آن روح زمانه می‌گوییم و به آن تناقض، می‌خواهیم از سرمان بازش کنیم. تناقضاتی که دامن شخصیت‌های فیلم را هم می‌گیرد و آنها را وادار به واکنش‌های مختلفی می‌کند. مثل واکنش‌هایی که بین تماشاگران فیلم به وجود آمده و آنها را بعد از مدت‌ها در جایگاهی جز قاضی بلاشرط قرار داده. بخشی از تناقض‌ها در درک فیلم از همین غلتیدن مداوم در سنت و مدرنیته ناشی می‌شود و اینکه کارگردان هم مثل تماشاگرانش نتوانسته خودش را از علقه‌های سنتی و جاذبه‌های مدرن برهاند. اگرچه در عین حال پیشنهاد می‌دهد در «خود» این تصمیم‌گیری شک کنیم. اینکه کجا بایستیم و چه چیزی را درست به حساب بیاوریم. در سینمای ایران فیلم‌هایی مثل «درباره الی...» کم داریم. فیلم‌هایی که تماشاگر را به درک تناقض‌ها و شرایط گذار عادت و تصویری تازه از روابط و الگوهای ذهنی در برابرش قرار دهند. فیلم‌هایی که در اینجا غریبه نباشند و تماشاگر آنها را با تمام وجود حس کند.

منبع : اعتماد ملی


 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/5/2 و ساعت 1:16 صبح | نظرات دیگران()

 

مجموعه نقدهای نویسندگان و مترجمان سایت «سینمای ما» برای «درباره الی...» - 1؛
«ای کاش قضاوتی در کار می بود»*

سینمای ما - بهنام شریفی: درباره ی الی فیلم جدید اصغر فرهادی بهترین و کاملترین کار او تا به امروز و یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ماست.
وقتی راجع به این فیلم صحبت می کنیم حتما باید مثل خود آن با جزییات فراوان و جزء به جزء دلایل موفقیتش را تشریح کنیم تا به جوهره ی این فیلم درخشان دست پیدا کنیم.
فیلم با تاریکی درون صندوق صدقات و روشنایی خفیف بیرون، از همان ابتدا ما را وارد فضایی می کند که هر چند در نیمه ی اول با سرخوشی و شادی همراه است، اما تا پایان وارد دنیای تیره ای از روابط انسانی شده ایم که گریز از آن به مثابه گریز از مسائل اساسی زندگی مانند پیش داوری و قضاوت و خودخواهی و خوبی وبدی توامانی است که همگی درنهادمان وجود دارد.
برش فوق العاده ی روزنه ی نور صندوق به تونل که همراه با جیغ زدنهای شخصیتهای فیلم می شود، از همان ابتدا این گذار ناگزیر از روشنایی به تاریکی را اخطار می دهد و انگار که این سفر نمودی درونی هم دارد و باید درهمه جا نمادی مثل الی وجود داشته باشد تا به تاریکی و روشنایی وجودمان وقوف پیدا کنیم.
الی را از همان ابتدا تنها ودور از جمع می بینیم و در تمام لحظات، تردید وغمی در حرکاتش دیده می شود که نقطه ی ممیز او در این جمع سرخوش و بی غم است. این تردید از نگرانیهای او درباره ی مادر مریض و نامزدی سرچشمه می گیرد که هنوزبین دوست داشتن یا نداشتنش مردد است و از طرفی او در بین این جمع حالت غریبه ای را دارد که هنوز نمی داند با آنها یکی شود ویا راهش راجدا کند. از طرفی اگر حضور متافیزیکی الی را در نیمه ی دوم فیلم بین تمام حرفها و نگرانیها و اضطرابهای جمع در یابیم، می توانیم نگرانیهای الی را هم به آینده ی محتوم و ناگریز خودش و دیگران مرتبط بدانیم.
فرهادی از نشانه های بسیاری درفیلم استفاده کرده که درعین فضای رئال کار ما را به سمت وسوی نمادگرایی و فضایی ذهنی می کشاند.از ویلای متروکه و خرابی که نشانه ای ازباطن و رفتارهای متناقض جمعی شخصیتهاست تا حضور خود الی که بیینده ها و جمع همراهش هم چیز چندانی از او نمی دانند جز اینکه اسمش الی است ( پلیس هم از این اسم مخفف و بی اطلاعی بقیه تعجب می کند) و مربی مهد بچه ی سپیده ( گل شیفته فراهانی) و امیر ( مانی حقیقی) است و به اصرار سپیده حضور پیدا کرده تا با احمد ( شهاب حسینی) آشنا شده و زمینه ی ازدواجشان مهیا شود.
فرهادی با یک نشانه ی تصویری دقیق و گویا رابطه ی نافرجام الی و احمد را هم در همان نیمه ی ابتدایی پیش از ناپدید شدن الی ترسیم می کند، همان جایی که شیشه های شکسته از میان پنجره ی شکسته رد وبدل شده و به زمین می ریزد. این شیشه های شکسته از رابطه ای گسسته حرف می زند که با هیچ تلاش فردی و جمعی به سامان نمی رسد.
اما اگر فیلم را به چند فصل مهم تقسیم کنیم، بدون شک فصل اجرای پانتومیم اولین بخش مهم درباره ی الی است.
می توانیم کلیدهای رفتاری هر کدام از افراد فیلم و یا نشانه ها و ارجاعهای درون متنی را بفهمیم. در واقع فرهادی با این کار ترتیب یک نمایش در نمایش را داده که بتوانیم به راحتی حوادث محتمل بعدی را پیش بینی کنیم.
کلید الی، مادر هاچ زنبورعسل، نشانه ی دل بستگی شدید او به مادرو سرگردانی های متعددش بین رفتن ونرفتن است. نازی ( رعنا آزادی ور) خواب دیده که دندانش افتاده که نشانه ی تعبیر بد این خواب وحوادث بد بعدی هم هست و از طرفی بعدا در خلوت دو نفره با شوهرش منوچهر( احمد مهران فر) هم به این خواب اشاره می کند و شخصیت ساده انگار و خرافاتی او به نوعی نشانه ای از خرافات در سطوح کثیری از اجتماع ما هم هست.
جمله ی پانتومیم آرش، پسر پیمان( پیمان معادی)، بابای بچه است. این هم نشانه ای از علایق بین پدرو فرزندی است که در موقع غرق شدن پسر، پدرمات و پریشان و درمانده می شود و وقتی خیالش راحت شده به خاطر فشارهای عصبی بچه اش را توبیخ می کند که چرا موقع حرف زدنش ادا در می آورد.
منوچهرکه به همراه زنش نازی خنثا ترین و سر به راه ترین زوج جمع هستند، به فیلم خوب بد زشت اشاره می کند. این ارجاع مستقیم کارگردان به فیلمی مثل خوب بد زشت هم بسیار جالب است. مثلثی که بین سه شخصیت فیلم کلاسیک شده ی سرجیو لئونه برقرار است، بر پایه ی نسبیت اخلاق شکل گرفته و سرگردانی زشت بین خوب وبد تا آخر فیلم ادامه دارد. مشابهت درونمایه فیلم فرهادی که بر نسبی بودن اخلاق وعدم قطعیت تاکید دارد با فیلم لئونه باعث ارجاع بینامتنی بین این دو اثر شده است و بالاخره به نظرم مهمترین پانتومیم جمع را پیمان اجرا می کند که این جمله است:« دم بچه های حقوق گرم»
از طرفی با این جمله می فهمیم که این دوستان از دانشجویان سابق حقوق هستند بدون آنکه اشاره ی مستقیمی به این قضیه در دیالوگها بشود و از طرفی دیگر یک کارکرد فوق العاده و بی نظیر دارد که در نگاه اول پوشیده می ماند.
اگر اتفاقاتی که برای این جمع می افتد برای هر جمع دیگری پیش بیاید مسلما به خاطر شرایط حاد و بحرانی، تصمیم گیری مشکل می شود و احساسات جای تعقل منطقی را می گیرد. حالا اگر به فیلم برگردیم و ببینیم که در تمام صحنه های بحرانی با وجود اضطراب و تشویش، جمع دانشجویان سابق حقوق، درست یا نادرست موضوعات مختلف را تحلیل می کنند و به قضاوت روی می آورند دقیقا به خاطر همین پیشینه ی تحصیلیشان است.
اما دومین فصل مهم فیلم بدون شک صحنه ی بادبادک بازی الی است که در واقع آخرین صحنه ی حضور اوهم هست.
استفاده از صدای دریا که در این صحنه به اوج می رسد حاصل تلاش بی نظیر حسن زاهدی صدابردار فیلم است که واقعا در این فیلم به خاطر وجود انواع و اقسام صداهای مزاحم در ساحل کار فوق العاده سختی داشته که با مهارت تمام به بهترین وجه وظیفه اش را انجام داده است. دومین وجه این صحنه ی زیبا را باید به حساب هایده صفی یاری تدوینگر فیلم نوشت که با کاتهای متعدد حالت تشویش و اضطراب نهفته در این صحنه را به اوج می رساند. از فیلمبرداری فوق العاده ی حسین جعفریان هم نمی توان گذشت که هم در این صحنه و هم در صحنه ی غرق شدن بچه، آنقدر طبیعی و روان دوربین روی دست راحرکت می دهد که کاملا استرس و تشویش به مخاطب منتقل می شود. کمتر صحنه ای در سینمای ایران مثل صحنه ی غرق شدن آرش دیده ایم که انقدر طبیعی و هولناک نفس تماشاگر را در سینه حبس کند.
و بالاخره نباید به بازی ترانه علیدوستی اشاره نکرد که پشت تمام خنده های بی وقفه اش در این صحنه، نوعی سبکباری و رهایی دیده می شود که انگار الی کاملا سبک شده و آماده ی پذیرش مرگ است ودرست در آخر این فصل بسیار بی تاکید وراحت می گوید: « من دیگه باید برم »
در فصل غرق شدن آرش که سومین فصل مهم فیلم هم هست، باید به یک نکته اشاره کرد. اینکه اگر میزانسن و حرکتهای دوربین بجا و درست انتخاب شود می تواند چه تاثیر شگرفی بر بیننده بگذارد. لرزشهای مداوم دوربین روی دست و حرکتهای حساب شده ی بازیگران که کاملا طبیعی است چنان تماشاگر را با این صحنه درگیر می کند که انگار در بطن حادثه حضور دارد.
صحنه های دریا که بیشتردر زیر آب می گذرد، با بازیهای روان تیم بازیگری و فیلمبرداری درخشان جعفریان در راستای همان حس طبیعی است که امکان ندارد تماشاگری را با خود همراه نکند.
فرهادی در بهترین فیلم خود بهترین قاب بندیهای ممکن را به معرض تماشا قرار داده است . حفظ توازن قاب به صورتی که شلوغی افراد و اشیای مختلف به آشفتگی بصری نرسد و در عین حال احساس چیدن مکانیکی عناصر قاب به وجود نیاید، کار مشکلی است که فرهادی با استادی تمام ازعهده ی آن بر آمده است. دو مثال می زنم:
یکی صحنه ای که از گوشه ی ویلا دریا و سه ماشین جلوی دریا را نشان می دهد که ماشینها هر کدام گوشه ای از قاب را پر کرده اند و افراد، سرگردان و مغموم در بین آنها هستند و دیگری صحنه ای که از پشت سرواز نقطه نظر ویلا ( که می توانیم آن را یکی از شخصیتهای مهم فیلم بدانیم )، چهار مرد خسته را می بینیم که جدا از خانواده ها با هم راجع به اتفاق هولناکی که افتاده صحبت می کنند.
فیلمنامه ی دقیق و مینیاتوری درباره ی الی یکی از مهمترین وجوه فیلمی است که مدتها می توان راجع به آن حرف زد و به نتیجه های جدید رسید.اگر فیلم را به دونیمه ی ابتدای فیلم تا صحنه ی بادبادک بازی الی و نیمه ی دوم بعد از غرق الی تا پایان تقسیم کنیم و روند فیلمنامه ای را بررسی کنیم به نتایج قابل توجهی می رسیم. نکاتی که شاید در اولین تماشای فیلم از دید پنهان بماند.
نیمه ی اول به نوعی زمینه سازی وقوع فاجعه ی نبود الی است. دیالوگها و حرکات این نیمه، در بخش بعدی معنایی دیگر پیدا می کنند و چنان کارکردهایی دربخش دوم پیدا می کنند که موجب شگفتی است. مثلا دروغ مصلحتی سپیده به پیرزن شمالی برای دادن ویلای خوب که می گوید: « مهمون غریبه داریم ، تازه عروس وتازه دامادند.» ابتدا باعث می شود که پیرزن شمالی جلوی الی که هنوز در دوراهی انتخاب سرگردان است، تبریک بگوید و ازآن بدتر در نیمه ی دوم جلوی نامزد الی ( صابر ابر) اشاره به رختخواب تازه عروس وداماد کند که باعث شود نامزد الی همه ی جریانات را بفهمد.
اما زنجیره ی دروغهای مصلحتی و راستگوییهایی که تنها برای حفظ منافع شخصی گفته می شود باعث ایجاد یک جهان پر از تردید و اضطراب و فاجعه می شود. دروغهای مصلحتی و پنهان کاریهای سپیده که همگی از باطن خوب وخیر خواه او نشات می گیرد، یک به یک موجب بحران می شوند. قایم کردن ساک الی، قایم کردن موبایل الی که به خاطرپنهان کردن نامزد داشتن الی است و دروغش به امیر که باعث کتک خوردنش می شود از جمله ی این مواردند.
درباره ی الی راجع به پنهان کاریها و دروغگوییها و راستگوییهای متعدد انسان است که در مواقع مختلف موجب وارونه سازی شرایط می شود. این فیلم راجع به پیش داوریها و خودخواهیهای طبع بشری است که درست در بحرانی ترین شرایط خودرا نشان می دهند.مثالها فراوانند:
وقتی شهره ( مریلا زارعی ) نمی داند که نازی مراقب بچه اش نبوده و به راحتی می گوید: « از کجا معلوم الی برای بچه ی من غرق شده نازی که مراقب بود.» وقتی باز هم شهره احساس می کند که باید جمع را ترک کند چون به بچه اش بد نگاه می کنند که طبع حسودش را نشان می دهد یا وقتی به الی می گوید: « تو کار نکرده عزیزی»
یا قضاوتهای گاه و بی گاه پیمان که هیچ ارزشی برای آبروی الی قائل نیست. تنها کسی که به آبروی الی بها می دهد سپیده است که تا پایان جلوی جمع می ایستد. جمعی که با راستگویی از نامزد داشتن الی اظهار بی اطلاعی می کنند ( هر چند که از طریق سپیده در پایان کار جریان را فهمیده اند که این دانستن و نگفتن دروغ محسوب می شود ولی حفظ منافع مهمتر از همه چیز است )، با فشار زیاد روی سپیده باعث می شوند که او به نامزد الی دروغ بگوید وبه این ترتیب موضوعی که برای نامزد الی آنقدر مهم است که آیا الی هنوز اورا دوست داشته وآیا به جمع گفته که نامزد دارم وارونه شده و آبروی الی هم به این ترتیب از بین رفته و یک فرد هم ( نامزد الی) در این میان از نظرعاطفی کاملا نابود می شود، به خاطر همین است که در انتهامی گوید: « شما خبر رو به خانواده اش بدید »
زنجیره ی این اتفاقات کوچک و پیش پا افتاده است که موجب فاجعه و نابودی می شود.دیالوگهای خوب وساده ی فرهادی بدون کوچکترین خود نمایی درست سر بزنگاه گفته می شوند. مثل دیالوگ: « الان چی فکر می کنه در باره ی الی» که بر زبان سپیده جاری می شود. این دیالوگ موقع فهمیدن نامزد الی از جریان احمد گفته می شود و به زیبایی، نام فیلم در یک صحنه ی مهم فیلم از زبان به نوعی مهمترین شخصیت فیلم یعنی سپیده بیان می شود بدون اینکه تحمیلی به نظر برسد. یا دیالوگ احمد از قول زن سابقش به الی که: « یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه» زیباترین و مهمترین دیالوگ فیلم است که هم به تلخی بی پایان فیلم و هم به تلخی پایان بندی به یاد ماندنی اش اشاره می کند.
بازی تیم بازیگری درباره ی الی فراتر از سطح سینمای ایران است. گل شیفته ی فراهانی در آخرین بازیش در سینمای ایران( البته تا به به اینجا) چنان بازی پر قدرتی را ارائه می کند که اگر سینمای ایران بنا به هر دلیلی این بازیگر توانا را از دست بدهد، بسیار مایه ی تاسف است.
صدا سازی فوق العاده ی او بعد از فاجعه ی غرق الی به خوبی حالت گرفته و مغمومش را تکمیل می کند. صحنه ی گریه ی دردناک و نفس کشیدنهای مقطع او در پشت ویلا پیش احمد اوج تواناییهای فراهانی را پیش روی ما قرار می دهد.
مانی حقیقی کارگردان و پیمان معادی فیلمنامه نویس دراولین نقش آفرینی خود بسیار خوب کار کرده اند هر چند در بعضی صحنه ها تا حدودی معلوم می شود که تجربه ی بازی ندارند که با نوجه به اولین بازی قابل اغماض است. مثل صحنه های عصبانی شدن این دو که گاهی به نظر می رسد کاملا پخته و خوب اجرا نشده است.مریلا زارعی نقش یک زن خودخواه و در عین حال ساده را با تمام احساسهای خاص زنانه به خوبی ایفا می کند. رعنا آزادی ور واحمد مهران فر اندازه ی خود نقشهایشان هستند و این سادگی و خنثا بودن را خوب در آورده اند.. ترانه علیدوستی در مدت کمی که حضور دارد به خصوص در صحنه های دو نفره با فراهانی درخشان ظاهر می شود او خود الی است با همه ی تردیدها واضطرابهای پنهان و حضور سایه آسایی که هم در نیمه ی اول و هم دوم بر سر جمع سنگینی می کند. در چشمهای علیدوستی هوشی هست که کاملا به این نقش می خورد. انگار که او خیلی چیزها را می داند و سرنوشت محتوم را پیش بینی می کند.جنس بازی صابر ابر با بقیه متفاوت است که طبیعی هم هست. او باید این احساس بیگانه بودن در جمع را القا کند که موفق هم می شود. در جاهایی نگاه بهت آلودش خیلی خوب و حساب شده به نظر می رسد و در جاهایی هم به نظر می رسد که این بار بزرگ غم بر شانه هایش سنگینی می کند ولی به هر حال تلاشش قابل تحسین است.آخرین صحنه ی حضوراو در فیلم با نگاه به آینه ی ماشین و دیدن ساک الی (که تنها نمود مادی حضور الی به حساب می آید)، که همراه با زمزمه های نامفهوم زیر لبش می شود، ازبهترین لحظه های بازی اوست.
و بالاخره شهاب حسینی که با یک بازی حساب شده وزیر پوستی دراین فیلم طبقه ی بازیگریش را عوض می کند. نگاههای خوب و شورو غم او در دو نیمه فیلم بسیار خوب در آمده است. یکی از صحنه های درخشان حضور حسینی، گفتگوی دو نفره ی او با فرهانی است، زمانی که می فهمد سپیده نامزد داشتن الی را از جمع پنهان کرده است. حرکت مردمک چشمها و عصبیت فروخورده ای که در صورتش می دود همره با ای وای گفتنهای او نمونه ای از بازی خوب اوست.
درباره الی نکات فراوانی دارد که در این مجال کوچک نمی توان به آنها پرداخت که هر کدام می تواند موضوع یک نوشته ی جداگانه باشد .مثل بحث تقدیرگرایی در این فیلم و ارتباط آن با فیلمهای قبلی فرهادی که از مهمترین درونمایه های آثار فیلمسازاست ،نگاه عمیق واجتماعی فرهادی که با ریزترین حرکات و دیالوگها معضلات اجتماعی وروانی جامعه را در پیش چشمانمان قرار می دهد.
مثل پدیده ی مردسالاری و تحکم مردانه و مظلومیت تاریخی زن ایرانی،روانشناسی قشر متوسط ایرانی، پنهان کاریها وتزویردر موقعیتهای مختلف و یا خود بحث پیش داوری وقضاوت که بسیارعمیق و پیچیده است.
در آخر به پایان بندی فراموش نشدنی کار اشاره می کنم که به نظرم یکی از بهترین پایان بندیهای تاریخ سینمای ایران است.
در این صحنه همه ی شخصیتها جز سپیده در حال در آوردن ماشین از گل هستند و سپیده تنها در ویلا نگاه می کند.
موسیقی انتخابی فیلم هم تنها در همین صحنه شنیده می شود که بهترین استفاده و کارکرد را پیدا می کند. این موسیقی با نوای محزون و آرام خود درنهان خود امید کمرنگی را هم پنهان کرده است. با این صحنه این حس به ما القا می شود که زندگی ادامه دارد و جمع به یک فراموشی خود خواسته رسیده و شریفترین فرد یعنی سپیده با تنهایی خود تاوان جمع و گناه جمعی و شرافتش را می دهد.
مجموعه ی این عوامل که به خوبی با هم هماهنگ شده اند باعث به وجود آمدن این پیان بندی به یاد ماندنی می شود.
اصغر فرهادی فیلم به فیلم چنان پیشرفتی داشته که امروز بدون شک او را باید در صف اول فیلمسازان بزرگ ایرانی قرارداد.
درباره ی الی درباره ی همه ی ماست. کافی است دقیقتر به خود نگاه کنیم.

*عنوان نوشته برگرفته شده از شعر در آستانه ی شاعر بزرگ معاصر احمد شاملو



منبع : سینمای ما
========================
یک لینک انگلیسی برای فیلم


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 88/4/16 و ساعت 1:43 صبح | نظرات دیگران()

یادداشت مهرزاد دانش برای فیلم «درباره الی...» و این اوضاع و احوال؛
در این فضا تماشایش یک غنیمت دلنشین است


 

 مهرزاد دانش: اکنون که در فضایی پرالتهاب در دوران پساانتخاباتی قرار گرفته‌ایم و هر کس از ما - با هر رأی و دیدگاه - نگران به محیط پیرامونی جامعه می‌نگرد، طبعاً گفتمان‌های سیاسی و کنش‌های اجتماعی غالب بر هر نمود رفتاری و فکری هستند و سایر ابعاد زندگی تا حد زیادی ورای این مباحث قرار گرفته‌اند. در این میان شاید سخن گفتن از سینما و مصداق‌های معاصر آن، کمی تا قسمتی بیرون از این فضا جلوه نماید و به مثابه امری نامربوط به نظر آید. اما تصور می‌کنم اتفاقاً در چنین ساحت‌هایی سینما نقشی بسزا ایفا می‌کند و به عنوان عنصری روشنفکرانه قادر است تا احساس‌های برانگیخته را پالایش یافته‌تر جلوه دهد و در مسیری شسته رفته‌تر هدایتش کند.

در روزگارانی که فتنه از اطراف و اکناف می‌بارد، سینما - و در ابعاد کلی‌اش هنر - به مثابه چتری است تا در پناه آن، حس آشفته خود را سامانی التیام‌گونه ببخشیم و افکار گسسته‌مان را به بازخوانی‌ای معطوف به انسجام بگذاریم. بدیهی است که منظور از سینما نه مصداق‌های سخیف آن، بلکه جلوه‌های متعالی‌اش است؛ جلوه‌هایی که مخاطب را فارغ از شعار و سطحی‌نگری نگه می‌دارد و او را به سمت لایه‌های عمیق‌تر ادراک پیش می‌برد. اکنون که از قضا، یکی از نمونه‌های این نوع سینما روی پرده‌ سینماها به اکران گذاشته شده است، فرصتی پربهره است تا از پس کوران سیاست، درون سالن تاریک نمایش بخزیم و اندکی در باب روابط انسانی خویش که روی پرده جادو انعکاس پیدا کرده است به غور بنشینیم. فیلم درباره الی، مجالی گرانقدر در این اوضاع و احوال است.

در کشاکش موجود، تماشای فیلمی که بی‌تکلف اما دقیق و ظریف از اساسی‌ترین هسته‌های وجودی ما آدمیان - و به ویژه اقشار متوسط جامعه که نه چنان گرفتار معیشتند که از اندیشه بازمانند و نه چنان در عیشند که از معنا - سخن می‌گوید غنیمتی دلنشین است. فرهادی و همکارانش در این فیلم مخاطب را در معمایی فرومی‌برند که با باز شدن نخ‌های گره‌اش، کلافی پیچ در پیچ در ذهن و روانش تابیده می‌شود و او را در ساحتی پیچیده قرار می‌دهند که مفاهیمی از قبیل قضاوت، راستی و دروغ، عشق، سرنوشت محتوم بشری، مذهب، اخلاق، سوءتفاهم‌هایی که از دل سادگی و صمیمیت فاجعه می‌آفرینند و. . . درونش غوغا می‌کند.

درباره الی ماجرایی ساده را محمل قرار می‌دهد تا از ورایش به ژرفنای روان نقب بزند و چقدر در این وانفسای بیرونی، این نقب درون، هم‌سنخ با احساسات و افکار برانگیخته کنونی به نظر می‌آید. طبعاً اشتباهی بزرگ است که اگر درباره الی را طبق تعاریف متداول فنی، سینمایی سیاسی و حتی اجتماعی بینگاریم؛ چه آن که این اثر اساساً فیلمی به شدت انسانی است و البته اگر واحد اصلی سیاست و اجتماع را انسان به حساب آوریم که همین نیز هست، آن گاه می‌توان با نگاهی تأویلی و عمیق، درباره الی را هم دور از این حوزه‌ها محسوبش نکرد.

در درباره الی با نگاهی دوباره به مقوله «خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم» که هم در ساختار روایی فیلمنامه جاری است و هم در زمینه‌های محتوایی آن، موضعی دیگرگون به موقعیت پیرامونی خویش اتخاذ خواهیم کرد و دوگانه‌هایی از قبیل «خوشبختی / نکبت»، «صدق/کذب»، «حق/باطل»، و... را با در نظر گرفتن فاصله‌ای نازک‌تر از نخ، به داوری خواهیم گرفت؛ داوری‌ای که خود البته بنیانش بر آجری است که با وقوع ماجرایی جدید در این پازل هستی، چرخشی نوین به خود می‌گیرد و افق دید را به سمتی دیگر می‌گرداند.

شاید در فضای کنونی، چندان حوصله فیلم و سینما را نداشته باشید و بیش‌تر راغب باشید در دنیای اخبار و بیانات و رجال مربوطه سیاحت کنید، اما حضورتان در مقابل فیلمی همچون درباره الی، نه تنها هرگز پشیمانتان نخواهد کرد که برعکس انگاره‌های ذهنی و روحی تان را در این وضعیت، جهتی انسانی‌تر، اندیشناک‌تر و تبلوریافته‌تر خواهد بخشید.


سینمای ما


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/4/11 و ساعت 1:4 صبح | نظرات دیگران()

یادداشت جواد طوسی برای فیلم «درباره الی...»؛
کنتراست جبر و اختیار

سینمای ما - فیلم «درباره الی. . .» ساخته «اصغر فرهادی» را برای چندمین بار ‌دیدم، ناخودآگاه به این موضوع فکر کردم که چقدر این آدم‌های جمع شده در یک ویلای مشرف به دریا اسیر تقدیرند. این در «اسارت تقدیر بودن»، تم مشترک فیلم‌های «اصغرفرهادی» از «رقص در غبار» و «شهر زیبا» تا «چهارشنبه سوری» و «درباره الی. . .» است.

مجموعه آدم‌هایی که او در این فیلم‌ها به تصویر کشیده در دل روابط و مناسبات روزمره خود حضوری منفعلانه ندارند و همواره تلاش‌شان تحمیل خود به شرایط است، اما نهایتاً گریزی از تقدیر ندارند. این اسارت و ترکیب «جبر و اختیار» را «اصغرفرهادی» در دو فیلم اخیرش (چهارشنبه سوری و درباره الی. . .) که به طبقه متوسط جامعه شهری نزدیک شده، به نحو بارزتری نشان می‌دهد.

او کنتراست موجود در این طبقه را در فیلم آخرش به شکل عیان و- در عین حال - تکان‌دهنده نشان می‌دهد. چه زود تق همه آن شادی‌ها و بزن و بکوب‌های لحظه‌‌ای درمی‌آید و این آدم‌های به ظاهر سرخوش نسبت به یک فرد (الی) و واقعه مرتبط با او واکنش‌های مختلف نشان می‌دهند.

می‌بینیم که رفته رفته این میهمان ناشناخته و واقعه ناگوار متصور شده برای او چقدر در روابط دوستانه و زناشویی بقیه افراد اختلال ایجاد می‌کند و فضا و موقعیتی به ظاهر تفاهم‌آمیز را به سوءتفاهم کامل سوق می‌دهد و ناخودآگاه بستری فراهم می‌شود تا آدم‌ها نسبت به هم «قضاوت» غیرمنصفانه‌ای داشته باشند. در واقع، یکی از ویژگی‌های مثبت و قابل دفاع «درباره الی. . .» همین توجه عمیق «اصغرفرهادی» به «جزئیات» در دل یک سینمای موقعیت و متمرکز شده در روزمرگی‌های این طبقه مطرح جامعه است.

در پرداختن به این جزئیات است که آن صحنه عنوان‌بندی در داخل تونل مشرف به شیار باریکی از روشنایی، آن صحنه پانتومیم بازی کردن بعضی از آدم‌های بزرگ و کوچک و توصیف ضمنی اتفاق گریزناپذیر بعدی، آن ریختن خرده شیشه‌ها از لای پنجره شکسته ویلا در برخورد میان «احمد» و «الی»، آن خنده‌های کودکانه «الی» حین بادبادک هوا کردن که انگار خودش خبر حادثه شومی را به ما می‌دهد و نوع همراهی دوربین با او، آن حرکات دوربین روی دست در قسمت دوم فیلم که همراه با آدم‌ها به سمت کانون حادثه و فاجعه می‌رود و همه اضطراب‌ها و دل‌نگرانی‌ها و هول و هراس آنها را ثبت می‌کند، آن اتومبیل ب‌.ام.و آلبالویی رنگ مدل قدیمی که در نمای ماقبل انتهای فیلم توی شن‌های کنار ساحل گیر کرده و موقعیت واقعی طبقه متوسط این زمانه را (در تداوم و تکرار زندگی) نشان می‌دهد و. . . آن مکث کوتاه دوربین در آخرین نمای فیلم روی «سپیده» که تنها و بهت‌زده و سر در گریبان پشت میزی در یکی از اتاق‌های ویلا نشسته، معنا پیدا می‌کنند و ارزش‌های انکارناپذیر این فیلم «اصغر فرهادی» را از جنبه‌های مختلف مضمونی و ساختاری و زیبایی‌شناسی بصری و کار با مجموعه بازیگرانش نشان می‌دهد.

امیدوارم «اصغر فرهادی» از بیان این واقعیت که حالا دیگر یکی از مطرح‌ترین و خوش‌قریحه‌ترین فیلمسازان سینمای ایران به شمار می‌آید، دچار غرور بیش از حد نشود.

منبع: http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-1056.html
 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/4/3 و ساعت 1:2 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2   3      
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1409
بازدید دیروز: 6593
مجموع بازدیدها: 399685
جستجو در صفحه

خبر نامه