سینما، ادبیات، مطالعات فرهنگی و ...
چراغ
چراغ، بالایی را از بهر بلندی دیگران طلب کند
ثقیلی آمد بالای دست بزرگی نشست.
فرمود که " ایشان را چه تفاوت کند بالا یا زیر چراغاند؟
چراغ اگر بالایی طلبد برای خود طلب نکند غرض او منفعت دیگران باشد تا ایشان از نور او حظ یابند و اگر نه، هر جا که چراغ باشد _ خواه زیر، خواه بالا _ او چراغ است که آفتاب ابدی است. ایشان اگر جاه و بلندی دنیا طلبند غرضشان آن باشد که خلق را آن نظر نیست که بلندی ایشان را ببینند. ایشان میخواهند که به دام دنیا اهل دنیا را صید کنند تا به آن بلندی دگر راه یابند و در دام آخرت افتند.
منبع: فیه ما فیه
مولانا جلالالدین محمد بلخی
به تصحیح بدیعالزمان فروزانفر
چاپ 1389
نوروزنامه (1)
(با لاله رخی) اگر ترا فرصت هست
با سلام و درود به مخاطبان وبلاگ "سیلوراسکرین"؛ امیدوارم سال جدید سالی توأم با سلامتی، موفقیت و بهروزی برای تک تک همه ما باشد.
از چند روز مانده به عید در این فکر بودم که متن تبریک سال نو چگونه متنی باید باشد و چیزکهای نوشتم ولی دیدم مناسب حال خود نیست و این فریبکارانه است که دیگران را به معروفی سفارش و خود را (از انجام آن) فراموش کنی؛ پس سخن کوتاه باید والسلام!
سال نو مبارک
نوروز در دیدهی خیام:
چون ابر به نوروز رخ لاله شست **** بر خیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه تست **** فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است **** در صحن چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست **** خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست **** با لاله رخی اگر ترا فرصت هست
می نوش به خرمی، که این چرخ کبود **** ناگاه ترا چون خاک گرداند پست
منبع: ترانههای خیام
صادق هدایت
چاپ چهارم 1342
شایان ذکر است که صادق هدایت در سال 1313 مقدمهای بر رباعیات خیام نوشته و در آن تلاش کرده است تا رباعیات اصلی خیام را از رباعیات منتسب به وی تمییز کند.
این رباعیات از آن مجموعه انتخاب شده است.
فرصت بود باز در خدمت هستیم!
طلبِ چیزی که یافته باشد و طلب کند
طلب آدمی آن باشد که چیزی نیافته طلب کند و شب و روز در جست و جوی آن باشد. الّا طلبی که یافته باشد و مقصود حاصل بوَد و طالبِ آن چیز باشد، این عجب است. اینچنین طلب در وهم آدمی نگنجد و بشر نتواند آن را تصور کردن؛ زیرا طلب او از برای چیز نویست که نیافته است. و این طلبِ چیزی که یافته باشد و طلب کند، این طلبِ حقّ است، زیرا که حق تعالی همه چیز را یافته است و همه چیز در قدرت او موجود است که: "کُن فَیَکُون الواحدُ الماجِد." واجد آن باشد که همه چیز را یافته باشد و مع هذا حق تعالی طالب است که: هُوَ الطّالبُ و الغالب." پس مقصود از این، آن است که "ای آدمی! چندان که تو در این طلبی که حادث است و وصف آدمی است، از مقصود دوری. چون طلب تو در طلب حق فانی شود و طلب حق بر طلب تو مستولی گردد. تو آن گه طالب شوی به طلب حق."
منبع: فیه ما فیه
مولانا جلالالدین محمد بلخی
به تصحیح بدیعالزمان فروزانفر
چاپ 1389
فکر می کنید روزگار حافظ چه شکلی بود؟
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم /////////// که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام مِی گیرم و از اهل ریا دور شوم /////////// یعنی از اهل جهان پاک دلی بگزینم
جز صُراحی و کتابم نبود یار و ندیم /////////// تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
شاعر: حافظ
دعای سحرگاه و شبانگاهم شده است و ورود زبانم در این روزهایی که بایستی مهمان خدا باشیم که شهر رمضان است و ... . خدا به هر کس هم در این ماه رو کند به تو ای ریاکار رو نخواهد کرد ....
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نبر راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
حافظ