سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: چهارشنبه 103 آبان 23

سینمای ما- بهنام شریفی:
فیلم خاک آشنا اثر جدید بهمن فرمان آرا بعد از حدود دو سال و طی کردن مراحل مختلف که حاصلش جرح وتعدیل های فراوان بوده، در این روزهای خاص به روی پرده رفته است.

فرمان آرا جزو نسل اول سینمای ماست. نسلی که به گفته ی خود به دنبال آرمان خواهی حرکت کرده، دورانی را طی کرده، با بی عدالتیها جنگیده، انقلاب کرده و هنوز هم روی آرمانهای خود تکیه می کند. گرچه ممکن است جنس مطالبات و دیدش عوض شده باشد اما هنوز اعتقاد دارد. چیزی که به نظر فرمان آرا در نسل جدید یا وجود ندارد یا اگر هم وجود دارد، بسیار کمرنگ است و باید مثل نسل قبل مملو از شور وشعور و هدف بشود.
چند دیالوگ بین نامی نامدار و خواهرزاده اش بابک در همین فیلم خاک آشنا موید حرفم است. جایی که نامدار اشاره به اعتقاد نداشتن نسل جدید در هر شکل و نوعش می کند و می گوید: « شما به خدا وپیغمبر هم اعتقاد ندارید» و یا در جایی دیگر که می گوید: « شما نکاشته می خواهید درو کنید» و جوابش هم از زبان بابک این است: « ما درو هم نمی خواهیم بکنیم.»

دقیقا مشکل فیلم جدید فرمان آرا همین نکته است. اینکه حرف و مضمون مهمتر از فرم و شیوه ی ارائه ی آن است. اینکه سینما تنها یک وسیله برای بیان حرفهای بزرگ در نظر گرفته شده است . اگر این دیالوگهای شعاری درکارهای پیشین فیلمساز تا حدودی جا می افتاد ولی درخاک آشنا این اتفاق نمی افتد، به خاطر این بوده که فرم کارهای پیشین متناسب با مضمونها انتخاب شده بود.
سه فیلم قبلی فرمان آرا که سه گانه ای مرگ محور بودند، صرف نظر از اینکه نقاط قوت وضعفی داشتند، دارای فضا و اتمسفری بودند که می توانیم آن را به پای نگاه و امضای شخصی فرمان آرا بگذاریم.
دید خاص فرمان آرا در بوی کافور عطر یاس ازمحدوده ای شخصی به گستره ی عظیم زندگی ومرگ می رسید، به اینکه مرگ می تواند در آن واحد هم زیبا وهم هولناک باشد.
در خانه ی روی آب در کنار مقوله ی مرگ، تباهی نسل نو را دستمایه ی کارش قرار داد و در یک بوس کوچولو با فضایی که کاملا یاد آورادبیات مرگ محورهدایت و به خصوص گلشیری بود، تقابل آفرینش مادی وهنری را پیش رویمان گذاشت.
حالا در خاک آشنا داستان نقاشی روایت می شود که گوشه ی عزلت گزیده، عشقش تباه شده و آرمانهایش را در معرض خطر می بیند و چاره ای جز رجوع به خود و ریشه هایش ندارد.
اینکه درتیتراژ فیلم نقوش باستانی بیستون را نظاره می کنیم، نریشن نامی نامدار را می شنویم که می گوید: فرارازگذشته امکان پذیر نیست و حرکت تیری را دنبال می کنیم که بالاخره بربدن آهو می نشیند، در مسیر همین تفکر است.
حالا این فرد ناخواسته همراه بابک می شود که معتاد است، سه بار خودکشی کرده، و به گفته ی مادرش عرضه ی هیچ کاری را هم ندارد.
این تصویری است که فرمان آرا از نسل جدید ارائه می دهد و در طول کار با یکسری دیالوگهای آمرانه از سوی نامدارطرفیم که دائما در حال سرکوفت زدن به نسل جدید است. این نگاه ازبالا و جانبدارانه که داعیه ی برقراری دیالوگ بین دو نسل را هم دارد، باعث شده که تمام الگوها و نقطه های فیلم تکراری به نظر برسند و آن فضا واتمسفرخاص کارگردان فدای حرفها و کنایه های سیاسی شود.
اگرتاکید بر سردی نامی نامداردر آغاز فیلم می شود، با ورود بابک به حریم شخصی نامدارطبق یک کلیشه ی نخ نما شده از همان ابتدا حدس می زنیم که همه چیز در انتها حل می شود.
در انتها دایی خانه را به خواهر زاده می سپارد و می رود چون می داند که او با خاک آشنا شده و حالا قدرخانه و خاک و ریشه را می داند.
همه ی این حرفها با وجود یک جانبه گری آشکارش مشکلی ندارد به شرطی که درقالبی مناسب ارائه شود.
فیلمنامه ی کار دچار حفره های بسیاری است. جنس داستان پردازی فرمان آرا تا حدودی مطابق با الگوی سینمای هنری دهه های پنجاه و شصت اروپایی است که بیشتر تکیه را بر حاشیه ی داستان و شخصیتها می گذارد.
اگر جمله ی بالا را با کمی اغماض قبول کنیم ( چون میل داستا ن پردازی فرمان آرا به شیوه ی کلاسیک را در تمام آثارش دیده ایم) شخصیتها هم آنقدرجذاب نیستند که نگرانشان شویم و با آنها همذات پنداری کنیم.
اگر نامی نامدار را می شناسیم و چندان هم به او نزدیک نمی شویم، بابک را اصلا نمی شناسیم. بابک بیشتر به یک تیپ نزدیکتراست تا یک شخصیت.
آمدن و رفتن بی منطق دوستان بابک که هر سه بازیهای بسیار بد وابتدایی کرده اند هیچ توجیه داستانی ندارد.
ما هیچ نشانه ای از اعتیاد ازهرجنس و شکلش ( که به نظر می رسد اعتیاد به قرصهای روانگردان باشد) و همینطورترک بابک در فیلم نمی بینیم که تا حدودی به بازی تخت و یک بعدی حمیدیان نیزبرمی گردد.
از همه بدترعاشق شدن سطحی بابک است که نه تنها ابعاد بزرگی پیدا نمی کند، بلکه از نشانه هایی مستعمل مثل گل گذاشتن در زیر پای معشوق ( با بازی نه چندان خوب آزادی ور) و داستان تکراری مخالفت قومی و کتک خوردن عاشق ودرنهایت وصال تحمیلی استفاده شده است. تنها یا یک مشت دیالوگ طرفیم که توجیه گر شرایط وخیم اوست. اما خبری از نشانه های شخصیت پردازانه و کنشگرانه محکم نیست.

موتیف در زدن که نشانه ی ورود آدمها و داستانکهای مختلف به زندگی نامدار شده، بیش از حد ممکن تکرار می شود و زمان زیادی از فیلم صرف غذا خوردن نامدارو فلسفه بافیهایش شده که بعضا یاد آور بعضی سریالهای درجه دوی تلویزیونی است.
همانند کارهای قبلی، فرمان آرا از عناصری نمادین در کنار نشانه های طبیعی استفاده کرده است.
وجود دیوانه ای که آمدن قیامت را گوشزد می کند ( که به نظرم بدترین بازی فیلم متعلق به اوست)، و وجود غار که به نشانه ای از تاراج فرهنگی و تاریخی مبدل شده درچند جا بدون هیچ منطق روایی تکرار می شود..
تنها در یکجا با تدوین خوب گنجوی طرح چهره ی شبنم به غار کات می خورد و اشاره ای معنا دار شکل می گیرد. این صحنه بر دو عنصر اساسی عشق وتاریخ تکیه می کند که هر دو از دست رفته وتباه شده تصویر شده اند و این قرینه بر این همانندیشان استوار است.
داستانک مامور برق و لانه ی زنبورها هم که به نظر کاملا اضافی است، به همان نگاه قهارو محکوم کننده ی فیمسازآغشته می شود و مامور می میرد تا پیروزی نمادین طبیعت بر مظاهر مدرنیته شکل بگیرد.
از همه بدتر تحقق قیامت نمادین داستان است که در دیالوگهای پلیس ونامدار نمود پیدا می کند ومعجزه ای مثل غیب شدن سارقان میراث فرهنگی کاملا تصنعی و نچسب در دیالوگهای پلیس به تماشاگر حقنه می شود.
فیلمبرداری خوب کلاری که تصاویری کارت پستالی از مناظر کردستان را به وجود آورده هم کمک چندانی به درک جغرافیا نمی کند. چرا که کارگردان کارکرد چندانی از آن نمی کشد و جز صحنه ی گشت و گذار ابتدایی بابک درحکم پس زمینه عمل می کند نه جغرافیایی که باید کنشگر وتاثیر گذار و ذی شعورباشد.
برای تبیین این موضوع خوشبختانه نمونه ی خوبی هم در سینمای ایران وجود دارد مثل فیلم خیلی دور خیلی نزدیک که کویر درآن به منزله ی شخصیت اصلی است و بار دو سوم فیلم را بر دوش می کشد.
با تمام این صحبتها نمی شود از خاک آشنا گفت و به بازی خوب کیانیان و نونهالی و بوبانی اشاره نکرد.
کیانیان در چهارمین همکاری با فرمان آرا با بازی روان و پخته ی خود نقش بزرگی در شناساندن نامی نامدار
دارد. مکثهای به جا، نگاههای تیز که جزو خصوصیت بازی اوست ویا طمانینه ی خاصی که در راه رفتنش وجود دارد نشان می دهد که چقدر استفاده ی بجا از زبان بدن را می شناسد.
به استیل و نگاههای خاص او در صحنه ی پایین آمدنش از پله ها به همراه معشوق سابقش که نگاه می کنیم
سیمای جوانکی عاشق پیشه و خجول را در پس این سن و حرکات مشاهده می کنیم و یا جمع شدن اشکها در ته چشمها هنگام نقاشی کشیدن و یا ادای رندانه ی دیالوگ هر آنکس که دندان دهد نان دهد که با وجود رو بودن شنیدنش را جذاب می کند.
نونهالی هم بعد از نگاه فراموش نشدنی خانه ای روی آب و سکانس تکان دهنده ی بوی کافور عطر یاس
در سومین همکاری خود با فرمان آرا فرصت بیشتری برای بازی دارد و از این آزمون هم سربلند بیرون می آید. در دو نفره هایش با کیانیان با حرکت چشمها و استفاده ی صحیح از میمیک صورتش، چهره ی زن شکست خورده ای را نشان می دهد که به خاطر وجود سرطان با افسوسی عمیق نگران از دست دادن عاشق دل خسته ی
قدیمی اش است. نگاه عمیق ودردناک او بعد از شنیدن شعر نامی بهترین مثال در این زمینه است.
مریم بوبانی بازیگر قدر نادیده و خوبی است که همیشه در قالب نقش جا می افتد.
نه اغراقی در کارش است و نه از بازی کردن و طبیعی نشان دادن نقش می ترسد . درست وبجا و به اندازه بازی می کند. نگاههای خوب او به نامی وبابک و ادای دیالوگ با مزه ای راجع به موسیقی اپرایی مثالهایی کوچک از تواناییهای بوبانی است.
تدوین کارهم در جاهایی خوب نیست که به نظر می رسد به خاطر وجود حذفیات باشد که به نشانه ی اعتراض فیلمساز دست نخورده باقی مانده است.
بازی هدایت هاشمی کاملا از فیلم در آمده است که نقش دوست سیاسی نامدار را بازی کرده است که اگر این اصلاحیه ها صورت نمی گرفت شاید می توانستیم پیشینه ی سیاسی شخصیت اصلی فیلم را بهتر بفهمیم.
باید منتظر کار بعدی فرمان آرا بود واین کار را در حکم اثری بلاتکلیف بعد از یک سه گانه دانست.
حتما آقای بهمن فرمان آرا این روزهای ما را دیده است و در حافظه ثبت کرده است. آیا باید منتظر نگاه جدید فرمان آرا به نسل جدید بود؟
همه امیدواریم...


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/5/28 و ساعت 2:8 صبح | نظرات دیگران()

حسن فتحی: «پستچی سه بار در نمی‌زند» به هیچ‌ وجه سیاسی نیست

حسن فتحی تاکید کرد: فیلم «پستچی سه بار در نمی‌زند» به هیچ وجه سیاسی نیست و در درجه اول دغدغه فرهنگ و تاریخ معاصر را مطرح می‌کند.

 

به گزارش آدم برفی ها به نقل از خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این کارگردان سینما که در نشست پرسش و پاسخ فیلم خود در سینما فلسطین سخن می گفت با بیان این مطلب ادامه داد: همواره سیاست برای من در قیاس با فرهنگ موضوع فرعی‌تری است، آنچه در سیاست رخ می‌دهد بازتاب رویدادهای فرهنگی است و همواره موقعیت امروز را در نسبت تاریخی می‌دانم.

او با تاکید لزوم شناسایی تاریخ گذشته یادآور شد: هرگز نمی‌توانیم تصویر درستی و دقیقی از امروز داشته باشیم. مگر اینکه امروز را در نسبت درستی با گذشته قرار دهیم. بنابراین مسائل سیاسی روز در فیلم من اصلا مطرح نبوده است.

این کارگردان سینما سپس توجه به سلیقه‌ی مخاطب عام را یکی از دغدغه‌های همیشگی خود دانست و گفت: از آغاز ساخت فیلم همواره به مخاطب عام و جذب او بسیار می‌اندیشیدم. قصه‌ی این فیلم ساختاری پیچ در پیچ دارد که در بستری جنایی و معمایی رخ می‌دهد. بنابراین نگرانی مخاطب عام را داشتم و به همین دلیل پایان‌بندی این فیلم آوانسی بود که باید به مخاطب عام بدهیم.

او در ادامه درباره ژانر این فیلم هم توضیح داد: گرچه در برخی مطبوعات اعلام شده بود که فیلم در ژانر وحشت می‌گنجد خیلی با این موضوع موافق نیستم. بلکه ماجرا در بستری معمایی و جنایی رخ می‌دهد و تجربیاتی که در چند اثر قبلی‌ام داشتم، در این فیلم هم به نوع دیگری وجود دارد.

فتحی درباره پایان بندی فیلم متذکر شد: اصولا به این گونه پایان‌ها معتقدم. اگر زندگی‌مان بدون عشق ببینیم آن روز، آخرین روز زندگی ماست. بنابراین از همان ابتدا پایان فیلم را عاشقانه می‌دیدم. به ویژه اینکه فیلم با فضایی سرد، پرتنش و عدم اعتماد آغاز شد. اما گفتگو و تجربه‌ی مشترک همواره معجزه می‌کند و این اتفاقی بود که برای دو قهرمان این فیلم افتاد. آن‌ها با پشت سر گذاشتن تلخی‌ها، سختی‌ها و تحمل جفا به این تجربه رسیدند و همچون حضرت ابراهیم که به سلامت از آتش گذر کرد به سلامت رسیدند.

او درباره عنوان این فیلم هم گفت: در این فیلم سه موقعیت تاریخی را نشان می‌دهیم و استفاده از کلمه‌ی سه بار حکایت از همین داستان دارد. علاوه بر این، این فیلم کنایه‌ای بر این که بسیاری از موقعیت‌های تاریخی و اجتماعی که می‌توانیم در آن‌ها با انسانیت بیشتر و عاشقانه‌تر زندگی کنیم را از دست داده‌ایم.

او در پاسخ به پرسشی درباره حضور نمادین کاراکتر کودک در این فیلم یادآور شد: مخاطب در برداشت خود آزاد است. ما بیش از آنکه با مصادیق سروکار داشته باشیم به مفاهیم پرداختیم. این کودک می‌تواند نماد کودک درون هم باشد. هر چند که این موضوع در آثار ما به صورت ساده‌ای مطرح شده در حالی که مبحثی کاملا پیچیده است. هر یک از ما می‌توانیم این کودک باشیم. در فیلم سه برش از زندگی او را می‌بینیم و فیلم نشان می‌دهد اگر این کودک بدون عشق زندگی کند، به هیولا تبدیل می‌شود.

این کارگردان سینما در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر مفاهیم مبارزه با استبداد در این فیلم توضیح داد: این فیلم از مخاطب دعوت می‌کند که قبل از اینکه به سراغ سیاست برود، پیشینه‌های فرهنگی را دریابد.

دنبال نمادپردازی سیاسی نبودم و از زاویه‌ی تاریخ به این اثر نگریستم. در فیلم وضعیت زن در سه مقطع گوناگون بررسی می‌شود و محمدرضا فروتن هم نقش فردی را بازی می‌کند که عاشق است، اما قربانی موقعیت‌ می‌شود و در پایان فیلم و در وضعیت سوم می‌تواند خود را نجات دهد تا این تراژدی برای سومین بار تکرار نشود.

او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه کوثری و فروتن مصلح اجتماعی بودند یا قاتل گفت: باران کوثری و محمدرضا فروتن نماد دو انسانی هستند که با پشت سر گذاشتن یک تجربه‌ی مشترک به نوعی بخشش می‌رسند. نمی‌توان گفت که آن‌ها قاتل هستند یا مصلح اجتماعی. این عشق با انتقام شروع می‌شود و پس از رسیدن به یک کاتارسیس به بار می‌نشیند.

در بخش دیگری از این نشست حسن فتحی درباره همکاری خود با فردین خلعتبری در زمینه ساخت موسیقی گفت: همکاری بسیار خوشایندی بود. هر چند گاه تا مرز کتک‌کاری و قهر و آشتی پیش می‌رفتیم رابطه پر فراز و نشیب ما شبیه رابطه فروتن و کوثری در فیلم بود، اما همواره نتیجه‌ی خوبی داشته است. با این حال مهم‌ترین نکته اعتمادی است که به هم داریم که بسیار تعیین کننده است.

همچنین فردین خلعتبری خواستار توجه بیشتر مطبوعات به امور تخصصی موسیقی شد و گفت: موسیقی در مطبوعات بسیار مهجور مانده چه خوب بود کارشناسان متخصص در مطبوعات فعال بودند و به موسیقی به شکل تخصصی می‌پرداختند. آن زمان بود که نقدهای آنان می‌توانست بر کار ما تاثیر مثبت بگذارد.

رویا تیموریان یکی از بازیگران فیلم که چندین همکاری را با حسن فتحی تجربه کرده است، درباره تفاوت این نقش گفت: کار کردن با حسن فتحی همیشه برایم لذت‌بخش است، چرا که دانش او نسبت به تاریخ معاصر آنقدر زیاد است که هیچ پرسشی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. در برخورد با این نقش همواره می‌ترسیدم که شبیه یکی از نقش‌های قبلی‌ام بشود، اما خوشبختانه او این اطمینان را به من داد چنین نخواهد شد.

باران کوثری هم در این نشست در توضیحات کوتاهی گفت: حسن فتحی جز کارگردان‌هایی است که به خوبی می‌تواند از هر بازیگری بازی بگیرد. در مرحله دورخوانی نموداری از سیر تحول نقش‌هایمان می‌کشیدیم و به کمک آن می‌توانستیم بهتر به ایفای نقش بپردازیم. همچنان که اتفاق عاطفی میان دو کاراکتر به مرور شکل گرفت و تلاش کردیم کم کم فضای شکل‌گیری این عشق را فراهم کنیم.

به گزارش ایسنا، در نمایش فیلم «پستچی سه بار در نمی‌زند» رخشان بنی‌اعتماد نیز به تماشای فیلم آمده بود و در نشست نقد و بررسی فیلم نیز محمدرضا جعفری‌جلوه معاون سینمایی حضور داشت

 http://adambarfiha.com/daily/?p=1708:منبع

=============================================

 

 

 

دومین فیلم سینمایی حسن فتحی تجربه ای تازه در کارنامه کارگردانی است که بیشتر به واسطه مجموعه های تلویزیونی به چهره شناخته شده مخاطبان تبدیل شده است؛ پستچی سه بار در نمی زند درامی تاریخی با چاشنی دلهره است.

پستچی سه بار در نمی زند پس از ازدواج به سبک ایرانی اولین تجربه فیلمسازی حسن فتحی نسبت به تصویری که از این کارگردان داریم نزدیک تر است. فیلم را می توان ادامه مسیری دانست که فتحی مدت ها است در تلویزیون دنبال می کند. آمیزه ای از تاریخ، قصه گویی و تعلیق.

نشانی آنچه او در پستچی سه بار در نمی زند به سراغش رفته در شب دهم و پهلوانان نمی میرند به طور مشخص وجود داشته و حتی در تئاتر تلویزیونی تله موش هم دیده شده است. پستچی سه بار در نمی زند تجربه پخته فیلمساز در گونه ای است که با وجود جذابیت ها در سینمای ایران به آن بی مهری می شود.

ترکیب بازیگران

حسن فتحی در مجموعه ها و فیلم هایش از بازیگر حرفه ای استفاده می کند. به دلیل نوع دیالوگ های آثار او بازیگران تئاتری برای آثار فتحی گزینه های مناسبی هستند. سوابق تئاتری فتحی و علاقمندی اش به دنیای نمایش رابطه او با تئاتر را گرم و زنده نگه داشته است و او با شناخت از قابلیت های بازیگرهای تئاتر نقش هایی را به آن ها می سپارد.

در پستچی سه بار در نمی زند مانند بیشتر آثار فتحی ترکیبی از بازیگران حرفه ای سینما و تئاتر در کنار هم دیده می شوند و مانند نمونه های متاخر، حاصل کار فتحی در هدایت بازیگرانش قابل قبول است. علی نصیریان در نقشی منفی، امیر جعفری و پانته آ بهرام در تیپ هایی آشنا اما پیچیده تر از نمونه های مشابه و محمدرضا فروتن و باران کوثری در قالب هایی تازه حضوری قابل توجه دارند.

نمی توان بخشی از جذابیت های فیلم را به پای هوشمندی فتحی در انتخاب بازیگرانش نگذاشت و نمی توان به سادگی از تلاش فروتن، کوثری، بهرام و جعفری برای جان دادن به نقش هایی دشوار در فضای کابوس گونه فیلم چشم پوشید. جدال دختر(کوثری) و پسر(فروتن) در طبقه اول ساختمان تصویری تاثیرگذار از یک رابطه عاشقانه است که از دل تاریخ و بر پایه عداوت، کینه و خشمی کهنه سرچشمه گرفته است.

در رابطه مرد لمپن(جعفری) با زن( بهرام) هم می توان خشونت و تبعیضی را که جامعه بسته نسبت به زن و انسان روا می دارد درک کرد. در پس تصاویری که ابتدا انعکاسی از خوشی و بی غمی را تداعی می کند و پس از آن و از ورای حقیقت پلشتی ماجرا عیان می شود. فارغ از این تعابیر و تفاسیر اگر می خواهید بازیگران شناخته شده فیلم را در قالب های تازه شان ببینید پستچی سه بار در نمی زند را از دست ندهید.

تجربه شیرین ترس

شاید گمان کنید حسن فتحی که عمده شهرتش را مدیون نوشتن درام های عاشقانه و تاریخی است نمی تواند لحظه هایی پرتعلیق و ترس خلق کنید. اما با دیدن پستچی سه بار در نمی زند متوجه می شوید که این کارگردان بیشتر از بسیاری از کارگردان های سینمای ایران که در این گونه تجربه کرده و ناکام مانده اند این قابلیت را دارد که شمارا از ترس به صندلی سینما میخکوب کند.

فتحی در روایت داستان در طبقه اول جایی که قصه امروز روایت می شود به جز تعلیق در بطن قصه به خلق لحظه های دلهره آور می پردازد و موفق می شود بیننده اش را درگیر حس اضطراب و ترس کند. فیلمساز در بخش های پایانی بیننده را درهراس و خشونت جامعه امروز شریک می کند و شخصیت هایش را تا مرز مرگ پیش می برد!

او از کلیشه های این گونه دوست داشتنی و محبوب به خوبی استفاده می کند و در مقایسه با توان و امکانات سینمای ایران بر مسیر درست حرکت می کند. یک سوم پایانی فیلم پر است از لحظه هایی که یک فیلم پرتعلیق برای قانع کردن مخاطبش نیاز دارد. امتیاز فیلم این است که این تجربه ها را بر بستری شکل می دهد که کاملا ایرانی و باورپذیر است.

سیمرغ هایی که پستچی نگرفت

پستچی سه بار در نمی زند در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر بی مهری شد، شاید به این دلیل که فضای جشنواره با فیلم هایی شبیه به پستچی... را جدی نمی گیرد. فیلم می توانست در بخش بازیگری ، فیلمبرداری، کارگردانی، طراحی صحنه و لباس جوایزی دریافت کند. اما هیئت داوران که تحت تاثیر بازگشت واروژ کریم مسیحی بود در بخش فیلم های اول و دوم حاصل تلاش فتحی را ندید.

شاید بتوان گفت فتحی بداقبال بوده که فیلمش در دوره ای از جشنواره روی پرده می رفت که هیئت داوران، منتقدان و بیشتر مخاطبان این رویداد سینمایی انتظار درخشش درباره الی را داشتند و نمی خواستند فیلمی زیر سایه تجربه ستایش شده اصغر فرهادی قرار بگیرد.

دومین فیلم فتحی در بخش های بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش مکمل زن، موسیقی، تدوین، طراحی صدا، جلوه های ویژه و چهره پردازی نامزد دریافت جایزه از بخش سودای سیمرغ بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر شد اما در کمال ناباوری هیچ جایزه ای به دست نیاورد. موضوعی که واکنش آرام کارگردانش را به همراه داشت.

فتحی در مراسم اختتامیه بخش اراده ملی گفت: فیلم من امسال نامزد دریافت هشت جایزه از جشنواره شد، اما جایزه ای نگرفت. آنچه من را تسلی می دهد اینکه از تاریخ سینما یاد گرفته ایم درباره یک فیلم فقط در عرض زمان قضاوت نمی شود و طول زمان هم درباره آن قضاوت می کند. در طول زمان درباره کسانی هم که درباره فیلم ها قضاوت کرده اند، قضاوت می شود.

حالا زمان آن رسیده که مخاطبان مجموعه های فتحی تجربه تازه این کارگردان را داوری کنند. استقبال از پستچی سه بار در نمی زند نشان می دهد که فتحی درباره امتیازهای فیلمش اشتباه نکرده است.

محمدرضا فروتن، علی نصیریان، رویا تیموریان، باران کوثری، پانته آ بهرام، امیر جعفری، لیلا زارع و مجید مشیری در آن بازی کرده اند. در خلاصه داستان فیلم آمده است: مردی در عمارتی خارج شهر دختری را به گروگان می گیرد تا با پدر دختر بر سر ماجراهایی تسویه حساب کند.



منبع:http://iran-tejarat.com/News/Cat11/News28305.html

======================================================


 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/5/16 و ساعت 1:42 صبح | نظرات دیگران()

کمال تبریزی در پی درگذشت سیف الله داد کارگردان سینمای ایران متنی را نوشت. این کارگردان سینمای ایران در متن این یادداشت که در ایسنا منتشر شده، آورده است؛
«الان سیف الله پیش رسوله،، کلی با هم گل میگن و گل میشنون و به ریش همه ما می خندن، چون الان هر دوشون به این یقین رسیدن که چقدر دنیا فریبنده انسان و در عین حال دروغین و موقتیه، الان حقیقت دنیا و آخرت برای سیف الله روشن شده و به درک و فهمی رسیده که عرفا بهش میگن علم الیقین، الان سیف الله و رسول دارن در مورد کارگردانی جهان خلقت حرف می زنن، و به تلاش پوچ و بیهوده بعضی ها ... از ته دل می خندن، الان سیف الله به رسول میگه؛ «راستی اگه خدا به آدما عمر جاویدان می داد چه می کرد این اشرف مخلوقات؟، حتماً خشونت و بی رحمی با همنوعانش به حدی می شد که فعلاً برای کسی قابل تصور نیست،» و رسول هم در جوابش با حس و حال مخصوص خودش برای سیف الله این شعر معروف شهریار رو می خونه که؛ حیدر بابا دونیا یالان دونیادی / سلیمانان ، نوح دان قالان دونیادی.../ اوغول دوغان درد سالان دونیادی... مطمئن باشید الان روح هردوشون در کنار هم شاده و آرامشی دارن که ما حتی یه لحظه نمی تونیم فکرشو بکنیم. سیف الله و رسول الان بدون هیچ ممنوعیتی، می تونن حرف بزنن و فیلم شونو بسازن، روح شادشون شادتر باد، خوشا به حال آنان که رفتند و بدا به حال ما که ماندیم، به حال همه رفتگان دیروز و امروز غبطه باید خورد، خداوندا عاقبت همه ما را به خیر کن ، الهی آمین.»
 
منبع: اعتماد

 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/5/9 و ساعت 2:44 صبح | نظرات دیگران()

سیف الله داد، آخرین بازمانده

آیا حالا که‏  سیف الله«داد» نیست و چشم از جهان فروبسته، کسی به «داد» او خواهد رسید؟

ای داد بی داد!!!

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سیف‌الله داد، کارگردان «بازمانده» بامداد امروز ـ 6 مرداد ماه ـ در 54 سالگی از دنیا رفت. 

این کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس سینمای ایران که از 29 تیر ماه در بیمارستان به دلیل عارضه‌ی سرطان بستری شده بود، امروز صبح بر اثر حمله قلبی در بیمارستان مهر درگذشت.

او متولد 1334 خرمشهر بود و فارغ‌التحصیل رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه شیراز (1358)، عضو شورای بررسی فیلم‌نامه و گروه فیلم شبکه یک سیما (1362) و بخش فرهنگی بنیاد سینمای فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از موسسان سازمان سینمایی سینافیلم، رییس هیئت‌مدیره خانه سینما در سالهای 1374 تا 1376 بخشی از سابقه‌ی کاری او بود.

سیف‌الله داد به عنوان معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سالهای 1376 تا 1379 فعال بود و دوران طلایی برای سینمای ایران رقم زد.

شروع فعالیت در سینما با کارگردانی فیلم «زیر باران» 1364، عمده فیلم‌ها، نمایش‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی «زیرباران» کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس، «گره» فیلم‌نامه‌نویس، «بازمانده» کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تدوینگر و «فرزندم بزرگ شده» فیلم‌بردار، «گره» یوسف سیدمهدوی فیلم‌نامه‌نویس، «کانی‌ مانگا» 1365، و تدوین‌گر فیلم‌های «بچه‌های طلاق» تهمینه میلانی، «ابلیس» احمدرضا درویش، «در مسلخ عشق» کمال تبریزی، «عملیات کرکوک» جمال شورجه، «هور در آتش» عزیزالله حمیدنژاد بوده است و به عنوان مجری طرح با«از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا نیز همکاری داشته است.

سیف‌الله داد در سالهای اخیر تدوین فیلم «فرزند صبح» بهروز افخمی را انجام داد و قصد داشت اپیزودی درباره‌ی شهر تهران مقابل دوربین ببرد.

منبع:http://www.fararu.com/vdchm6ni.23n6mdftt2.html

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

لینکهای مربوط به سیف الله داد

http://www.iranact.com/cinema/Artists/showartist.asp?id=716


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 88/5/7 و ساعت 1:17 صبح | نظرات دیگران()

نگاهی به فیلم «درباره الی»
وقتی پرده‌ها فرو می‌افتد
فیلم «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی کارگردان خوش‌قریحه حتی اگر از جشنواره‌های بزرگ هم جایزه دریافت نکرده بود، در مقیاس سینمای ایران، فیلم کم‌نظیری است. اما «درباره الی» به این خاطر ارزشمند نیست که جایزه جهانی برده است، بلکه به دلیل ارزش‌های ذاتی خودش است که مورد ستایش جهانی قرار گرفته است.

آنچه بیشتر از همه توجه بیننده درباره الی را جلب می‌کند، فیلمبرداری بسیار مطمئن و مسوولانه فیلم است. حرکت دوربین در صحنه نجات غریق و در بقیه داستان بسیار جذاب است و بر تاثیر‌گذاری موضوع بشدت می‌افزاید. البته این بدان معنا نیست که تدوین خلاقانه، صدابرداری و چهره‌پردازی فیلم ارزش کمی داشته‌اند.

اما «درباره الی» وجوه مختلفی برای مطالعه دارد که بهتر است جامعه‌شناسان و رفتارشناسان اجتماعی هم به آن بپردازند. اصغر فرهادی در «درباره الی» جامعه‌ای کوچک و نمادین را ساخته است که تقریبا همه عناصر اجتماعی را در خود دارد. افرادی با سنین مختلف، جایگاه‌های اجتماعی گوناگون و برداشت‌ها و پیشینه‌های مختلف در کنار هم چیده شده‌اند که هریک دارای نقشی کاملا طبیعی و حقیقی هستند.

فیلم «درباره الی» در آغاز اعضای گروه اجتماعی مورد نظر اصغر فرهادی را نشان می‌دهد که چگونه یکپارچه و یکدل درحال سفر به سوی مقصد مورد نظر هستند. در ابتدا همه چیز بر پایه تفاهم و مشارکت شکل می‌گیرد و پیش می‌رود، اما با حوادث و رویدادهایی که در مسیر تکوین داستان فیلم رخ می‌دهد، رفته‌رفته شاهدیم که چگونه تفاهم‌ها و یکدلی‌ها رنگ می‌بازد و پرده‌های دوستی و رفاقت فرو می‌افتد. داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که عزیزترین افراد این گروه هم در پایان در برابر هم می‌ایستند و حتی به درگیری‌های لفظی و فیزیکی می‌پردازند.

در مسیر تکامل داستان «درباره الی» بیننده نحوه فرو افتادن این پرده‌ها و رونمایی از همه سوء‌تفاهم‌ها و سوءبرداشت‌ها را به عینه می بیند.

فیلم درباره الی، داستان سوء‌تفاهم و دروغ در جامعه مفروض مورد نظر کارگردان است. این که چگونه روابط انسان‌ها بر پایه سوء‌تفاهم و دروغ شکل می‌گیرد و چگونه انسان‌های یک جامعه می‌توانند علی‌رغم همه سازواری‌ها و سازگاری‌های ظاهری در یک لحظه حساس پرده‌ها را کنار بزنند و سوء‌تفاهم‌ها را بر پایه دروغ‌های خود بالفعل کنند. تا آنجا که معصوم‌ترین گروه یعنی کودکان را هم به صورت سازمان یافته به دروغ گفتن آموزش دهند.

جالب این است که «درباره الی» فرایند ایجاد این‌گونه سوء‌تفاهم‌ها و دروغ‌ها را هم تشریح می‌کند. چگونه انسان‌ها بدون شناخت از یکدیگر درباره هم قضاوت می‌کنند و به چه شکل درباره شخصیت، نیت، عملکرد و رفتار دیگران حکم صادر می‌کنند. این هنجار تا آنجا تکامل می‌یابد که انسان‌ها حتی از مرز تهمت و افترا به یکدیگر هم فراتر می‌روند.

«درباره الی» از معدود فیلم‌های ایرانی است که از فیلمنامه‌ای منسجم، هدفدار و قوی برخوردار است. اگر فیلمنامه‌نویسی را به بازی شطرنج تشبیه کنیم، باید آغاز، پردازش و پایان فیلمنامه از انسجامی همگن برخوردار باشد. در ایران فیلمنامه‌ها گاه در یکی از این 3 بخش ضعیف است و اغلب پایان ضعیفی دارند. در حالی که «درباره الی» از آغاز، پردازش و پایان قوی و هدفداری بهره‌مند است که از این بابت «درباره الی» را در بین فیلم‌های دیگر ایرانی شاخص می‌کند.

در پایان فیلم «درباره الی» مشاهده می‌کنیم که تنها یک عنصر جدی به عنوان وجدان اصلی آن جامعه کوچک وجود دارد که سعی می‌کند در برابر همه این دروغ‌ها و سوء‌تفاهم‌ها مقاومت کند. اما او نیز در پایان تن به فضای عمومی می‌دهد و وارد جرگه دروغ و سوء‌تفاهم می‌شود و گوشه‌ای از این هنجار نامیمون را سازمان می‌دهد.

منبع: جام جم


 نوشته شده توسط علی بیدار در دوشنبه 88/5/5 و ساعت 1:59 صبح | نظرات دیگران()
   1   2      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 17
مجموع بازدیدها: 356584
جستجو در صفحه

خبر نامه