سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 25

با نزدیک شدن به ایام انتخابات و ساخت فیلم های تبلیغاتی

ژانر مورد علاقه کاندیداهای ریاست جمهوری چیست؟

انتخابات مجلسبا نزدیک شدن به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری، طبق روال دوره های قبل حضور فیلم سازان در کنار کاندیداهای احتمالی حضور در ساختمان ریاست جمهوری رنگ و بوی جدی تری به خود گرفته است. اما حال سئوال اینجاست فیلمسازانی که وارد عرصه انتخابات می شوند چه برنامه هایی برای ساخت فیلم تبلیغاتی کاندیدای متبوع شان دارند؟ چه ژانری در فیلم تبلیغاتی بیشتر تاثیر می گذارد؟

دیده ساخت فیلم تبلیغاتی برای کاندیداهای ریاست جمهوری از دوره هشتم انتخابات به وجود آمد. جایی که سید محمد خاتمی برای دومین بار متوالی کاندید این پست شد و در کنار چهره های دیگر همچون احمد توکلی، عبدالله جاسبی، علی شمخانی، علی فلاحیان و ... به رقابت پرداختند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که تا پیش از این و در دور هفتم انتخابات ریاست جمهوری تنها به انجام مناظره های رودر رو آن هم به صورت محدود پرداخته بود، به ایده های جدید برای کاندیداهای ریاست جمهوری فکر می کرد. ایده هایی که دنیای تبلیغات آن را به سیاسیون تحمیل می کند تا بیش از گذشته به اهمیت تبلیغات در موفقیت یک اتفاق واقف شوند.

آن گریه معروف سید محمد خاتمی در فیلم تبلیغاتی خود شاید شروع ژانرهای مختلف فیلم های تبلیغاتی را زد. فیلم هایی که فیلمسازانش با بهره گیری از ایده های مختلف و منتصب کردن کاندیدای خود به چهره های کاریزماتیک معاصر ترکیبات جالبی را به وجود آورد.

در همان سال 80 احمد توکلی با تکیه بر ساده زیستی در زندگی و اشاره به رفتارهای ساده زندگی شهید رجایی و با تکیه بر همین شعار فیلم تبلیغاتی خود را ساخت. ژانر مستند ـ گزارشی که تنها برای دو رقیب اصلی انتخابات سال 80 کارکرد داشت و سایر کاندیداهای حاضر تنها به حضور در جلوی دوربین و صحبت درباره برنامه هایشان بسنده کردند.

گفتگوی اختصاصی با جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی کشور

در سال 84 و با توجه به این نکته که عرصه تبلیغات و استفاده از فیلم های تبلیغاتی وارد فاز جدیدی از اهمیت و جایگاه خود می شد، کاندیداهای حاضر با فیلم سازان مطرحی شروع به فعالیت های تبلیغاتی کردند.

 

محمود احمدی نژاد در مقابل دوربین جواد شمقدری در یک مستند گزارشی حضور یافت و از اقدامات خود در دوران حضورش در شهرداری تهران گفت و ضمن اشاره به سبک زندگی خود، درباره اقدامات آتی برای تصدی پست ریاست جمهوری سخن گفت.

 

کمال تبریزی کارگردان در نشست خبری فیلم خیابان های آرام

 

آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز که در فیلم تبلیغاتی به کارگردانی کمال تبریزی حاضر شد اقدام به جمع کردن نسل جوان کرد تا این نسل سئوالات بی پرده خود را از رئیس جمهور دوران سازندگی بپرسند. گریه آیت الله برای نسل جوان و صحبت با خانواده این کاندیدای ریاست جمهوری از ایده های مختلف این فیلم بود.

 

فیلم انتخاباتی مهدی کروبی را بهروز افخمی ساخت. فیلمی که اشاره به اقدامات رئیس سابق مجلس در دوره ششم مجلس شورای اسلامی داشت و بخشی از این فیلم اشاره ای به سفرهای انتخاباتی کروبی به برخی از استان ها داشت.

بهروز افخمی کارگردان در نشست حاشیه ای فیلم فرزند صبح

رخشان بنی اعتماد با ایجاد ایده گفت و گوی دو نفره میان سعید حجاریان و مصطفی معین و صحبت های چالشی میان آن دو فیلم تبلیغاتی این کاندیدا را کارگردانی کرد. این فیلم شامل گفت‌وگوهایی با زنان عادی و زنانی بود که دستی در سیاست داشتند. این مستند هر چند که در ظاهر موضوعی مشابه با «روزگار ما» داشت اما به نظر در نوع پرداخت و نگاه کارگردان تفاوت‌هایی عمده وجود داشت. «روزگار ما» دارای دو ایپزود بود که اپیزود اول به حضور جوانان نسل سوم در انتخابات می‌پرداخت، رأی اولی‌هایی که ستاد حمایت از خاتمی را راه‌اندازی کرده بودند و شور و حال آنان در آستانه انتخابات اما در اپیزود دوم این مستند دوربین بنی‌اعتماد سراغ زنی رفته بود که برای دستیابی به اهداف خود، برای حضور در انتخابات ثبت‌نام کرده بود. البته شاید بتوان شباهت‌هایی میان تم اپیزود دوم «روزگار ما» و مستند «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم»‌ یافت زیرا هر دو کمابیش از منظر دغدغه‌های زنان جریان انتخابات را مورد توجه قرار داده‌اند.

 

سخنرانی رخشان بنی اعتماد در مراسم سالروز تولد عزت الله انتظامی

 

مرحوم رسول ملاقلی پور با ساخت فیلم انتخاباتی فرمانده سابق سپاه در هشت سال جنگ تحمیلی و پرسیدن سئوال های چالشی از محسن رضایی فیلم انتخاباتی او را ساخت. کاندیدایی که در میانه راه به نفع آیت الله هاشمی کناره گیری کرد تا بدین صورت فعالیت های انتخاباتی وی نتیجه مستقیمی نداشته باشد.

 

محرم زینال زاده که همشهری محسن مهرعلیزاده رئیس سابق سازمان تربیت بدنی بود با ساخت یک فیلم داستانی و استفاده از یک کودک برای بازی نقش کودکی مهرعلیزاده، نوع دیگری از گونه های فیلم های تبلیغاتی را استفاده کرد که نمی توانست کمکی به کاندیدای مطبوع اش کند.

 

محرم زینال زاده

 

علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس سابق سازمان صدا و سیما در فیلمی به کارگردانی مهدی فخیم زاده حاضر شد. فخیم زاده در ابتدای این ویدئو که دانیال حکیمی بازیگر سریال های «خواب و بیدار» و «ولایت عشق» ساخته های فخیم زاده حضور داشت؛ این کارگردان با اشاره به حضور ده ساله لاریجانی در تلویزیون و کمک های خوبی که این کاندیدا به هنرمندان کرده است دلیل ساخت فیلم برای لاریجانی را شرح داد.

 

فخیم زاده

 

در سال 88 فیلم تبلیغاتی حکم بازوی برنده را برای کاندیداها بازی می کرد. میزان شکست و پیروزی هر کاندید را بر مبنای موفقیت مستند داستانی و فیلم تبلیغاتی آن کاندیدا محک می زدند. تلویزیون در این سال برای هر کاندیدا اجازه ساخت و پخش دو فیلم تبلیغاتی را داد تا با توجه به تعداد کم کاندیداها از زمان بیشتری برای تبلیغ در رسانه ملی بهره ببرند.

 

محمود احمدی نژاد در این دوره هم به سان سال 84 از جواد شمقدری برای ساخت فیلم تبلیغاتی اش کمک خواست. شمقدری این بار با دست پر از اقدامات دولت نهم و اشاره به زندگی ساده رئیس دولت حتی بعد از چهار سال دو قسمت این فیلم تبلیغاتی را جلوی دوربین برد. فیلمی که اشاره به سفرهای استانی دولت نهم و اقدامات خوب این دولت در طول چهار سال داشت و نسبت به برنامه های آتی رئیس دولت نهم، با محمود احمدی نژاد به گفت و گو نشست.

 

مجید مجیدی کارگردان در پشت صحنه فیلم

 

میرحسین موسوی اما از دو کارگردان برای ساخت فیلم تبلیغاتی اش استفاده کرد. در قسمت اول این فیلم مجید مجیدی با اشاره به اقدامات موسوی در دوران نخست وزیری در جنگ تحمیلی و اشاره به خصوصیات اخلاقی او مستندی از سفرهای استانی انتخاباتی این کاندید را نمایش داد. احمدرضا درویش اما رویه دیگری برای قسمت دوم این مستند در نظر گرفت و با ایجاد یک گفت و گوی سه نفره میان سید محمد خاتمی، فاطمه معتمد آریا و زهرا رهنورد از برنامه های کاندیدای مطبوع شان صحبت به میان آوردند.

 

علی معلم در نشست آسیب شناسی نقد فیلم در فرهنگسرای رسانه

 

علی معلم و بهروز افخمی در هر دو قسمت فیلم انتخاباتی مهدی کروبی با ایجاد یک گفت و گوی سه نفره میان غلامحسین کرباسچی، محمدعلی ابطحی و مهدی کروبی درباره برنامه های انتخاباتی این کاندیدای دوره دهم سخن گفتند.

 

محمدعلی فارسی که سابقه ساخت مستندهایی در حوزه دفاع مقدس دارد برای ساخت فیلم انتخاباتی محسن رضایی با اشاره به برنامه های انتخاباتی وی و سفرهای انتخاباتی او به شهرهای مختلف دو قسمت از این فیلم تبلیغاتی را جلوی دوربین برد.

 

محمد علی فارسی

 

حال و با نزدیک شدن به دوره یازدهم انتخابات ریاست جمهوی، کاندیداهای احتمالی مذاکرات خود را برای ساخت فیلم تبلیغاتی توسط فیلمسازان مطرح آغاز کردند. باید منتظر ماند و دید هر کدام از این فیلم سازان چه ژانر و ایده ای را برای فیلم های خود در نظر می گیرند.

 

روزهای انتخاباتی خرداد 92 تنها فکر و ذکر سینماگرانی که فیلم تبلیغاتی می سازند یک جمله است: آقای رئیس جمهور آینده حاضرید؟! صدا ... دوربین ... حرکت .

گزارش از علی نعیمی

منبع: سینما پرس


 نوشته شده توسط علی بیدار در یکشنبه 92/2/1 و ساعت 2:9 عصر | نظرات دیگران()

پیامکهای طنز شریعتی و نظرات جالب همسر و دخترش

پیامک‌هایی با موضوع دکتر علی شریعتی که در دو سال اخیر در درون موبایل‌ها دست به دست شده، بارها محل بحث بوده است.

گروهی معتقدند که این پیامک‌ها برای تخرب افکار و اندیشه‌های وی ایجاد شده و از این موبایل به موبایل دیگر منتقل می‌شوند.دوستداران دکتر شریعتی اصرار دارند که با این روند و ادامه این پیامک‌ها جایگاه وی در جامعه مخدوش خواهد شد.

گروهی دیگر نیز بر این باورند که این پیامک‌ها از سوی یک جریان خاص برای زنده نگاه داشتن اندیشه‌ها منتشر می‌شوند. آرای وی به این شکل در آمده‌اند و به تلفن‌های همراه پیامک می‌شوند و تلاش دارند تا افکار وی را احیا کنند.

 تاکنون هیچ یک از این دو گروه نتوانسته‌اند پاسخی متقن و به دور از حدس و گمان برای انتشار این پیامک‌ها پیدا کنند. اما سوسن شریعتی(مزینانی) در مصاحبه با یکی از مجلات به پاسخ درباره ماهیت این پیامک‌ها و چرایی انتشار آنها پرداخته است. وی معتقد است که جامعه‌ای که هیچ وقت نتوانسته شفاف نقد کند، در پس پرده مانده و در نتیجه متوسل شده است به زبان دو پهلوی طنز. در ادامه بخش‌هایی از مصاحبه سوسن شریعتی با مجله خط خطی می‌آید:

 اولین پیامک طنز علی شریعتی

اولین پیامک طنزی که به دست من رسید این بود: هر چی جمله خفنه مال منه!... دکتر علی شریعتی. بعد این تبدیل شد به موج. البته در این مدت شغل جدیدی هم برای ما درست شد و آن پاسخ به سئوالاتی در باب صحت و سقم این جملات بود.

 واکنش خانواده شریعتی: مادرم از برخی از این پیامک‌ها شاکی می‌شود

 همگی خندیده‌اند. انصافا در بعضی از این پیامک‌ها ذوق‌ورزی دیده می‌شود. شده است مادرم شاکی شود که: چه بی‌تربیت یا چه لوس. موفق‌ترین این جوک‌ها، آنهایی است که شریعتی را در یک موقعیت یا در روزمرگی قرار می‌دهد و می‌نشاند: شریعتی در حال جریمه شدن، در حال بازگشت از خانه، در حال خیار خوردن، در سفر تایلند و...

 این پیامک‌ها از ذهن دولتی‌ها بعید است

شاید تا وقتی این جملات پیامکی شد و آن هم انبوه و آن هم در وضعیتی که می‌دانید، پیامک‌ها قابل کنترل است، این سوال مشروع پیش می‌آید که «نکند» و «ای بسا» و مثلا « از کجا معلوم»؛ در همان ادامه سنت «تئوری توطئه». صرفا در حد سئوال، بدون اینکه کسی متهم این ماجرا باشد. ولی خب بعضی پیامک‌ها هم آنقدر رندانه و ظریف است که از ذهن دولتی بعید است!

 طنز در جوامع بسته برای نقد قدرت به کار می‌رود

طنز ابزار ممکنی است جهت تخریب یا انتقام‌گیری. شریعتی در یادداشتی درباره طنز به نام «عبرتی و حکایتی» در رابطه با روزنامه توفیق به کاربرد اجتماعی و سیاسی طنز در جوامع بسته اشاره می‌کند، وسیله‌ای برای نقد قدرت یا هر گونه اتوریته. یک بستر تاریخی برای ذهن ایرانی نیز قائل می‌شود، جامعه‌ای که هیچ وقت نتوانسته شفاف نقد کند، در پس پرده مانده و در نتیجه متوسل شده است به زبان دو پهلوی طنز.

چرا شریعتی؟ اگر ناراحت هم باشیم نمی توانیم کاری کنیم

چرا شریعتی؟ شکی نیست که شریعتی یکی از موثرترین روشنفکرانی است که هوس جایی دیگر، جوری دیگر را بر دل‌ها انداخت و ما را خواهان و امیدورار به امکان تغییر داد. اندیشه‌ای بود منتقد وضع موجود و امیدوار به یک بایدی که نیست. امروز، سرخوردگی از واقعیت ما را به همه وعده دهندگان و امید بخشان بدبین می‌کند: «پیامبر دروغین امید»! نوعی واکنش است و الزاما در این واکنش تاریخی مطرح نیست.

تاریخ ماجرا نشان از واقعیت دیگری دارد و آن اینکه شریعتی یک «مغضوب علیه» قدیمی بوده است و در حال حاضر هم هیچ اجماعی بر سر او در قدرت نیست. نسل جدید خود را قربانی یک موقعیت می‌داند و به دنبال مسبب است. چه کسی در دسترس‌تر از شریعتی؟ این وسط نسل امثال من دلخور هم که باشیم تا بیاییم پیامک بزنیم و...خیلی طول می‌کشد...

 شریعتی در تبلیغات کت و شلوار و پوستر انتخاباتی مجلس هفتم

شریعتی فقط منبع جوک نیست. او همچون نوعی تفکر همچنان منبع و موضوع بحث‌ها، نقدها و نظرهای بسیاری است. در دانشگاه‌ها، در حوزه عمومی، در خارج از مرزها موضوع جدل‌ها نظری و نقدهای فکری و اجتماعی بسیاری است. آثار او دارد به زبان‌ها خارجی ترجمه می‌شود.... آثار شریعتی همچنان پر فروش است حتی بدل شده است به نوعی کالا(کارت پستال، سفال، آثار خطاطی، فرش بافت و ...) حتی تبلیغ کت و شلوار دامادی! من حتی در پوستر تبلیغاتی یک کاندیدای مجلس(مجلس هفتم بود گویا) دیدم ضمن تبریک سنت ولنتاین و دو قلب متداخل، جمله معروف شریعتی که « خدایا به آن کس که دوستش می‌داری بیاموز که دوست داشتن از عشق برتر است»را هم گذاشته بود روی برگه.

بامزه‌ترین پیامک شریعتی چه بوده است؟ با دنیای مجازی مانوس نیستم

 «هی کچل. آهسته‌تر. آخرش ما رو به کشتن می‌دی». (شریعتی ترک موتور دکتر چمران!)... تا به حال پیامک‌های شریعتی را برای کسی نفرستاده‌ام به این دلیل که اصلا تا همین چندی پیش حتی فووارد کردن را بلد نبودم. تلفن باز هم نیستم با دنیای مجازی هم از اساس میانه‌ای ندارم.

پنچرگیری «تشیع علوی» در خیابان شریعتی

 راه رفتن در خیابان شریعتی فانتزی ذهنی برایم ایجاد می‌کند: تقاطع‌ها، اینکه خیابان‌های زیادی به آن ختم می‌شود یا از آن منشعب می‌شود، ترافیکش سرسام آور است، شمال را به جنوب وصل می‌کند، اسامی مغازه‌ها: موبایل شریعتی، ساندویچی شریعتی. در آغاز انقلاب حتی یادم می‌آید یک مغازه تعمیرات ماشین را با این اسم دیدم؛ «پنچرگیری تشیع علوی». کنجکاو شدم دیدم صاحب مغازه دوستدار شریعتی است.... مطمئنم اگر خود دکتر زنده بود اسباب کلی خنده می‌شد.-جهان

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 91/12/24 و ساعت 2:3 عصر | نظرات دیگران()

مصاحبه با ابوالفضل جلیلی: دیوانه علامه طباطبایی، والسلام

مادر گفت آواز نخوان می‌برندت جهنم 

ذن یا بودیسم- که سالانه میلیون‌ها طرفدار می‌گیرد – این یک ناخن علامه هم نیست اما به ما اجازه نمی‌دهند درباره این موضوعات حرف بزنیم.

احتمالاً معرفی ابوالفضل جلیلی یکی از دشوارترین کارهای دنیاست، آدمی که به شدت می‌شناسی اما نمی‌توانی معرفی‌اش کنی. یک دهه و اندی پیش وقتی تلویزیون در مرور آثار جلیلی، فیلم «یک داستان واقعی» را نشان داد احساس کردم سال‌هاست جلیلی را می‌شناسم، درست وقتی که جلیلی در فیلم، سینما را رها کرد تا پای صمد را جراحی کند، شاید خیلی‌ها اسم این کار را ضد سینما یا بیرون آمدن از قواعد سینما بدانند اما من آن موقع دوست داشتم، هنوز هم دوست دارم.

من این فیلم در فیلم را باور کردم و نتوانستم اقناع شوم که این هم یکی از آن بازی‌های فرمی متداول سینماست. فکر می‌کنم پسوندها و پیشوندها در شکل اتوکشیده زندگی بیشتر جواب می‌دهد اما ابوالفضل جلیلی شکل اتوکشیده زندگی نیست، به خاطر همین نمی‌توانی معرفی‌اش کنی. به نظر من او مثل یک روح سیال و سرگردان، دنبال معنای زندگی می‌گردد و هر چیزی را که به استخدام درمی‌آورد به خاطر این است که آن حقیقت که مثل یک منظومه پراکنده در درونش می‌چرخد، مجموع شود. گفت‌وگوی من با جلیلی حدود سه ساعت طول کشید، آنچه را می‌شد آورد، آورده‌ام. پرسش‌ها را هم حذف کرده‌ام که فقط صدای جلیلی را بشنوید:

سال‌ها بود که من می‌رفتم فستیوال‌ها، بعد درباره علامه طباطبایی صحبت می‌کردم. از من می‌پرسیدند این کیست که تو درباره‌اش حرف می‌زنی؟ فیلسوف است؟ می‌گفتم نه، درویش است؟ می‌گفتم نه، می‌گفتند صوفی است؟ می‌گفتم نه، می‌گفتم این چهره اسلامی است اما بخشی از اسلام، یعنی عرفان. ضمناً اینها برداشت‌های شخصی من است، یعنی تحصیلاتی در این‌باره ندارم، بعد می‌گفتند عرفان یعنی چه؟

نمی‌فهمیدم یعنی چه، نمی‌توانستم بگویم. مثل اینکه شما حال خوشی دارید می‌گویم این حس خوبی است، اما گفتنی نیست. اولین‌باری که اصلاً عرفان را حس کردم، تصویری بود که از علامه طباطبایی دیدم. اوایل انقلاب بود، 18 سالم بود، رفته بودم تلویزیون. اسم مرا گذاشته بودند «پسرکی که می‌دوه، می‌خنده» شلوغ بودم و به همه هم ایراد می‌گرفتم، ولی چیزی نمی‌گفتند. رفته بودم لابراتوار تلویزیون بپرسم فیلم‌هایم چه شده. – صبح می‌رفتم فیلمبرداری می‌کردم، ظهر ظاهر می‌کردند، بعدازظهر از برنامه کودک پخش می‌شد- لابراتوار بودم، روی مانیتوری کوچک، روحانی‌ای را نشان می‌داد، سیاه سفید، فیلم کیفیت بالایی نداشت، دور تند هم می‌رفت، صدا هم نداشت.

من پیگیر فیلمم بودم که نگاهم افتاد به این تصویر، گفتم این کیه؟ حالا اینها به من می‌گفتند فیلم‌هایت آماده است، وردار و برو، من هم میخکوب شده بودم و می‌گفتم نه، به من بگویید این کیه، تو فکر کن یک آدم 18 ساله با یک تصویر سیاه سفید خط‌دار دور تند بدون صدا، یک صورت را می‌بیند و اینطور مجذوب می‌شود. انگار که مرا در یک اتمسفری فریز کرده بودند، پرسیدم این آقا با چه کسی صحبت می‌کند؟ گفتند با آمیزمحمود وزیر. آمیز محمود وزیر یکی از بچه‌های لابراتور بود، اسمش محمود وزیری بود، روی حساب رفاقت‌ محمود وزیر صدایش می‌زدند.

من می‌گفتم نه، غیر از محمود وزیری، ببینید! چه دریچه‌هایی با یک تصویر برای من باز می‌شود، وقتی حقیقتی در این تصویر وجود دارد. گفتند نه، غیر از محمود وزیری کس دیگری نبوده، اینها هم عصبانی شده بودند، کار داشتند، می‌گفتند برو دنبال کارت، به خدا قسم این تصویر مرا میخکوب کرده بود. محمدتقی شاهرخ از بچه‌های انجمن اسلامی تلویزیون که بعدها رئیس لابراتوار شد، یکدفعه گفت چه می‌گویی؟ چه می‌بینی؟ گفتم من نمی‌توانم به شما بگویم چه می‌بینم، اما چیزی می‌بینم، حتی گفتم شما نمی‌فهمید، اگر می‌فهمیدید شما هم می‌دیدید.

گفتم فقط اسم این را به من بگویید، بعد که اسمش را گفتند، گفتم من پیدا کردم آن گمشده‌ام را، این است گمشده من. متأسفانه ایشان فوت شد همان سال 61، اما با همان یک تصویر جهان مرا تکان داد. در خارج به من می‌گویند ابوالفضل در آیلند خودش زندگی می‌کند، می‌آید در اروپا به ما فحش می‌دهد، بعد می‌گوییم به تو چه ربطی دارد، مگر اینجا مال تو است، من به آنها می‌گویم وقتی خدا مرا آفرید به من گفت من کائنات را برای تو آفریدم اما من چون تنبل بودم، آمدم ایران، اما خودش گفت من کائنات را برای تو آفریدم، به آنها می‌گویم پس کشور تو و ما نداریم. رفته بودم برزیل، یکی از من پرسید تو مگر برزیلی هستی، خیلی راحتی با اینها، گفتم همه ما یک پدر داریم.

بارها درخواست کرده‌ام که کاش اجازه می‌دادند تجربه‌های خودم را درباره حجاب و نماز و پدیده‌های اینچنینی بازگو کنم. واقعاً تجربه کرده‌ام، یعنی وقتی در ژاپن درباره نماز حرف می‌زنم و آن ژاپنی به من می‌گوید چطور می‌توانم نماز بخوانم، – نه به خاطر اینکه آدم مهمی باشم- من لایق شدم چیز مهمی را یاد بگیرم. این تمرکزی که شما می‌گیرید- ذن یا بودیسم- که سالانه میلیون‌ها طرفدار می‌گیرد این یک ناخن علامه هم نیست اما به ما اجازه نمی‌دهند درباره این موضوعات حرف بزنیم، تا بخواهیم چیزی بگوییم، می‌گویند توی فلان فلان شده می‌خواهی درباره مذهب صحبت کنی.

 

*یک خاطره/ این کسا سقف کائنات است

یادم است یک‌بار امام می‌گفت از خارجی نترسید، خودتان را محکم کنید، هیچ خارجی نمی‌تواند به ما خدشه‌ای وارد کند، اگر خدشه‌ای وارد کند آن خدشه از خودی است، واقعاً هم همینطور است. ما الان مدام نگران این هستیم که تصویر ما از خارج، خوب نشان داده شود، اما فکر نمی‌کنیم اگر ما خودمان را خوب کنیم، آن تصویر هم خوب می‌شود. یک روز به مجلسی رفته بودیم که در آن حدیث کسا می‌خواندند. من این حدیث کسا را شنیده بودم اما نمی‌دانستم چیست، ما رسیدیم آنجا.

یک دفترچه مثل عم‌جزءهای قدیم آوردند، دادند دست من. ما هم گرفتیم. مسئول پخش این کتابچه‌ها آمد انگشتش را با زبانش‌تر کرد و کتابچه را ورق زد و روی صفحه پنج متوقف شد که یعنی اینجاییم بعد من از لحن کسی که دعا را می‌خواند، خوشم نیامد. یک جوان 25 ساله بود که خطاب به امام زمان می‌گفت آقاجون، با یک لحن لاتی هم می‌گفت آقاجون، من گفتم کسی که درباره امام زمان(عج) می‌خواهد حرف بزند دست‌کم 60،50 سال باید داشته باشد، عالمی باشد که وقتی با امام زمان(عج) حرف می‌زند آن عفت کلام و طهارت و معرفت را داشته باشد، نه اینکه با آن لحن بگوییم آقاجون! قربونت برم، در این حال و هوا بودم، گفتم حداقل بنشینم ببینم محتوای این حدیث کسا چیست.

زیرنویس فارسی این دعا را می‌خواندم، از صفحه اول شروع کردم، هی آن مسئول پخش کتابچه‌ها می‌آمد، انگشتش را با زبان‌تر می‌کرد و کتابچه را از دست من می‌گرفت و می‌گفت داداش! صفحه شش،‌دوباره وقتی می‌رفت من می‌آوردم صفحه‌ای که می‌خواندم، رویم نمی‌شد به این مسئول بگویم من ترجمه‌اش را می‌خوانم، چندبار آمد به من گفت مثل اینکه پرت هستی. توضیح دادنش در آن موقعیت دشوار بود.

بالاخره دعا تمام شد. حاج آقایی آنجا بود که در واقع بزرگ مجلس بود، همه آمدند با این حاج‌آقا روبوسی و دیدار. اولین‌بار بود آنجا رفته بودم. انصافاً آن حاج‌آقا احترام گذاشت و آمدند طرف من، من هم عرض ارادت کردم و گفتم حاج‌آقا! من راجع به این حدیث کسا با شما صحبت دارم. بعد که مجلس کمی خلوت شد، گفتم من در این مجلس خیلی حال نکردم، منطقی بود، گفت چرا؟ گفتم من این حدیث کسا را خواندم، از نظر من این حدیث دو معنا و مفهوم دارد. اول می‌تواند یک داستان فانتزی و کودکانه باشد بین حضرت محمد(ص) و نوه‌هایشان، اگر اینطور باشد این را باید خیلی لطیف خواند.

دوم یک معنای عرفانی دارد که منظور از این کسا- پتو- سقف کائنات است و اهل بیت یعنی انرژی کائنات که این هم مفهوم حماسی و بزرگی دارد، حاج‌آقا گفت اینها منتظر ظهور امام زمان(عج‌‌)اند. اما من گفتم بالاخره آدم باید نسبتی با کسی که صدایش می‌زند، داشته باشد یا نه؟ نمی‌شود که آن عدل و داد را در درونت به وجود نیاوری و طالب حضور و ظهور امام عدل باشی. من دیوانه شخصیت علامه طباطبایی هستم، اصلاً آرزویم این است جزئی از ایشان باشم، اما وقتی از من می‌خواهند فیلم علامه طباطبایی را بسازم می‌گویم نه، می‌پرسند چرا؟ می‌گویم نمی‌توانم. در آن شأن نیستم که این فیلم را بسازم، فقط آرزو دارم بسازم، پس تو هم اگر طالب امام زمانی باید در آن وادی قرار بگیری، با داد کشیدن که نمی‌شود. ما باید تربیت شویم. چاره‌ای نداریم جز اینکه درباره ریزه‌کاری‌های معرفت اسلامی کار کنیم، ما در این زمینه کم‌کاری کرده‌ایم.

 

*بنده خدا هستم، پیرو علامه طباطبایی، والسلام علیکم و الرحمه‌الله

من مقیم فرانسه‌ام، مدتی فرانسه زندگی می‌کردم، می‌رفتم کنار رودخانه سن، آخرهای شب در آن سرمای وحشتناک می‌رفتم آنجا. از بچگی عاشق آوازم. می‌رفتم کنار رودخانه سن و با صدای بلند آواز می‌خواندم. آنجا هیچ‌کس نیست که تو را بشناسد و بگوید این دیوانه شده است. من هر وقت که می‌روم فرانسه، ژاپن یا هر کشور دیگری از ایران و فرهنگ ایران دفاع می‌کنم اما اجازه بدهید اینجا انتقادی نسبت به خودمان داشته باشم. اینجا اگر کسی بخواهد کنار زاینده‌رود با صدای بلند زیر آواز بزند، همه می‌گویند خل و دیوانه شده است، برای اینکه هر کسی درباره هر کسی می‌تواند و اجازه دارد صحبت کند، اجازه دارد حکم کند.

 همان سال‌ها که فرانسه زندگی می‌کردم تماس گرفتم با ایران، به یکی از دوستانم گفتم چه خبر، گفت یکی را آورده‌اند گذاشته‌اند مسئول نیروی انتظامی، با یک حالتی گفت می‌دانی فامیلش چیست؟ گفتم: نه، گفت: قالیباف، گفتم مگر می‌شناسی؟ گفت: نه، اما از فامیلش معلوم است که کاری نمی‌تواند بکند.

می‌بینید ما چقدر راحت صرفاً با یک پس‌زمینه ذهنی از نام خانوادگی درباره دیگران قضاوت می‌کنیم؟! اشتباه نشود، من از کسی دفاع نمی‌کنم ها، در این مملکت تا اسم یکی را ببری، سریع می‌گویند آدم فلانی است، من آدم هیچ‌کس نیستم. من بنده خدا هستم، پیرو علامه طباطبایی، والسلام علیکم و رحمه‌‌الله. گاهی البته با شیخ ابوالحسن خرقانی هم حال می‌کنم.

 

*جاز، موسیقی نیست، لگدکوبی است

یک روز نماز می‌خواندم، نماز به من حال نداد. بعد با خودم گفتم یک‌بار دیگر بخوانم؟ گفتم ول کن، کار دارم. خدا شاهد است، یک جای سردی هم بودیم، از بچگی با خدا خیلی صحبت می‌کنم. گفتم خدایا قبول کن دیگر، گفت من قبول می‌کنم، ولی سؤالی از تو دارم، گفتم بپرسید، گفت اگر این نمازی که خواندی پلان فیلم‌ات بود، تکرار می‌کردی یا نه؟ گفتم اگر صدبار هم می‌شد تکرار می‌کردم، گفت: بی‌معرفت یک تکرار هم برای ما کن، یک تکرار شد چهار تکرار. من چهار بار نماز را از اول تا آخر خواندم.بعضی وقت‌ها وسط حمد، می‌گویم خدایا! ببین چه حالی داریم می‌کنیم. یکهو همانجا خراب می‌شود، یعنی اصلاً فراموش می‌کنم رکعت اول بودم، رکعت دوم بوم، کجا بودم.

 

*دموکراتیک‌ترین حرف بشر را امام حسین(ع) زده است

یک بار در دلم به امام حسین(ع) گفتم شما یک چیزی به ما بگویید وقتی یک خارجی از من پرسید اصلاً عاشورا یعنی چه، امام حسین(ع) دنبال چه بود، من دیگر به آن خارجی نگویم امام حسین(ع) مظلوم بود، آن خارجی که اینها را نمی‌فهمد، چیزی به من بگویید یاد بگیرم و به این خارجی‌ها بگویم. یک دفعه این جمله امام حسین(ع) به ذهنم آمد که «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.» این دموکراتیک‌ترین حرف بشر امروز است، من حاضرم ساعت‌ها راجع به این جمله حرف بزنم.

 

*گفتم خدایا! خودت جواب را برسان

در ژاپن سخنرانی داشتم، سؤالی پرسیدند درباره حجاب. پرسیدند نظر شما درباره حجاب چیست؟ من یک بازیگر زن ژاپنی را آوردم در فیلم «حافظ» بازی کرد، هنرپیشه معروفی بود. زمان نمایش عمومی فیلم در ژاپن، بازیگر این فیلم با لباس‌های ایرانی- لباس بلوچی فیلم- روی صحنه رفت. خب آن موقع جو علیه ایران سنگین بود و در ژاپن هم رسانه‌ها همین گمان را داشتند که ناامنی در ایران زیاد است.

جلوی آن جمعیت از این بازیگر ژاپنی پرسیدم شما در ایران بودید، فضا چطور بود؟ گفت اینها دروغ است، آنجا همه خوب و خوش‌اخلاق هستند. بعد من هر جا که دوست داشتم می‌رفتم، ضمناً آنجا زن‌سالاری است تا مردسالاری، نمونه‌اش هم همین آقای جلیلی که از زنش می‌ترسید. بعد از حرف‌های این بازیگر، از من پرسیدند نظر شما راجع به حجاب چیست؟ این از آن لحظه‌هایی بود که گفتم خدایا به دادم برس! گفتم انسان همیشه دوست دارد در فضای محرمی باشد، وقتی شما در حریم خودت هستی لذت می‌بری از زندگی. از لباس بگیر، از صدا بگیر، نامحرم می‌تواند هزار چیز باشد. نامحرم که فقط مرد نامحرم نیست.

مثال زدم، گفتم شما یک دختری و جلوی آینه ایستاده‌ای، محو چهره خودت هستی، یک صدا که می‌آید سریع رو از آینده برمی‌گردانی، می‌گویی چی بود؟ غریبه نبود، مادرت بود. مادر که نامحرم نیست اما آنجا حریم تو را به هم زد، دوباره برمی‌گردی به آینه، بعد یک بار دیگر می‌بینی در محکم به هم کوبیده شد، دوباره رو از آینه برمی‌گردانی، می‌گویی کی بود؟ کسی نبود، باد بود. باد چشم دارد؟ نه، اما مثل یک نامحرم وارد حریم تو شد و آرامش تو را به هم زد.

آنجا گفتم مادر من پارچه‌ای که ضخامتش یک میلیمتر هم نبود می‌انداخت روی سرش و می‌گفت من داخل این چادر، حریم خودم را دارم، لذت می‌برم، گفتم حجاب همین است که کسی وارد حریم شما نشود. پرسیدم آیا جامعه‌ای داریم که در آن همه محرم آدم باشند؟ گفتند نه، Impossible  (غیرممکنه) گفتم پس باید در حریمت باشی و حجاب همین حریم است.

 

*مادر گفت آواز نخوان می‌برندت جهنم، گفتم برای حضرت علی(ع) می‌خوانم

کتابی دارم که الان دیگر گیر نمی‌آید، خودم هم ندارم. اسمش هست «تمام ایام کودکی من در یک چمدان گذشت» آن سالی هم که نوشتم، فکر می‌کنم سال 68 بود، در شورای کتاب کودک، کتاب سال شد. این کتاب در واقع داستان کودکی‌هایم است. ما در خانه‌مان کمدی داشتیم، قدیم کمد سه لت می‌گفتند. این کمد، یک چمدان خیلی بزرگ داشت.

مادرم می‌گفت هی نرو، وسایل این کمد را به هم نریز، اینها جهیزیه من است اما وقتی مادرم نبود، در این کمد را باز می‌کردم، در چمدان را باز می‌کردم و همه وسایلش را می‌ریختم بیرون، بعد می‌رفتم داخل این چمدان، درش را نیمه بسته می‌کردم و آواز می‌خواندم، بعد وقتی آواز می‌خواندم احساس می‌کردم این چمدان می‌رود بالا و من روی کوه‌ها و جنگل و دریاچه‌ها پرواز می‌کنم، یک دفعه که صدا می‌آمد ابوالفضل! تو دوباره رفتی سراغ چمدان؟ انگار که یک دفعه مرا از آن ارتفاع می‌کشیدند پایین، محکم می‌خوردم زمین، با ترس نگاهش می‌کردم.

مادر می‌پرسید چرا می‌روی آن تو؟ آنجا چه کار می‌کنی؟ گفتم می‌روم آواز می‌خوانم، می‌گفت آواز بخوانی، می‌برندت جهنم، می‌گفتم من برای حضرت علی(ع) می‌خوانم. باور داشتم برای حضرت علی(ع) می‌خوانم و آن پرواز را باور داشتم. سال‌ها بعد که داشتم می‌رفتم سوئیس، چیزهایی که از آن بالا می‌دیدم، تماماً تصاویری بود که در آن چمدان دیده بودم.- جهان


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 91/12/22 و ساعت 1:51 عصر | نظرات دیگران()

 

عباس کیارستمی نسبت به «آرگو» واکنش نشان داد

می‌خواهند سینمای مستقل را محو کنند

هنوز «آرگو» را ندیده‌ام، اما معتقدم کارگردانش کار خوبی انجام نداده است!

خبرگزاری رسمی ?افه? اسپانیا گزارش داد: کیارستمی که به عنوان مهمان ویژه چهارمین دوره جشنواره سینمایی ابن عربی و برگزاری کلاسهای فیلمسازی به شهر ?مورسیا? در جنوب شرقی اسپانیا سفر کرده، در جمع خبرنگاران گفت: من هنوز فیلم «آرگو» را ندیده ام، اما آن‌قدر در‌باره‌اش شنیده ام که انگار گویی این فیلم را دیده ام.متأسفانه این فیلم‌ها همیشه کارکرد دارند و می‌گویند که کارگردان کار خیلی خوبی انجام داده اما من معتقدم چیز خوبی انجام نداده است.

وی از اینکه در سینمای کنونی، تمرکز بر سلیقه تماشاگر 16 ساله باب شده، انتقاد کرد و اظهارداشت: با این وضعیت، سینمای مستقل هر بار بیشتر رو به فراموشی می رود. کیارستمی گفت: سیاستی که اعمال می شود، این است که سینمای مستقل را محو کنند. این کارگردان ایرانی خاطرنشان کرد: فیلم های بسیاری وجود دارند که فقط به خاطر سوژه و داستان آن موفق هستند نه به خاطر کیفیتش و فیلم آرگو را نیز باید جزو آنها دانست.

چهارمین دوره جشنواره سینمایی ?ابن عربی? موسوم به ?ایباف? به مدت یک هفته در شهر مورسیا با نمایش فیلمهایی در باره ?سفر و خلاقیت? آغاز شده است و فیلم ایرانی ?یک حبه قند? ساخته ?رضا میرکریمی? فیلمساز ایرانی نیز به همراه آخرین فیلم کیارستمی با عنوان ?مثل یک عاشق? در آن حضور دارد. کیارستمی امسال برای دومین سال پیاپی به عنوان مهمان ویژه و برگزاری کلاسهای فیلمسازی برای علاقه مندان به سینما از کشورهای مختلف جهان به مورسیا آمده است. بنا به گزارشها، در کلاس های او هشت فیلمساز ایرانی نیز به دعوت جشنواره ابن عربی شرکت کرده اند.

کیارستمی به خبرنگاران گفت: نسبت به این کلاس ها احساس علاقه و دلبستگی می کنم زیرا اینجا همه چیز خانوادگی و دوستانه است؛ چیزی که من آن را دوست دارم.  من در کلاس ها نحوه درست کردن یک فیلم مستقل را با امکانات کم آموزش می دهم زیرا معتقدم نسل سینمای مستقل در جهان در حال انقراض است.

گزارش های برگزارکنندگان فستیوال ابن عربی نشان می دهد که شرکت کنندگان در کلاس های کیارستمی ظرف مدت 10 روز بدون هیچ داستان از پیش تعیین شده و کمک مالی، اقدام به ساخت فیلم می کنند و معمولا، فیلمهای خوبی نیز در آن تولید می شود.

این کارگردان ایرانی در این باره گفت: متاسفانه اکنون سینما فقط با ابراز احساسات دروغ و برگرفته از سرمایه داری که هر بار کیفیت کمتری دارد، مورد حمایت قرار می گیرد.

وی یادآور شد: در چنین شرایطی، کلاسهای فیلمسازی از جمله کلاس های این دوره، یک تلاش برای داشتن تجربه سینمای بدون وابستگی، جشنواره هایی نظیر فستیوال ابن عربی و زنده نگه داشتن امید به آینده سینما است.

چهارمین دوره جشنواره سینمایی ابن عربی که فستیوالی دور از سینمای تجاری به شمار می رود، شب گذشته با نمایش فیلم «مثل یک عاشق» آخرین ساخته کیارستمی آغاز شد. این فیلم در ژاپن ضبط شده است و در آخرین دوره فستیوال فیلم ?کن? فرانسه نیز حضور داشت اما هنوز در اسپانیا روی پرده سینما نرفته است. بسیاری از سازندگان، تولیدکنندگان، فیلمسازان و طرفداران سینما که شب گذشته در سالن آرشیو فیلم مورسیا گرد هم آمده بودند، از کار این فیلمساز ایرانی لذت بردند.

جشنواره ابن عربی قرار است امسال جایزه افتخاری چهارمین دوره خود را به ?جان کلود کاریه? هنرمند و فیلمنامه نویس فرانسوی اعطا کند. این جایزه در سه دوره نخست برگزاری فستیوال به ترتیب به ?مجید مجیدی? ، ?ویتوریو استورارو? فیلمبردار معروف ایتالیایی و عباس کیارستمی تعلق گرفته است.

در بخش رسمی این جشنواره که تا روز یکشنبه آینده ادامه دارد، 30 فیلم از میان 300 فیلم رسیده از 50 کشور جهان با یکدیگر رقابت می کنند.

بخش رسمی جشنواره ابن عربی به چهار گروه فیلم های بلند تخیلی، مستند بلند، فیلم کوتاه تخیلی و مستند کوتاه تقسیم می شود و برندگان آن جوایزی بین سه هزار تا یکهزار یورو دریافت خواهند کرد.

بر اساس این اطلاعیه، ?جایزه جوان? جشنواره ابن عربی نیز توسط هیات داوران دانش آموزان مقاطع راهنمایی و متوسطه ایالت مورسیا به فیلم های کوتاه ?بخش عمومی? و ?سمینار فیلم عباس کیارستمی? اعطا خواهد شد.

جشنواره ابن عربی همچنین فعالیت هایی را برای حمایت از متخصصان صنعت فیلمسازی طراحی کرده است که از جمله آنها، برنامه مکاتب سینما است و بر اساس آن، ?نخستین مجمع بین المللی مکاتب سینمایی? با هدف تبادل نظر در باره ایده ها و تجربه ها بین دانشجویان رشته سینما در اروپا و امریکا به همراه پخش آثاری از مدرسه بین المللی سینما و تلویزیون سان آنتونیو د لس بانیوس در کوبا، مدرسه ارشد سینما و هنرهای سمعی و بصری کاتالونیای اسپانیا، مدرسه ملی سینما، تلویزیون و تئاتر لئون شیلر لهستان، مدرسه ارشد هنری اوپورتو پرتغال و دانشگاه هنر و طراحی، کالج سینمای ژنو سوییس برگزار می شود.

?نشست کارگردانان? با حضور کیارستمی، ?آنخل کینتانا? از اسپانیا، ?پدرو کاستا? از پرتغال و ?خایمه روسالس? از اسپانیا از دیگر برنامه های چهارمین جشنواره سینمایی ابن عربی اعلام شده است.

?ابن عربی?، عارف، فیلسوف، شاعر، جهانگرد و دانشمند مسلمان اندلسی بود که در سال 1165 میلادی در شهر مورسیا تولد یافت و همه زندگی اش را به سفر در اندلس (اسپانیای امروزی)، شمال آفریقا، مصر، فلسطین و دیگر کشورهای خاورمیانه گذراند و پس از بازدید از شهرهای مهمی نظیر قاهره، بیت المقدس، مکه، بغداد، موصل و دمشق، در سال 1240 میلادی درگذشت. اهمیت آثار او بیشتر به دیدگاه ها و تفکراتش در باره سفر اعم از سفر جغرافیایی و معنوی است.

منبع : ایرنا

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 91/12/17 و ساعت 2:10 عصر | نظرات دیگران()

 

حرف های جنجالی ده نمکی و شریفی نیا بعد از پخش "رسوایی"+ گزارش تصویری

 

مسعود ده‌نمکی کارگردان «رسوایی» در نشست پرسش و پاسخ این فیلم در برج میلاد حاضر شد و توضیحاتی ارائه داد.

نشست پرسش و پاسخ فیلم سینمایی «رسوایی» با حضور مسعود ده‌نمکی تهیه‌کننده و کارگردان، محمدرضا شریفی نیا، کامران تفتی و مجتبی امینی بازیگران، رضا علویان صداگذار و با اجرای محمدرضا شهیدی‌فر در مرکز همایش‌های برج میلاد برگزار شد.

قبل از شروع نشست ده‌نمکی پوستر فیلم «رسوایی» که در آن آینه‌ای طراحی شده بود، رو به عکاسان گرفت.

در ابتدای این نشست شلوغ و پر ازدحام شهیدی‌فر قبل از هر چیز از اهالی رسانه خواست تا حرمت یکدیگر را نگه دارند و سئوالات توهین آمیز نپرسند.

اما مسعود ده نمکی که‌‌ همان ابتدا عنوان کرد ترجیح می‌دهد پاسخگوی سئوالات خبرنگاران باشد، بیشتر از همه صحبت کرد و به جای پاسخگویی به سئوالات خاطره تعریف کرد.

او درباره چگونگی شکل گیری «رسوایی» گفت: «فیلمنامه‌ «رسوایی» را قبل از «اخراجی‌ها» نوشته بودم، اما شرایطی که برای آن سه‌گانه پیش آمد ساختش را به تعویق انداخت. این فیلم جزو کارهای سختم بود به خصوص فیلمبرداری در کوچه و بازار. با ذهنیتی که از کارهای قبلی‌ام وجود داشت مخاطبان زیادی جمع می‌شدند، اما با این حال فیلمبرداری در کمتر از یک ماه به پایان رسید. ما با پیش‌تولید طولانی و مدت فیلمبرداری کوتاه، تجربه جدیدی را رقم زدیم.»

کارگردان سه گانه «اخراجی‌ها» درباره دلیل استفاده از پیام‌های اخلاقی مستقیم در این فیلم گفت: «فیلم سلیقه‌ای است باید توجه داشت که مخاطبین فیلم، مردم و توده‌های مردم هستند. باید جوری حرف بزنیم تا همه متوجه منظور فیلم شوند. من قصد پیچیده حرف زدن ندارم چون به نظرم هنر این است که حرف‌های عمیق را جوری بگوییم که همه بفهمند. این فیلم تلنگری به همه ماست و آیینه‌ای در برابر همه ما قرار داده است.»

محمدرضا شریفی‌نیا بازیگر فیلم «رسوایی» هم درباره این کار گفت: ‌ درباره این کار از زمان «اخراجی‌ها» صحبت کرده بودیم و مسعود ده‌نمکی دلبستگی زیادی به قصه داشت و هر روز کار را کامل‌تر می‌کرد، بعد از پایان «اخراجی‌های 3» بحث این بود که ادامه پیدا کند و یا این فیلم ساخته شود. فیلمبرداری به تعویق افتاد و من سر کار «کلاه‌پهلوی» بودم و با توجه به اینکه باید خودم را حفظ می‌کردم، نمی‌توانستم لاغر کنم تا اینکه قرعه نقش آقا یوسف به اکبر عبدی افتاد.»

او ادامه داد: «نقشی که من بازی کردم شخصیت ساده‌ای است که می‌خواهد شرعیات را رعایت کند، اما در رفتارش تناقض هم دارد. با توجه به اینکه در چند فیلم اخیری که بازی کرده‌ام همه نقش‌هایم به این نقش شباهت داشت، دیگر دلم نمی‌خواست چنین نقشی را بازی کنم، از سر فیلم «دنیا» من نقش افراد خانم‌باز را بازی کردم وبعد از آن هم در همه فیلم‌ها همین نقش را داشتم، نمی‌خواستم باز هم این نقش را تکرار کنم، اما این کار را کردم. البته هر کدام از این نقش‌ها ظرایف خاص خودشان را دارند.»

ده‌نمکی نیز در پاسخ به صحبت‌های شریفی نیا گفت: من از آقای شریفی نیا خواسته بودم این صحبت‌ها را اینجا نکند. قرار بود ایشان 20 کیلو وزن کم کند تا نقش روحانی را بازی کند، اما از آنجا که ایشان غذا را از جانش بیشتر دوست دارد و آن موقع سر فیلم «کلاه پهلوی» در فرانسه بود، نتوانست این کار را بکند! از او خواهش کردیم یک بار دیگر نقش مردان زن‌باز را بازی کند و این بار بتواند در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را بگیرد و با این جایزه پرونده بازی در این نقش‌ها را ببندد و دل بکند.»

در این بخش از نشست شریفی‌نیا درباره گرفتن سیمرغ توضیح داد: «در جشنواره دولتی به بازیگر جایزه نمی‌دهند به نقش جایزه می‌دهند. برگزار سی و یک سال جشنواره فیلم فجر و جایزه‌ها این مساله را ثابت کرده است. بازیگران برای خلق این شخصیت باید جایزه بگیرند و تحسین شوند.» 
 
ده‌نمکی نیز درباره دلیل تشکر ویژه از ابراهیم حاتمی کیا در تیتراژ این فیلم گفت: «آقای حاتمی کیا جزء معدود آدم‌هایی بود که در سینما به جای اینکه مچم را بگیرد دستم را گرفت. او فیلم «اخراجی‌ها» را واقعا نقد کرد و بعد از آن به من گفت «اخراجی‌ها 2» را نساز. او درباره من گفته بود که ده‌نمکی چهار موتور دارد که تنها یک موتورش روشن است. من هم گفتم شما بیا سه موتور دیگر من را روشن کن.»

کارگردان رسوایی درباره همکاری خود را حاتمی کیا در نوشتن فیلمنامه این فیلم اظهار داشت: «سعی کردم همه مباحث تکنیمی که آقای حاتمی کیا گفته بود رعایت کنم و این فیلمنامه را بر اساس قواعد فیلمنامه‌نویسی نوشتم. چند کتاب هم خواندم و بعد دیدم پرده‌ها با هم متفاوت است. همچنین متوجه شدم نظرات سینمایی هم با هم فرق می‌کند.»

او همچنین افزود: «برخلاف آمار و ارقامی که ارائه می‌شود، مردم در سالن‌های سینما روی زمین می‌نشینند و فیلم می‌بینند، یک فیلم گریه‌دار این‌قدر مردم را به سینما کشانده است و این یعنی اینکه کارمان درست درآمده است. ما در این فیلم حرف خاصی نزدیم و تنها درباره گمشده همه ما که اخلاق است صحبت کردیم، من نگران بودم بعد از «اخراجی‌ها» چه اتفاقی خواهد افتاد. زبان طنزی که آن فیلم داشت در ادامه چه می‌شود اما دیدیم که مردم با این فیلم هم ارتباط خوبی برقرار کردند.» 
 
ده نمکی در ادامه با اشاره به مشکلاتی که برای «رسوایی» زمان ساخت به وجود آمده است گفت: «در پروسه ساخت و نمایش این فیلم فقط سازمان آب از من شکایت نکرده است. من نمی‌توانم بگویم سر ساخت این فیلم چه مشکلاتی به وجود آمد. «رسوایی» فقط حرف‌های روی منبر را سینمایی کرد. اگر این مساله عبور از خط قرمزهاست، قرآن هم که زن شوهردار را در یک میزانسن با پیغمبر خدا قرار داده، از خط قرمز‌ها عبور کرده است؟»

در بخش دیگری از این نشست شهیدی فر درباره تم فیلم «رسوایی» از کارگردان سوال پرسید. ده نمکی نیز که از ابتدای نشست به اشاره می‌کرد کتاب خواندن در حوزه سینما را تازه شروع کرده است گفتک «هنوز درسمان به این چیز‌ها نرسیده، تم دیگر چیست؟»

شهیدی فر نیز پاسخ داد: «من فکر کردم شما این چیز‌ها را می‌دانید.»

ده نمکی گفت: «می‌دانم شما را سرکار گذاشتم. من با توجه به کتاب‌هایی که خواندم متوجه شدم به تعداد فیلم‌هایی که ساخته می‌شود ژانر وجود دارد. این مسائل را منتقد‌ها از خودشان درآورده‌اند. تو فقط باید فیلمنامه را بنویسی و میزانسن را درست بچینی تا فیلم درست از کار دربیاید.»

او در پاسخ به این سئوال که چرا این همه پیام در فیلم گنجانده است، عنوان کرد: «ممکن است دیگر نگذارند فیلم بسازم به همین دلیل همه حرف‌هایم را در این فیلم زدم. این مدل فیلم ساختن جگر می‌خواهد. من بعضی سکانس‌ها را دو مدل گرفتم که اگر مشکلی پیش آمد بتوانیم برطرف کنیم.»

این کارگردان سینما ادامه داد: «اتفاقی که در حال حاضر در جامعه ما می‌افتد این است که همه برای هم حرف درمی آورند. من همین جا می‌گویم تنها دلیل اینکه روزنامه‌ام را بستم جمله «فاصله حق و باطل دو کلمه است: شنیدن و دیدن» بود.»

در بخش دیگری از این نشست ده نمکی تعبیری از بازیگر در سینمای ایران ارائه داد: «بازیگر در سینما به مثابه بلندگو است برای هیات. نمی‌توانیم بگوییم چون این بلندگو در مراسم عروسی استفاده شده در عزا نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم یا به عکس. او چاره‌ای ندارد که نقش را انتخاب کند، اما کارگردان اینگونه نیست. اگر فیلمی بسازد که خلاف عقایدش باشد خیانت کرده است.»

شریفی نیا نیز در تکمیل صحبت‌های ده‌نمکی گفت: «یکی به من می‌گفت شما بچه‌هایی که در سینما نقش‌های مثبت بازی کرده‌اند مثل مصطفی زمانی را در‌‌ همان نقش‌های مثبت نگه دارید، اما بازیگری اینطور نیست. یکی از به یادماندنی‌ترین و جذاب‌ترین نقش‌هایی که آنتونی کویین بازی کرده است «محمد رسول الله» است. نقش چه مثبت باشد و چه منفی باید تاثیرش را روی مخاطب بگذارد.»

کامران تفتی دیگر بازیگر فیلم «رسوایی» نیز درباره بازی در این فیلم توضیح داد: «آقای ده‌نمکی به من گفت این فیلمنامه را بخوان و من به خاطر اشتباهاتی که در چند فیلم اخیرم انجام داده بودم گفتم اگر سیاسی نیست، می‌خوانم. بعد هم خواندم و دیدم ربطی به سیاست ندارد.»

ده نمکی نیز در پاسه به تفتی گفت: «تو که به من گفتی اگر فیلم بعدی‌ات سیاسی باشد در آن بازی می‌کنی.»

تفتی پاسخ داد: «آن فیلم فرق دارد.»

منبع: خبرآنلاین

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 گزارش تصویری


 
 


 
 


 
 


 
 


 
 


 
 


 
 

منبع: سینمای ما

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در چهارشنبه 91/11/18 و ساعت 12:20 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9   10      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 90
مجموع بازدیدها: 349513
جستجو در صفحه

خبر نامه