سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 1

از وودی آلن بدم می‌آید

 

 مسعود کیمیایی کارگردان مطرح سینمای ایران در بخش هایی از گفتگوی خود با نشریه «نگاه پنجشنبه» حرف های جنجالی درباره وودی آلن زده است.

 - اگر قرار باشد از خودتان فاصله بگیرید و درباره کیمیایی قضاوت کنید؛ او را چطور نقد می کنید؟

 با فروتنی کامل می گویم؛ این استخر خیلی کوچک بود. خیلی زود به تهش رسیدم و خیلی ارزش این را دارد که هیچ چیزش را به یاد نیاورم.

 - فیلم طنز هم می بینید؟

 از وودی آلن بدم می یاد. طنزی موفق است که باورز پذیر باشد. وقتی می بینم مردم ما به چه چیزهایی می خندند، متاسف می شوم. اساسا می شود جامعه ای را از این طریق که به چه چیز می خندد و برای چه چیزی گریه می کند، شناخت. امروز مردم بلیت می خرند تا بروند سینما لودگی ببینند. این مردم چقدر با تراژدی فاصله دارند...

 - این ماشین دوست داشتن شما از سینما می آید؟

 نه. یک فولادی نامی بود اهل آبادان که تابستان ها می آمد تهران. اینها همیشه با ماشین مدل بالا می آمدند توی شهر. یکبار با شورلت 56 آمدند. آن روزها با خودم می گفتم کی بشود بزرگ شوم، کار کنم و یکی از اینها را بخرم. پدرم یک فورد 38 داشت. یک وانت بود که با آن کار می کرد. خیلی دوست داشتم وانت سوار شوم. بعدا بازی ما شد نمره بازی. با قریبیان می نشستیم سر کوچه و هر ماشین که رد می شد می گفتیم این چهارمی مال من یا هفتمی مال من. زندگی ما وقتی شروع شد که ماشین هم وارد زندگی آدم ها شد. ماشین هم با خودش نقش اول را شروع کرد. زندگی از پیاده روها داشت می آمد به خیابان ها...بنز را بیشتر دوست دارم چون بی ازاره...

 - در زندگی شخصی زیاد دعوا کردید؟
 زیاد. بیشتر می خوردم(قهقهه)

 - هنوز هم دعوا می کنید؟

 اگه پیش بیاد، اگه کسی اذیتم کنه آره.

 - دوست دارید بچه شما مثل آدم های فیلم هایتان رفتار کند؟

 بله. خیلی. خیلی.

 - مرگ در فیلم های شما عنصر پررنگی است، برای خودتان مرگ چه معنایی پیدا کرده.

 ترس من از مرگ ریخته است. الان دنیا برای خیلی رفتنی تر شده و از چشمم افتاده یا مرگ ابهتش را پیش من از دست داده. هرچی هست از دستش راحت شدم...


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 90/12/25 و ساعت 1:22 عصر | نظرات دیگران()

 

پیوند سیمین با جلال؛ همه دعوت هستید

 

مرگ سیمین دانشور، نویسنده برجسته ادبیات معاصر ایران، جامعه هنری کشور را سوگوار کرد. 

مراسم تشییع پیکر زنده یاد سیمین دانشور، ساعت 10 صبح یکشنبه 21 اسفند از مقابل تالار وحدت خواهد بود.حاضران درمراسم جنازه این بانوی نویسنده را تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع خواهند کرد. 

 سیمین دانشور هشتم اردیبهشت سال 1300 شمسی در شیراز متولد شد. 

 او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت. 

دانشور، پس از مرگ پدرش در 1320 شمسی، شروع به مقاله‌نویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد، با نام مستعار شیرازی بی‌نام. 

در 1327 مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کردکه اولین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شده‌است. مشوق دانشور در داستان‌نویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. در همین سال با جلال آل‌احمد، که بعداً همسر وی شد، آشنا شد. 

در 1328 با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. عنوان رساله وی «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیع‌الزمان فروزانفر). 

دکتر سیمین دانشور به سال 1327 زمانی که در اتوبوس نشسته بود تا راهی شیراز شود با جلال آل‌احمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد در سال 1329 با آل‌احمد ازدواج کرد. 

دانشور در 1331 با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد رفت و در آنجا دو سال در رشته زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایش‌نامه‌نویسی آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور که به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد. 

پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت تا این که در سال 1338 استاد دانشگاه تهران در رشته باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آل‌احمد در 1348، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جمله پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است. در 1358 از دانشگاه تهران بازنشسته شد. از سیمین دانشور همواره بعنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم نظیر در ادبیات داستانی ایران نامبرده می‌شود. 

سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری سخت عاقبت در هجدهم اسفندماه سال 1390 در خانه‌اش در تهران درگذشت. 

 

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج ،رهـــا رهـــا، رهـــا من
ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک
به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا من
نه چشــــم دل به ســـــویی، نه باده در سبویی
که تــــر کـــــنم گـلـــــــویی، به یاد آشنــــــا من
ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــری
دلــــــم گرفته ای دوست، هـــــوای گریــه با من
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من

شاعر:دانشور

 

 

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در شنبه 90/12/20 و ساعت 11:49 صبح | نظرات دیگران()

اصغر فرهادی برنده جایزه اسکار شد.  فیلم جدایی نادر از سیمین به عنوان برترین فیلم خارجی زبان جایزه اسکار این بخش را به خود اختصاص داده و بدین ترتیب اولین اسکار تاریخ سینمای ایران در دستان اصغر فرهادی جای گرفت.

 این فیلم نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی و نیز بهترین فیلمنامه بود. جدایی فرهادی در بخش بهترین فیلمنامه، نتوانست جایزه بگیرد و این جایزه به وودی آلن رسید.

فرهادی پس از گرفتن جایزه اسکار ، خطاب به حاضران در مراسم هم گفت: سلام به مردم خوب سرزمینم. الان ایرانی های زیادی در سرتاسر دنیا نشسته اند و مراسم را نگاه می کنند. آنها خوشحالند. نه فقط به خاطر این جایزه و سینما بلکه بیشتر به این خاطر که در روزگاری که دائم حرف جنگ است و سیاست، نام ایران همراه فرهنگ است. فرهنگی کهن کشورم زیر غبار سیاست پنهان شده واین جایزه را به مردم کشورم تقدیم می کنم که به همه فرهنگ ها و تمدن ها احترام می گذارند.


 نوشته شده توسط علی بیدار در دوشنبه 90/12/8 و ساعت 8:24 صبح | نظرات دیگران()

مریل استریپ با اصغر فرهادی و پیمان معادی عکس یادگاری انداخت.

فرهادی و مریل استریپ

 

معادی و مریل استریپفرهادی و معادی


 نوشته شده توسط علی بیدار در یکشنبه 90/12/7 و ساعت 12:18 عصر | نظرات دیگران()

در چنبره غرور و خودخواهی
نقد هالیوود ریپورتر بر«جدایی نادر از سیمین»

نویسنده: دبو را یانگ




    این فیلم موفق می شود جامعه ایرانی را به نحوی در کانون توجه قرار دهد که نمونه آن را در کمتر فیلم دیگری می توان یافت. این فیلم مثل «درباره الی...» که دو سال پیش جایزه بهترین کارگردانی یک جشنواره معتبر سینمایی را برای فرهادی به ارمغان آورد و در ادامه در بسیاری از کشورها اکران شد، این امکان را به طور بالقوه دارد که تماشاگر غربی را درگیر موضوع خود کند. سیاست ظاهرا حضوری در داستان این فیلم ندارد، هرچند اساس داستان جدایی یک زوج طبقه متوسط است. دلیل جدایی این زوج که سیمین و نادر نام دارند، این است که سیمین (لیلاحاتمی) می خواهد به خارج برود تا آینده بهتری را برای دختر 11 ساله خود «ترمه» (سارینا فرهادی) رقم بزند. ولی این ممکن است دلیل اصلی جدایی این دو نباشد. «نادر» (پیمان معادی) مردی مودب ولی لجباز است و به حرف های همسر خود بی توجهی می کند. غرور نادر اجازه نمی دهد که از همسر خود بخواهد از رفتن صرف نظر کند و پیش او بماند، ولی درعین حال اجازه می دهد سیمین پیش مادر خود برود، درحالی که او و ترمه از پدر پیرش که به بیماری آلزایمر دچار است، مراقبت می کنند. نادر عجولانه یک زن فقیر به نام «راضیه» (ساره بیات) را استخدام می کند تا در طول روز کارهای منزلش را انجام بدهد. این زن به نادر نمی گوید که آبستن است (یا می گوید؟) چند روز می گذرد و نادر زن را اخراج می کند و او را با هل از در خانه به بیرون می اندازد: زن (شاید) از پله ها می افتد و جنینش سقط می شود. باقی فیلم به نقطه اوج تنش ها تبدیل می شود، چون «حجت» (شهاب حسینی)، شوهر تندخوی راضیه که بدهی هم دارد، از نادر به دلیل ارتکاب قتل شکایت می کند و پای او را به دادگاه می کشاند. در صحنه صحنه این فیلم جزییات جدیدی ارائه می شود و همین جزییات جدید دورنمای اخلاقی داستان را تغییر می دهد. فیلمنامه فرهادی به طرز قابل توجهی طرف هیچ یک از شخصیت ها را نمی گیرد، بلکه برعکس، همه شخصیت ها به طور برابر، هم حق دارند و هم ندارند. همه آنها در چنبره غرور و خودخواهی، اخلاقیات و پول و افتخار گیر افتاده اند. اصغر فرهادی مثل سومین فیلمش «چهارشنبه سوری» که اثر تاثیر گذاری بود و در آن ازدواج یک زن و مرد طبقه متوسط از دید یک زن مستخدم جوان نشان داده می شود، در این فیلم نگاه دقیقی به شکاف عظیم طبقاتی در جامعه امروز ایران می اندازد.
   
    شغل و آپارتمان و اتومبیل و دانشگاه و جهان بینی سیمین و نادر و ترمه به طبقه متوسط تعلق دارد. آنها صدایشان را بالانمی برند حتی موقعی که دارند با هم دعوا می کنند و به راحتی می توانند روی قاضی (با نقش آفرینی سمپاتیک «بابک کریمی») تاثیر بگذارند. راضیه و حجت افرادی فقیر هستند و در حواشی شهر زندگی می کنند و از اعضای بسیار آسیب پذیرتر جامعه هستند. راضیه فردی بسیار مذهبی است. او در جایی به یک مرکز مشاوره اسلامی زنگ می زند و می پرسد اگر پیژامه کثیف یک پیرمرد 80ساله را عوض کند، دچار گناه شده است؟ امتناع او از قسم خوردن به قرآن باعث به وجود آمدن یک نقطه عطف در فیلم می شود. یک شخصیت اخلاق گرای دیگر فیلم، ترمه جوان است. او یک دختر بسیار جدی است که متوجه می شود در جامعه یی که برخی فقط با دروغ می توانند کارها را پیش برند، باید اصول خود را زیر پا بگذارد. وقتی نوبت او برای بیان حقیقت فرامی رسد، دست به انتخاب متفاوتی از انتخاب راضیه بی سواد، می زند. در این فیلم هم مثل تمامی کارهای قبلی کارگردان، به گروه بازیگران توجه زیادی می شود و شیوه بازیگری واقعگرایانه آنها به عمق بخشی نامعمول شخصیت پردازی می انجامد. همه پنج بازیگر اصلی فیلم حضور برجسته یی در فیلمبرداری صمیمانه «محمود کلاری» دارند. با اینکه فیلم دو ساعت طول می کشد ولی تدوین سریع هایده صفی یاری باعث می شود که بیننده از اول تا به آخر با کنش فیلم درگیر شود.


منبع: روزنامه اعتماد   


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 90/12/2 و ساعت 2:30 عصر | نظرات دیگران()
   1   2      >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 20
مجموع بازدیدها: 348233
جستجو در صفحه

خبر نامه