سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

بشارت منجی؛ نقاشی و کمی موسیقی

"شاید با دیدن جسم سیاه شده اش از ریختن خونش صرف نظر کنند."

مصطفی علیمردانی

 

نادر طالب زاده متولد 1332 تهران، دارای مدرک کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا است. وی فعالیت هنری را سال 1359 در سیمای جمهوری اسلامی ایران با ساخت فیلم های مستند آغاز کرد. از دیگر فعالیت های جنبی او میتوان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد

طالب زاده بیشتر از آنکه یک فیلمساز باشد یک مستندساز است و بیشتر از آنکه یک مستندساز باشد یک منتقد فیلم و یک تحلیل گر مسائل سیاسی است. او گرایشات ضد امریکایی و ضد صهیونیستی دارد و از آن افرادی است که به خاطر آشنایی با زبان و ادبیات انگلیسی و زندگی در آمریکا تحلیل های خوبی می تواند درباره فیلمها ارائه دهد اما گاهی نیز زیادروی می کند و همه چیز را و همه کس را آلت دست امپریالسیم و مخصوصا صهیونیستها می بیند. او یکی از مردان پر نفوذ در صدا و سیماست و در تامین برنامه های خارجی سیما نقش به سزایی دارد. او مدتی با شهید آوینی نیز همکاری کرده است.

 

 

بشارت منجی داستان زندگی حضرت عیسی بن مریم(ع) از بعثت تا عروج( به روایت قرآن)، از بعثت تا مصلوب شدن( به روایت اناجیل) می باشد. داستانی که در قرآن چندین جا بدان اشاره شده است.

در این سریال بر خلاف دیگر آثاری که در دنیای مسیحیت ساخته شده، مسیح پسر خدا نیست و بشارت دهنده ی آخرین پیامبر است. نادرقلی طالب زاده اردوبادی این سریال را کارگردانی کرده است.

 

تا به حال چندین فیلم درباره مسیح ساخته شده است که یا مستقیما درباره خود مسیح می باشد و یا مربوط به او می شود. از متاخرترین فیلمها می توان به "آخرین وسوسه مسیح"، "مصایب مسیح" و حتی به "رمز داوینچی" اشاره کرد.

هر کدام از این فیلمها آنقدر جنجال برانگیز بوده اند که حتی واتیکان وارد مباحث جنجالی آنها شده است.

 

بشارت منجی به دو گونه روایت می شود؛ روایت اول بر اساس اناجیل چهارگانه ساخته شده و در آن مسیح به صلیب کشیده می شود. اما در روایت دوم که بر اساس آیات قرآنی و روایات اسلامی ساخته شده مسیح بعد از شام آخر به آسمان عروج می کند و یهودا همان حواری خائن به عیسی (ع) به امر خدا به عیسی شبیه شده و به جای او دستگیر و به صلیب کشیده می شود.

 

از منظر داستان گویی، بشارت منجی بسیار ضعیف بود و در خیلی از موارد کشش داستانی نداشت. بنابراین نتوانست عموم مخاطبان را با خود همراه کند. حتی اندک گروه علاقمند به آثاری چنینی را نیز مایوس کرد. گسست زیاد در داستان پردازی فیلم را لنگ کرد. سناریوی فیلم گاهی در حد نمایش یک خطابه ( که حتی گوش نواز هم نبود) پایین می آمد ( بیشتر سکانسهایی که مسیح با حواریون یا مردم سخن می گوید و آن تکه کلامش " حق می گویم") و گاهی در معدود سکانسی که روایت کمی جذاب بود و تماشاگر را مجذوب می کرد( سکانسهای مربوط به ژنرالهای رومی و یا حتی خنجرکشهای مقدس{زیلوتها}). اما در این سکانسها نیز در دیالوگ نویسی و بازیها اغراق شده بود.

حواریون

روی شخصیتهای حواریون کار نشده بود و ظاهرا تنها نقش آنها دکور بوده است. تنها از میان آنها یهودا برجسته بود که حتی حضور او نیز نتوانست کمک زیادی به جذابیت قصه بکند.

بازیها در فیلم بسیار ضعیف بود و اگر دوبله مناسب نبود خدا می داند چه می شد. اما در میان بازیگران بازی اویسی خوب بود و دوبلوری که به جای او صحبت کرده بود عالی بود.

تدوین کار برای تلویزیون ( چون این سریال یک ورژن سینمایی نیز دارد) اصلا مناسب نبود و در آن تعلیقی که مناسب سریالهای تلویزیونی است وجود نداشت. گاهی داستان به خاطر تدوین از دست می رفت و گاهی آنقدر کش می آمد که معدود بینندگانش را نیز کسل می کرد.

گریمها عالی بود ولی من اصلا گریم نقش مسیح را نپسندیدم. گریمور نیز "مرتضی ضرابی" بود همان که نقش یهودا اسخریوطی را بازی می کرد.

 

برادرم از من پرسید که بشارت منجی چه جور فیلمی است، گفتم:" یک نقاشی خوب و کمی موسیقی"؛ و یک جمله زیبا که ژنرال رومی به افسر جوان به هنگام شلاق زدن(شکنجه) مسیح می گوید:"شاید با دیدن جسم سیاه شده اش از ریختن خونش صرف نظر کنند."

 

خبرنگار: استقبال و رویکرد مردم به فیلم بشارت منجی چگونه است؟(1)

طالب زاده: راستش نمی دانم. صبر کنید تمام شود، بعد شاید بشود بهتر درباره اش حرف زد. فکر می کنم زمانی این کار خوب است که اولا بیرون از مرزهای ما یک دعوا راه بیندازد که بالاخره مسیح پسر خدا هست یا نیست. در این زمینه ما تقیه ای نداریم یا به قدری خوب باشد که بشود در دنیا لااقل درباره بعضی ویژگیهایش حرف زد. اما این هم کافی نیست. چون ما این فیلم را برای جشنواره نساخته ایم. اگر مردم این فیلم را دیدند و در خارج از کشور بازتابی داشت و موجی ایجاد کرد و مسیحی ها را به فکر انداخت که دوباره قرآن را بخوانند و بعد توانستم نگاهی را در دنیا تغییر دهم آن وقت فیلم خوبی ساخته ام و فیلم بعدی را خواهم ساخت. اما اگر این کار را نکردم، برمی گردم و گزارش تلویزیونی تهیه می کنم.(1)

 

بشارت منجی از نگاه غربیها

 

«ورایتی» روزنامه سینمایی هالیوود به بررسی فیلم «بشارت منجی» ساخته نادر طالب زاده پرداخت.
    «دبورا یانگ» خبرنگار این روزنامه که در ایام برگزاری جشنواره فیلم در تهران به سر می برده، در مطلبی که در روزنامه «ورایتی»منتشر شد نوشته است: «دوسال پیش از آن که »مصائب مسیح« مل گیبسون، مخاطبان را در خاورمیانه به سالن های سینما بکشاند، نادر طالب زاده، مستندساز مسلمان به این نتیجه رسید که زمان آن رسیده است که داستان مسیح را از نگاه مسلمانان روایت کند».
    یانگ، طالب زاده را استاد دانشگاهی معرفی می کند که دانش آموخته سینما در دانشگاه کلمبیا در دهه 1970 میلادی است و مدتی نیز در ویرجینیای آمریکا زندگی کرده است. طالب زاده به «ورایتی» درباره فیلم «مصائب مسیح» گفته است: «فکر می کنم فیلم گیبسون فیلمی خوش ساخت است و با ایمانی بزرگ ساخته شده است، اما داستان فیلم غلط است. «ورایتی» همین نکته را دلیل ساخته شدن فیلم دوساعته «بشارت منجی» (با عنوان انگلیسی «مسیح») درکنار یک سریال تلویزیونی عنوان می کند. به نوشته این روزنامه این فیلم که از بیش از هزار بازیگر و عوامل جنبی سود می جوید، یکی از بزرگترین پروژه های سینمایی ایران است که پس از اکران سینمایی در 20 قسمت 45 دقیقه ای از تلویزیون ایران پخش می شود. دبورایانگ، در ادامه به روایت قصه فیلم «بشارت منجی» می پردازد و تغییر ظاهر مسیح نسبت به نمونه های غربی را بحث انگیز عنوان می کند و آن را در جهت تلاش کارگردان برای «فلسطینی تر» نشان دادن مسیح عنوان می کند. به گفته این خبرنگار هالیوودی، اکثر برنامه ریزان جشنواره های خارجی، در همان ابتدا به این نتیجه رسیدند که این فیلم به درد مخاطب آنها نمی خورد و سالن را پیش از اتمام فیلم ترک کردند. یانگ می نویسد: در این فیلم، عیسی، پسر خدا نیست و تنها آخرین پیامبر بنی اسرائیل است که آمده تا محمد(ص) را بشارت دهد و به وسیله الله از تصلیب نجات می یابد و در شب «شام آخر» به آسمان ها می رود و به عقیده طالب زاده یهودا اسخریوطی به دلیل تشابه معجزه آسای چهره با مسیح به جای او به صلیب کشیده می شود». در بازار فیلم اما، به نوشته «ورایتی»، این فیلم با واکنش های مثبت و منفی زیادی روبه رو شد و فروش خوبی داشت. «حبیب مکی» پخش کننده شرکت «تینسل کرتین موشن پیکچرز» از آفریقای جنوبی گفت که قصد دارد در سطح فیلم «مصائب مسیح» این فیلم را به توزیعی گسترده برساند. طالب زاده به «ورایتی» گفته است: «امیدوارم این فیلم منجر به دیالوگی میان مومنان مسیحی و مومنان مسلمان شود». بنابر نوشته این روزنامه طالب زاده بسیار مشتاق تماشای واکنش مخاطبان آمریکای شمالی است. او می گوید: «این فراتر از یک فیلم است. من ماموریت داشتم این اطلاعات را منتقل کنم».
(2)

 

 

(1)    روزنامه جوان، شنبه 17 مرداد 1388

(2)    این مطلب در سال 1383 نوشته شده است. روزنامه سینمای "ورایتی"

 

 

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/6/26 و ساعت 2:40 صبح | نظرات دیگران()

نگاه یک روزنامه اصولگرا به سریال پرطرفدار کره ای

« افسانه جومونگ» کار صهیونیست هاست!

عصرایران - پس از آن که سریال «افسانه جومونگ» در تلویزیون ایران با اقبال گسترده مردم مواجه شد ، برخی رسانه ها با ادعای این که این سریال از افسانه ها و نمادهای ایرانی بهره گرفته است ، به نقد این سریال پرداختند و بر اهالی فرهنگ و هنرمندان تاختند که چرا در خواب غفلت فرو رفته اند و عرضه را به کره ای ها واگذار کرده اند که با استقاده از مفاهیم فرهنگی ایرانی ، سریالی به نام کشور خود بسازند و به مردم ما ارائه نمایند.



هنوز مرکب این انتقادات خشک نشده ، روزنامه اصولگرای جوان ، نگاهی کاملا متضاد به این سریال داشته و در مقاله ای مدعی صهیونیستی و مشکوک بودن این سریال شد و حتی "جومونگ" را "راهب یهودى" (jew monk = راهب یهودى) خواند و نوشت:

«در سریال"افسانه جومونگ" جومونگ همچون موسى (ع) در خانه فرعون (امپراتور) رشد و نمو مى  کند،با وى به مخالفت برمى خیزد و در نهایت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه اى پهناور (که گذرموسى (ع) از رود نیل را تداعى مى کند) به سرزمین خالى از سکنه (!) پدرانش یعنى چوسان قدیم (ارض موعود) وارد مى کند.

چوسان در ذهن عبارت «چو سان - jew sun» یعنى خورشید یهود را متبادر مى سازد و ماجرا آنجا شگفت آور مى شود که خورشید در تورات، نماد ارض موعود یا سرزمین مادرى مى باشد! چوسان که ارض موعود شد، منجى این قوم - جومونگ - نیز راهبى یهودى مى شود (jew monk = راهب یهودى) و پایه هاى ابتدایى امپراتورى خود را در جو لبن (jew lebun = لبنان یهود) بنا مى کند.

در اکثر واژه هاى کلیدى این افسانه کره اى، «جو» یا چیزى شبیه آن (که دقیقاً با همین تلفظ، در زبان لاتین به معناى یهودى است) به کار رفته است. شایان ذکر است، لازم نیست دقیقاً املاى این لغات صحیح  باشد؛ چرا که در عمل هم ممکن نیست. بلکه نویسندگان این افسانه کوشیده اند از اسامى یا کلماتى بهره  ببرند که بیشترین شباهت را با اسامى و مفاهیم یهود داشته باشند و تلفظ مشابه آنها - نه الزاماً املا - اهداف صهیونیستى عناصر پشت پرده این مجموعه را در ذهن بینندگان نهادینه کند. جالب اینکه بیشتر این عبارات، اسامى خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبان هاى دیگر، تغییر نکنند.»

این روزنتمه در بخش دیگری از نوشته خود آورده است:« نقش زنان در این سریال (اعم از کاراکترهاى مثبت ومنفى) انسان را به یاد پیامبران زن هفتگانه یهود یا حداقل دیگرانى چون ریوقا، ساره، یائل و ... مى اندازد. شخصیت بانو «سوسانو» بسیار شبیه «دبورا» پیامبر زن یهودى است که بنابر فصل هاى چهار و پنج کتاب شوفطیم از مجموعه عهد عتیق بر سربازان سیسرا پیروز مى گردد یا اقدامات تجارى وى «گراسیا ناسى» زن تاجر معروف یهودى و عامل اصلى نفوذ یهودیان در دربار عثمانى را در خاطر زنده مى کند. بانو سویا (همسرجومونگ) نیز که ابتدا به اسارت مى رود، ولى پس از بازگشت به خاطر اهداف عالیه قوم همسرش از معرفى مجدد خود سرباز مى زند، انسان را یاد داستان «هدسه» که بنابر فیلم صهیونیستى «یک شب با پادشاه» به زور از خانه عمویش مردخاى ربوده شد و به همسرى خشایار شاه درآمد، مى اندازد.»

این روزنامه سریال را به سلاح هاس نامتعارف نیز مریوط دانسته و می نویسد: «جومونگ براى دفاع از خود، حق دارد از سلاح هاى نامتعارف زمان خودش مانند شمشیر فولادى، بمب هاى آتشزا و ... علیه دشمنان خود استفاده کند تا جایى که بیننده، این برترى تسلیحاتى را نوعى حق مسلم وى مى داند که حاصل هوشمندى و تخصص کارگزاران اوست... دشمن اصلى جومونگ، امپراتورى چینى ها یا همان «هان» است که سربازهایش با پرى که روى کلاهخودهایشان دارند، بى شباهت به جنگاوران مسلمان نیستند.»


نویسنده در ادامه بجث را به گوگل کشانده و می افزاید:« آنجا که قرار است امپراتورى نو بنیاد جومونگ «گوگورى یو» نام گیرد، بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنى بر تاسیس کشورى به نام گوگورى یو یا گوگ لند در جزیره اى G شکل «لوگوى اصلى شرکت گوگل» در اقیانوس آرام از سوى مدیران گوگل مى اندازد.

البته شاید سخت باشد اگر بگویم حرف G از نمادهاى اصلى فراماسونرى است یا اینکه نرم افزار google earth هیچگاه آنگونه که پایگاه اتمى نطنز را به وضوح مشخص کرده پایگاه اتمى دیموناى اسراییل را به دلایل امنیتى تصویر نکرده است. نمى دانم شاید این هم از ترفندهاى اقتصادى بانو سوسانو و جومونگ باشد!

 البته با تمام تلاش و زبردستى که نویسندگان و دست اندرکاران کره اى- اسراییلى این مجموعه به خرج داده اند، هیچگاه نخواهند توانست اسامى برخى شخصیت ها و کاراکترهاى این سریال مانند «مگول»، «یا گاک» و «ماگاک» را که از دیدگاه ترمینولوژى یا اصطلاح شناسى همان «مغول»، «یاجوج» و «ماجوج» خودمان هستند، با پوشش فرهنگى بپوشانند؛ چرا که همواره در پشت این اسامى قتل و غارت، خونریزى و توحش نهفته است. البته بد نیست بدانند که مردمان این سرزمین همان صاحبان فرهنگى هستند که از مغول ها، مسلمان ساختند و بنا بر برخى تفاسیر این ذوالقرنین یا کوروش ایرانى بود که اسلاف و اجداد آنها یعنى یاجوج و ماجوج را از این سرزمین بیرون  راند. به هر حال اگر یکى از قسمت هاى این سریال را از دست دادید، چندان نگران نباشید چون صدا و سیما آن را سه بار برایتان پخش خواهد کرد! »
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=83169


 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/6/13 و ساعت 1:33 صبح | نظرات دیگران()

پستچی سه بار در نمی زند" آغازی مناسب برای ژانر وحشت

تهران -حیات

یک منتقد گفت: «پستچی سه بار در نمی زند» فارغ از مضمون تجربه ای نو در ژانر دلهره و یا وحشت است و آغازی نو برای  این ژانرمهجور واقع شده درسینمای ایران محسوب می شود .

حسن معظمی؛ منتقد سینما در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات ضمن بیان مطلب فوق؛ گفت: «پستچی سه بار در نمی زند» فارغ از مضمون تجربه ای نو در ژانر دلهره و یا وحشت است و آغازی نو برای  این ژانرمهجورواقع شده درسینمای ایران محسوب می شود.

ژانروحشت درخانواده ژانرهای سینمای ایران جایی ندارد
این منتقد ادامه داد:  ژانروحشت از دهه 40 با تلاش پیشکسوتانی چون «ساموئل خاچیکیان» در ایران پایه گذاری شد، اما متاسفانه به مرور به فراموشی سپرده شده به طوری که در حال حاضر این گونه از سینما درخانواده ژانرهای سینمای ایران جایی ندارد.

وی با اشاره به ساخت دو فیلم "کلبه" و "پستچی سه بار در نمی زند" دراین سالها، افزود: تولید این گونه از فیلم ها نویدی است تا سینما آثار بهتر و بیشتری را در ژانر وحشت تجربه کند، به همین دلیل "پستچی سه بار در نمی زند" به کارگردانی "حسن فتحی" اثری گرانبها محسوب می شود.

معظمی با اشاره به قصه تاریخی "پستچی سه بار درنمی زند"، اضافه کرد: "فتحی" توانست با بهره گیری ازبازیگرانی چون "محمد رضا فروتن" و "باران کوثری" به عنوان شخصیت های اصلی در بستری تاریخی به پردازش زندگی شخصیت های داستان که ریشه در تاریخ معاصردارند، دست پیدا کند.

شخصیت های زنده و مرده در هم تنیده شده اند
این منتقد درباره شخصیت های به نمایش گذاشته شده در"پستچی سه بار درنمی زند"، گفت: دراین فیلم شخصیت های زنده و مرده به دلیل اتفاقات موجود درهم تنیده شده و به نوعی بازخوانی شده اند و درادامه به خوبی به طبقات مختلف اجتماعی همچون ارباب قجری و لمپنی که به دلیل جریانات موجود درجامعه به آزار و اذیت دیگران مشغول است پرداخته شده است.

معظمی با بیان اینکه  کارگردان "پستچی سه بار درنمی زند" توانسته فضایی وهم آلود را در فیلم خود به وجود آورند، تاکید کرد: این فیلم به دلیل نوع شخصیت پردازی، کارگردانی و استفاده ازنشانه های بصری و ایجاد تعلیق درمخاطب می تواند تجربه ای مناسب درآزمونی به نام ژانر وحشت برای سینمای ایران باشد هرچند این اثر با نمونه های خارجی خود قابل مقایسه نیست.

"پستچی سه بار درنمی زند" آمارفروش دلگرم کننده ای دارد
وی به گیشه "پستچی سه بار درنمی زند" اشاره کرد و گفت: فیلم هایی از این دست در صورت تداوم، تعمیم، تکثر و پرداخت درست مضمون می توانند مخاطب خود را پیدا کنند چنان که اثر مذکورآمارفروش دلگرم کننده ای نسبت به دیگر فیلم ها دارد.

این منتقد با اشاره به نیازسینما و تلویزیون به ژانروحشت، تاکید کرد: ما درسینما و تلویزیون نیازمند افرادی مانند "فتحی" هستیم تا با استفاده ازتکنیک بتوانند برای جذب مخاطب به ژانروحشت درداخل کشور اقداماتی اساسی انجام دهند چرا که مخاطب امروز شناختی کامل با فیلم های روز دنیا دراین سبک دارد و به طور حتم جذب چنین مخاطبی کار مشکلی خواهد بود.

"پستچی سه بار درنمی زند" جنبه تجربه اندوزی دارد
وی به کارگردانی "پستچی سه بار درنمی زند" اشاره کرد و افزود: کارگردانی این اثررا به رغم آثار ماندگار"فتحی" در تلویزیون نمی توان ایده ال و یا درجه یک دانست و به عقیده بنده فیلم سینمایی مذکور بیشترجنبه تجربه اندوزی برای سازنده آن را دارد چرا که سینما و تلویزیون دو جریان جداگانه را درحوزه تولید دنبال می کنند، به طوری که ساختار، فیلم نامه، شخصیت پردازی ، دکوپاژ و دیگر موارد آنها با هم فرق می کند.

معظمی با مناسب خواندن انتخاب بازیگران این فیلم، ادامه داد: بازیگرها درانتقال فضا و داستان فیلم موفق بوده اند هر چند که فضای غلوشده درارائه شخصیت ها تا حدودی آزار دهنده است و سبب می شود تا زندگی و مشکلات آنها برای مخاطب چندان ملموس نباشد.

این منتقد در پایان گفت: "پستچی سه باردرنمی زند" آغازی خوب برای ژانر نادیده گرفته شده وحشت در سینمای ایران است و بنده معتقدم باید آن را غنیمت شمرد.
منبع: حیات


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 88/6/12 و ساعت 1:29 صبح | نظرات دیگران()

اکبرلو: انتقال غیرمستقیم پیام از نکات مثبت «دل‌خون» است

خبرگزاری فارس: «منوچهر اکبرلو» با بیان این که «دل‌خون» به سینمای اجتماعی تعلق دارد، گفت: «دل‌خون» هدف خود را ارائه یک پیشنهاد برای تبلیغ یک امر نیکوکارانه قرار داده و انتقال غیرمستقیم پیام اجتماعی از نکات مثبت «دل‌خون» است.

 

«منوچهر اکبرلو» منتقد سینما در گفت‌و گو با خبرنگار سینمایی فارس، در مورد فیلم «دل‌خون» ساخته محمدرضا رحمانی، گفت: این فیلم به سینمای اجتماعی تعلق دارد و البته هدف خود را ارائه یک پیشنهاد برای تبلیغ یک امر نیکوکارانه یعنی اهدا عضو به دیگران قرار داده است.
وی در ادامه افزود: فیلم می‌کوشد با طرح موانع اجتماعی و قانونی در این زمینه پیشنهاد اصلاح‌گر ارائه دهد اما از آنجایی که به طور شفاف وضعیت قانونی کنونی و موانع آن را برای تماشاگر روشن نمی‌سازد، به‌خوبی قادر به ارائه در غالب پیام خود نیست و البته نکته مثبت آن این است که سخن خود را نه در غالب پیام‌های مستقیم بلکه در غالب یک داستان خانوادگی ارائه می‌دهد، گرچه کاستی‌هایی در روایت وجود دارد از جمله اینکه هیچگاه مشخص نمی‌شود پیشینه «عماد»(حامد بهداد) چگونه بوده است که سبب قتل همسر خود شده است، فیلمنامه اطلاعات مناسبی در این زمینه در اختیار تماشاگر نمی‌گذارد.
اکبرلو گفت: فیلمنامه «دل‌خون» مانند اغلب فیلمنامه‌های سینمای ایران توسط کارگردان نوشته شده است و طبیعی است که استفاده از فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای می‌توانست بسیاری از سوالات فیلمنامه را پاسخ بدهد به طور مثال همه می‌دانند که «عماد»، اعدام خواهد شد و این اتفاق نیز در پایان می‌افتد به عبارت دیگر فیلمنامه‌نویس تمهیدات لازم برای ایجاد تعلیق را وارد فیلمنامه خود نکرده است و یا انتظار داریم که دیدار خواهر زن مقتول با «عماد» تأثیری‌ در یکی از آن دو داشته ایجاد کند اما در انتها این دیدار هیچ خاصیتی‌ در روند روایت ندارد، همچنین از رفتارهای غیر منطقی وکیل و همسر پزشکش.
این منتقد در ادامه گفت: فیلمنامه بستر مناسبی ایجاد نمی‌کند تا بپذیریم وکیل حاضر است این پرونده را دنبال کند حتی به قیمت فرو پاشی زندگی خصوصی خود.
اکبرلو در مورد بازی‌ها، گفت: «حامد بهداد» بازی خوبی ارائه می‌دهد اما به نظر من زیاد شاخص نیست چرا که در میان انبوه فیلمنامه‌های ایرانی، فیلمنامه‌ای که دارای شخصیت کمی پیچیده باشد کمتر است در نتیجه از معدود مواردی می‌شود که به بازیگر اجازه می‌دهد که شخصیت ویژه ارائه دهد و از تیپ سازی‌ها فاصله بگیرد و البته همواره شخصیت‌های روان‌پریش در سینمای ایران جذاب بوده‌اند.
اکبرلو در پایان در مورد مسائل فنی «دل‌خون»، گفت: از انجایی که فیلمنامه در سطح معمولی جریان دارد، به عناصر فنی فیلم مانند قاب‌بندی و موسیقی اجازه مانور زیادی برای خودنمایی نمی‌دهد و بالطبع در این بخش‌ها شاهد اتفاقات ویژه‌ای نیستیم.


 نوشته شده توسط علی بیدار در دوشنبه 88/6/9 و ساعت 12:30 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 82
بازدید دیروز: 18
مجموع بازدیدها: 347622
جستجو در صفحه

خبر نامه