سینما، ادبیات، مطالعات فرهنگی و ...
گزارش فیلمهای شبکه یک در نوروز 92
شیرینی کام تلویزیون با «یه حبه قند»/رقابت تارانتینو و اسپیلبرگ در نوروز
فیلم سینمایی «یه حبه قند» به کارگردانی «رضا میرکریمی» روز اول عید از شبکه یک سیما پخش میشود.فیلمهای «جانگوی آزاد شده» و «اسب جنگی» از دیگر فیلمهای نوروزی شبکه یک هستند.
شبکه یک سیما فیلمهای سینمایی و تلویزیونی متعددی را برای پخش در نوروز 92 در نظر گرفته است.
بنا بر این گزارش، پخش فیلمهای سینمایی شبکه یک از روز دوشنبه 28 اسفندماه آغاز و تا 16 فروردین سال بعد ادامه مییابد. این فیلمها هر روز ساعت 16 از شبکه یک پخش میشوند و تکرار آنها روز بعد ساعت 10 روانه آنتن میشود.
در میان فیلمهای انتخابی؛ فیلم سینمایی «یه حبه قند» ساخته رضا میرکریمی خودنمایی میکند.
**اسامی کامل فیلمهای شبکه یک در نوروز 92 به شرح زیر است:
**سرقت از بانک
این فیلم سینمایی روز دوشنبه 28 اسفند پخش میشود.
سرقت از بانک به کارگردانی راجر دونالدسون ساخته شده است.
مارتینی پیشنهاد سرقت از بانکی در خیابان بیکر لندن را به تری میدهد. هدف آن ها صندوق امانات پر از پول نقد و جواهرات بانک است. غافل از این که صندوق ها علاوه بر پول، حاوی اسناد محرمانه کثیفی هستند که تری و گروهش را به شبکهای مخوف از جرم و جنایت و فساد متصل می کند...
**«دوباره زندگی» (les Intouchables)
این فیلم سینمایی که روز سه شنبه 29 اسفند پخش میشود محصول سال 2011 کشور فرانسه است.
«فلیپ» مرد معلولی است که برای امورات روزانه خود نیاز به پرستار تمام وقت دارد. در مصاحبه با داوطلبین برای این کار، او با پسر جوانی به نام «دریس» آشنا میشود که انگیزه چندانی برای انجام این کار ندارد.فلیپ او را متقاعد میکند که پرستاری او را بر عهده گیرد. روحیه شاد و ماجراجویانه دریس به کلی زندگی فلیپ را دگرگون میکند و او را از افسردگی در میآورد. دریس با تلاش بسیار فلیپ را متقاعد به ازدواج میکند و خود نیز به عنوان دوستی خوب در کنار او میماند.
**«چک»
آخرین فیلمی که در سال 91 و روز چهارشنبه 30 اسفند از شبکه یک پخش میشود؛ فیلم سینمایی «چک» تولید سال 90 به کارگردانی کاظم راستگفتار است.
در این فیلم سینمایی فرهاد آئیش، همایون ارشادی و شاهرخ استخری ایفای نقش کردهاند.
روز پنجشنبه چهار مسافر که عبارتند از یک پیرمرد، یک پسر جوان و دو میانسال سوار یک تاکسی میشوند. در مسیر کیف پیر مرد توسط یک موتوری از پنجره تاکسی دزدیده میشود. راننده تاکسی به خواست سایر مسافران در پی تعقیب دزد بر میآید. آنها عاقبت دزد را گرفته و کیف پیرمرد را به او باز میگردانند. پیرمرد در قبال این کمک چکی در وجه حامل برای سه مسافر و راننده میکشد. آنها برای نقد کردن چک مجبور میشوند پنجشنبه و جمعه را در کنار هم بگذرانند و همین سرآغاز ماجراهای جالبی بین آنها میشود. روز شنبه آنها برای نقد کردن چک به بانک میروند و در آنجا متوجه میشوند که پیرمرد فوت کرده است وهیچ پولی به آنها نمیرسد.
**«یه حبه قند»
اولین فیلم سینمایی که در سال 92 از شبکه یک به روی آنتن میرود، فیلم سینمایی «یه حبه قند» به کارگردانی «رضا میرکریمی» است.
در این فیلم که 110 دقیقه زمان دارد، سعید پورصمیمی، رضا کیانیان، نگار جواهریان، ریما رامینفر و ... ایفای نقش کردهاند.
«پسند» دختر آخر یک خانواده سنتی ایرانی است که قصد ازدواج دارد. سه خواهر بزرگترش که همگی ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند هستند به خانه آنها آمده و به صورت کاملا سنتی و ایرانی مراسم شب حنابندان را برگزار میکنند. صبح روز عروسی دایی عزت که حق پدری بر گردن «پسند» دارد و از ازدواج او چندان راضی نیست در هنگام خوردن صبحانه یک حبه قند را به درون دهانش میاندازد، اما قند در حلقش گیر کرده و او را خفه میکند. این ماجرا عروسی «پسند» را به عزا تبدیل کرده و باعث میشود تا خواهرها بساط عروسی را جمع کرده و تدارک مراسم عزا را ببینند.
**«جانگوی آزاد شده» (Django unchained)
فیلم سینمایی «جانگوی آزاد شده» روز جمعه 2 فروردین از شبکه یک پخش میشود.
این فیلم آخرین ساخته کوئنتین تارانتینو است که جیمی فاکس، لئوناردو دیکاپریو و کریستوفر والتز در آن ایفای نقش کردهاند.
جانگو یک برده است که توسط یک ارباب سخاوتمند به نام دکتر کینگ شولز خریداری میشود. از آنجا که شولز اعتقادی به بردهداری ندارد، جانگو را آزاد میکند و آن دو در کسب وکاری که شولز به راه انداخته با هم شریک میشوند. بعد از یک زمستان پر سود، آن دو با هدف پیدا کردن همسر جانگو به نام برومهیلدا به می سی سی پی میروند. آن دو با زیرکی وارد مزرعهای میشوند که برومهیلدا به عنوان برده در آن مشغول کار است. کالوین کندی ارباب مزرعه و بسیاری از اعضای آنجا تحت تاثیر جانگو و شولز قرار میگیرند اما استفن که نوکر مخصوص کالوین کندی است به آنها شک میکند. جنگو و شولز برای حفظ نقشه خود مجبور به ترک مزرعه میشوند اما پس از مدتی جانگو بازگشته و با انتقام از استفن موفق به نجات همسرش میشود.
**فیلم تلویزیونی
شبکه یک برای روز شنبه 3 فروردین یک فیلم تلویزیونی ایرانی به روی آنتن میبرد که نام آن هنوز مشخص نشده است.
**«یادآوری کامل» (Total Recall)
فیلم سینمایی «یادآوری کامل» روز یکشنبه 4 فروردین از شبکه یک پخش میشود. این فیلم به کارگردانی لن وایزمن ساخته شده و محصول مشترک کشورهای آمریکا و کانادا در سال 2012 است.
این فیلم تخیلی 110 دقیقه زمان دارد.
کره زمین به غیر از دو منطقه مختلف در دو نیمکره شمالی و جنوبی غیر قابل سکونت شده است. یک منطقه محل سکونت مجمع کنترل مرکزی است که سعی دارد قسمت دیگر را که مستعمره نام دارد به تصرف خود در آورد و پس از نابودی ساکنان آن، دنیای جدیدی همراه با زندگی رایانهای با حضور رباتها به وجود بیاورد. «کارل» که ساکن مستعمره و کارگر سادهای در کارخانه رباتسازی واقع در مجمع کنترل مرکزی است با یادآوری اندکی از گذشته حذف شده از حافظه اش، متوجه میشود که سالها به عنوان مأموری برای اهداف ضد بشری مجمع کنترل مرکزی فعالیت داشته است او میفهمد که افراد گروه مقاومت در مستعمره که «کارل» علیه آنها فعالیت میکرده، اهداف بشر دوستانه داشتهاند و ضد استعمار مجمع مرکز کنترل مبارزه می کنند. پس او تصمیم به همکاری با آنها میگیرد و موفق به از بین بردن تشکیلات آنها میشود.
**«آلزایمر»
فیلم سینمایی «آلزایمر» به کارگردانی «احمدرضا معتمدی» ساخته شده و مهدی هاشمی، فرامرز قریبیان و مهتاب کرامتی در آن ایفای نقش کردهاند.
زنی که در یک تصادف همسر خود را از دست داده است هر سال برای یافتن او به روزنامه آگهی میدهد. از سوی دیگر مرد بر اثر این تصادف دچار آلزایمر شده و این فراموشی سبب میشود که مرد قادر به شناسایی همسرش نباشد. پس از سالها پلیس مرد را پیدا میکند اما برادر مرد که قصد ازدواج با همسر او را دارد با طرح دسیسهای پلیس را گمراه کرده و شهادت میدهد که مرد یافته شده برادرش نیست. در نتیجه باعث جدایی مجدد زن و شوهر گمشده میشود.
**«شرلوک هلمز: بازی سایهها» (Sherlock Holmes: a Game of Shadows)
فیلم سینمایی «شرلوک هلمز: بازی سایهها» محصول کشور آمریکا در سال 2011 است.
این فیلم به کارگردانی گای ریچی ساخته شده و جود لو و رابرت دانی جونیور در آن ایفای نقش کردهاند.
این فیلم روز سهشنبه 6 فروردین پخش میشود.
شرلوک هلمز به همراه دوست و همکار صمیمیاش دکتر واتسون در پی دستگیری بزرگترین جنایتکار فرانسه به نام دکتر موریارتی بر میآیند. او با اجیر کردن شخصی به نام رنه شروع به بمب گذاری در شهر کرده و به صورت همزمان از شخصی به نام سباستین میخواهد که در شلوغی شهر رقبای او را یکی پس از دیگری بکشد. شرلوک هلمز با یافتن سمیزا که خواهر رنه است رد او را یافته و در پی تعقیبش بر میآید. رنه که در یک مهمانی بزرگ قصد کشتن یکی از افراد سر شناس شهر را دارد توسط دکتر واتسون و سمیزا شناسایی شده و از این کار باز میماند. در همین مهمانی شرلوک هلمز با دکتر موریاتی درگیر شده و با پرت کردن او از ایوان عمارت به رودخانهای خشمگین که در زیر ایوان روان است سبب مرگ او میشود.
**فیلم تلویزیونی
شبکه یک برای روز چهارشنبه 7 فروردین یک فیلم تلویزیونی ایرانی به روی آنتن میبرد که نام آن هنوز مشخص نشده است.
**«نوکاس»
فیلم سینمایی «نوکاس» روز پنجشنبه 8 فروردین ساعت 23 از شبکه یک پخش میشود.
نوکاس به کارگردانی اریک اسکادبرگ در سال 2010 ساخته شده و فورد وینتز کانز و مارتین سینوبرگ در آن ایفای نقش کردهاند.
یک گروه سارق مسلح که لباس پلیس ضدشورش را به تن کردهاند به بانک نوکاس در شهر استاوینگر در کشور نروژ حمله میکنند و مبلغ 57 میلیون کرون نروژ را میربایند. سارقان پس از ورود به بانک کامیون بزرگی را جلوی درب پارکینگ اداره پلیس آتش زده و مانع خروج ماشینهای پلیس از اداره میشوند. آنها پس از فرار از بانک قصد خروج از شهر را دارند که توسط پلیس تحت تعقیب قرار گرفته و در خیابانهای شهر به هم تیراندازی میکنند. رئیس پلیس و چند سارق عاقبت کشته و زخمی شده و بقیه سارقین دستگیر میشوند. آنها که محکوم به دزدی و همدستی در قتل نیروی پلیس هستند به زندان می افتند. پلیس 6 میلیون کرون به سرقت رفته را مییابد اما 51 میلیون کرون ناپدید شده و تا به امروز نیز پلیس نروژ نتوانسته این مبلغ پول را پیدا نماید.
**«پرتگاه» (Man on The Ladge)
فیلم تلویزیونی «پرتگاه» محصول سال 2012 به کارگردانی اسکرلس است. این فیلم در مدت زمان 95 دقیقه پخش میشود و سام ورسینکتون و مندی گنزالس در آن ایفای نقش کردهاند.
نیک کسیدی سارقی است که برای مراسم تدفین پدرش از زندان خارج شده و با همدستی برادرش جویی و نامزدش آنجی از محل حادثه میگریزد. او با تغییر هویت خود وارد هتلی شده وانمود میکند که با پریدن از پنجره اتاقش قصد خودکشی دارد. پلیس منطقه برای جلوگیری از اقدام او وارد عمل میشود غافل از اینکه در ساختمان کناری هتل، جویی و انجی با مهارت خاصی موانع را پشت سر میگذارند تا به یک قطعه انگشتر الماس دست یابند که چند سال قبل دیوید انگلندر با دزدیدن این الماس و تهمت به نیک کسیدی سبب به زندان افتادن او شده است. نیک با این نقشه الماس را یافته و بیگناهی خود را ثابت میکند و پلیس «دیوید انگلندر» را به جرم دزدی الماس دستگیر میکند.
**«سگ آبی» (The Beavar)
فیلم سینمایی «سگ آبی» محصول سال 2011 کشور آمریکاست.
این فیلم به کارگردانی جودی فاستر ساخته شده و فاستر به همراه مل گیبسون در این فیلم خانوادگی ایفای نقش میکنند.
والتر که به علت بیماری افسردگی نسبت به زندگی خود و اطرافیانش بی تفاوت شده است بطور ناخواسته دچار دوگانگی شخصیت شده و یک عروسک سگ آبی دستکش را بعنوان نزدیکترین دوست و همدم خود انتخاب و معرفی میکند. او از دیگران میخواهد که بعد از این بجای او با عروسکش صحبت کنند. او این عمل خود را نوعی عروسک درمانی برای ازبین بردن افسردگی اش با تجویز دکتر روانشناس اعلام میکند. پس از مدتی ، والتر غرق شخصیت دوم خود می شود و برای جدایی از عروسک مجبور به تحمل رنج زیادی می شود. همه این اتفاقات سبب تغییر دیدگاه های او در زندگی شده و او بار دیگر به آغوش خانوادهاش باز میگردد.
**«سرقت بزرگ»(The Grand Heist)
«سرقت از بانک» تاریخی و حادثهای است و محصول سال 2012 کشور کره جنوبی است.
این داستان مربوط به قرن هجدهم و مربوط به دوران سلسله «چوسان» است. در آن دوران قیمت یخ با طلا برابری میکرد. قالبهای یخ در زمستان از رودخانههای یخ زده استخراج و در یخچالخانه سلطنتی انبار میشد تا در طول تابستان استفاده شود. گروهی از افراد سودجو با توطئههای فراوان توانستند حق انحصاری تجارت یخ را بدست بگیرند. در این بین گروهی تصمیم میگیرند تا با دزدیدن یخ از یخچالخانه سلطنتی و تقسیم آن در بین مردم به ظلم و ستم اربابها که تجارت یخ را در انحصار خود گرفتهاند پایان دهند. آنها در عملیات خود موفق شده و اربابان نابکار به سزای کار خود میرسند.
**فیلم تلویزیونی
شبکه یک سیما برای روز 12 فروردین مصادف با روز جمهوری اسلامی یک فیلم تلویزیونی ایرانی در نظر گرفته است که نام آن هنوز مشخص نشده است.
**فیلم تلویزیونی
شبکه یک سیما برای روز13 فروردین مصادف با روز طبیعت یک فیلم تلویزیونی ایرانی در نظر گرفته است که نام آن هنوز مشخص نشده است.
**نجات بزرگ (Big Miracle)
فیلم تلویزیونی نجات بزرگ محصول کشور آمریکا در سال 2012 روز چهارشنبه 14 فروردین ماه از شبکه یک پخش میشود.
این فیلم تلویزیونی به کارگردانی کن کواپسین ساخته شده و درو بری مور و جان کراسینکی در آن ایفای نقش کردهاند.
در یکی از شهرهای کوچک واقع در آلاسکا یک گزارشگر تلویزیونی به نام آدام به همراه یکی ازاعضای انجمن حفاظت از محیط زیست تصمیم میگیرند جان سه نهنگ خاکستری را نجات دهند. این نهنگها به علت یخبندان سطح آب در حفرهای به دام افتاده و مرگشان نزدیک است. با اطلاع رسانی گسترده و کمک مردم محلی و مقامات این نهنگها نجات یافته و به زندگی ادامه میدهند.
**«اسب جنگی» (War Horse)
فیلم سینمایی اسب جنگی روز پنجشنبه 15 فروردین از شبکه یک پخش میشود.
این فیلم سینمایی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ در سال 2011 ساخته شده و به مدت 140 دقیقه از تلویزیون پخش میشود.
در این فیلم سینمایی جرمی ایروین و امیلی واتسون ایفای نقش کردهاند.
آلبرت که در خانوادهای روستایی بزرگ شده است به یک اسب که در مزرعه آنها به دنیا آمده بسیار دلبسته میشود. این اسب که جویی نامیده میشود، توسط آلبرت تربیت شده و بزرگ میشود. پدر آلبرت در یک خشکسالی بزرگ محصولات مزرعه اش را از دست میدهد و تصمیم میگیرد تا با فروش جویی به افسران ارتشی، پول خوبی بدست آورد. افسران ارتش این اسب را به فرانسه برده و در طول جنگ جهانی اول از آن استفاده می کنند. پس از شکست فرانسه از آلمان این اسب به عنوان غنیمت جنگی به دست آلمانها میافتد. آلبرت که طاقت دوری از اسبش را ندارد به جبههها رفته و به دنبال جویی میگردد. جویی را پیدا کرده و پس از جنگ با او به مزرعه پدریاش باز میگردد.
**فیلم تلویزیونی
شبکه یک برای روز جمعه 16 فروردین یک فیلم تلویزیونی ایرانی در نظر گرفته که عنوان آن هنوز مشخص نشده است.
Argo, the Iran hostage crisis and US-Iran relations: a Q&A with Ambassador John Limbert
By Tevin Tatro
On March 9, Ambassador John Limbert, formerly a deputy assistant Secretary of State and a senior diplomat, sat down with The Daily to talk about his life in the Foreign Service. Held captive for 444 days in the 1979 Iran hostage crisis, Limbert spoke during his ordeal with then-Iranian Deputy Defense Minister Ali Khamenei, who has since become Iran’s Supreme Leader. Here, he talks about Argo, his ordeal as a hostage in Iran and what he believes are the necessary steps for the United States to engage Iran.
The Stanford Daily (TSD): Okay, softball question. What did you think of Argo?
Ambassador John Limbert (JL): Oh, I liked it a lot. It had all the elements of a good movie, it was suspenseful, it had Hollywood satire and comedy, it had incompetent American bureaucrats, it had bad Middle Easterners, it had good Middle Easterners, it had friendly Canadians… all of the things that make up a good movie.
TSD: Before the Iran hostage crisis in November [1979], the American embassy in Tehran was overrun in February 1979. Can you describe what it was like, when relations were poor and everyone knew it, to see hundreds of Iranians mobbing the embassy?
JL: I was not there at the time, but a group [of armed leftists] attacked the embassy on Feb. 14, only about three days after the final collapse of the Shah’s government. Fortunately, no one was hurt, though there was a lot of shooting, and what passed for the Iranian [provisional] government at the time did react — they did send in a force, a militia if you’d like, that threw out the attackers. Then, of course, this militia established themselves as our security force. For better or worse, they were the security force that we had for about the next six or seven months.
TSD: After the embassy was overrun in February, it became clear that the U.S. saw its embassy in Tehran as threatened. Personnel were pulled out, but no extra security came. As a hostage, how did you make peace with the fact that the U.S. knew the embassy was under threat but didn’t do more to secure it?
JL: It’s a good question, and it’s a question that people still talk about. In July of ‘79, Secretary of State [Cyrus Vance] sent a message to the chief of mission in Tehran, about three or four weeks before I arrived, and he says, “There’s a lot of pressure to bring the Shah [Mohammad Reza Pahlavi] to the United States. What are your views?” His response is quite clear: “Right now, under [revolutionary] conditions, it’s not the right thing to do…” That message was exactly right, and Cyrus Vance, as I understand the story, he used this reply to argue against admitting the Shah when there was pressure, notably from [banker and philanthropist] Dave Rockefeller and [former Secretary of State] Henry Kissinger.
[That changed in] October [1979, when] President Carter and the government learn for the first time that the Shah is sick with cancer in Mexico and that he needs to come immediately to the United States for treatment. That changes the whole equation.
TSD: Really? But why would they admit the Shah?
JL: Of course, the reasons that the embassy had cited in July were still valid in October… According to some accounts, President Carter was told that if [the Shah died], he would be politically vulnerable because people are going to say that one, he lost Iran, and, two, he sat and did nothing and let the Shah die. Now Carter — remember, this is October of ’79 — is facing an election in one year, and things don’t look good. In 1979, the economy was bad: What I tell my students is that President Carter’s approval rating and the inflation rate were at about the same level.
Others, notably National Security Adviser [Zbigniew] Brzezinski, argued that the shah has been an ally for 25 to 30 years and we couldn’t just abandon him as no one else is going to take him. You have arguments on both sides. What I think turned the issue was Cyrus Vance. He switched positions. He had been opposed to admitting the Shah like the President was, but after he learned of the illness, he switched his position.
TSD: You’ve lived and worked in Iran; you speak fluent Farsi. What do Iranians think of Americans today?
JL: Most Iranians that I know do not wake up first thing in the morning and think about the United States. Same with Americans. It’s not what most of our countrymen think about. I know it’s hard for us to accept the fact that we are not at the center of everyone else’s life. But we’re not.
We have not talked to each other as states for 33 years, and each side looks at the other and exaggerates and distorts both the other’s intentions and capabilities. And not having any diplomatic representation, both sides go to the worst-case scenario. If the Iranians buy a shipment of truck parts, it’s somehow related to their nuclear programs. If we rotate some of our ships, it somehow becomes a part of an invasion of Iran.
TSD: So how does the U.S. engage Iran?
JL: The first thing is [to] calm down. You hear politicians refer to the threat from Iran. You hear a certain presidential candidate say, for example, Iran needs access to Syria to gain access to the sea. But something’s wrong. Something’s wrong with that. Don’t they teach geography at Harvard Business School? But this is from somebody who wants to be President of the United States. So the first thing is [to] take a deep break, back off and ask yourself, what is this talk really about?
TSD: A lot of people would argue that it’s about Israel and Israeli security.
JL: If I were an Israeli and I heard about us being erased off the pages of time, I wouldn’t take very well to that. But the interesting thing is that Iran has become an issue of very sharp and pointed debate within Israel. Israelis themselves are not united over what the relationship should be, what the real threat is, what we should be worried about. It’s not just the academics, like us, not just the negotiators and diplomats, but people with strong security and intelligence backgrounds. And they are saying, no, we need to be a bit more measured.
If I were a right-wing politician from Israel, my biggest ally would be [Iranian] President [Mahmoud] Ahmadinejad. I would send him a check every month to keep him talking the same way. For the far right in Israel, he’s the gift that keeps on giving.
TSD: So you’re saying that radical statements by groups like Hamas and states like Iran are almost advantageous to politicians in Israel because it sort of shores up the conservative right wing support?
JL: Sure. You keep beating the drums and say “Iran this, Iran that, vote for me because I’m the best protection against the crazy people out here.” A lot of Iranians know that. If you noticed back in the [Iranian] presidential campaign in 2009, Ahmadinejad came under a lot of criticism for a lot of needlessly provocative statements from his opponents, not that they were friends of Israel, but they criticized him for political incompetence, if you’d like, for making statements that did not serve the interests of their own country.
TSD: Sure, cooler heads may prevail, but what if they don’t? What do you do when diplomacy fails?
JL: Diplomacy doesn’t fail — you just need patience. [We"ve had] 32 years now of estrangement, and relations are very bad. The view of each other is very bad. A two-week moratorium on criticism or a one-month moratorium isn’t going to change that.
These things do not vanish overnight with one statement, one meeting and one message. What you have to do is not give up, because there will be setbacks. But the worst thing you can do is [to] throw your hands up. Why is it that the other side is always intransigent, and we are always reasonable?
TSD: Did you feel betrayed by your government when you were a hostage in Iran for 444 days?
JL: I don’t know if I would use the word betrayed. I understand the reasons that President Carter made the decision that he did. I wish he hadn’t, but he did. The message to us was, “You are expendable. We have reasons for doing what we’re doing, and your job is to carry on.”
This interview has been condensed and edited.
source: http://www.stanforddaily.com
سوگواری شان پن، اولیور استون و مایکل مور برای مرگ چاوز
مایکل مور، اولیور استون و شان پن از چهرههای سرشناس سینمای هالیوود با ابراز ناراحتی از درگذشت هوگو چاوز رییسجمهوری ونزوئلا مطالب سیاسیای را در اینباره منتشر کردند. مایکل مور در پی انتشار بیانیهای از سوی شان پن درباره درگذشت هوگو چاوز، دست به کار شد و در توییتر خود از مرگ چاوز نوشت.
شان پن به محض انتشار خبر درگذشت چاوز 58 ساله از بیماری سرطان، از او به عنوان یک دوست، یک سیاستمدار سوسیالیست که ونزوئلا را به دوره جدیدی منتقل کرد، اما برای ارتباط با کوبا و ایران همواره تحت فشار بود، یاد کرد. اولیور استون هم در توییتر خودش از مرگ چاوز ابراز ناراحتی کرد.
مایکل مور در توییتر خود نوشت: چاوز کسی بود که نفت را متعلق به مردم اعلام کرد و با این کار 75 درصد از فقر را در این کشور از بین برد. اما این کار برای او خطرناک بود و آمریکا کودتایی برای کنار زدن او ترتیب داد، هر چند او با رای گیری کاملا قانونی انتخاب شده بود.
مور افزوده است: پیش از این که آنها ما را گرفتار جنگ عراق کنند، رسانههای آمریکا مدام مشغول آسیب رساندن به چاوز بودند. 54 کشور دنیا به آمریکا اجازه حمله به عراق را دادند و آمریکای لاتین از چاوز متشکر است که به این کار نه گفت.
مور عکسهایی را که با چاوز در سال 2009 در جشنواره فیلم ونیز گرفته بود نیز منتشر کرده و نوشته است: در این جشنواره ساعتها با هم حرف زدیم و او گفته بود سرانجام کسی را که بیشتر از خودش از بوش متنفر است، ملاقات کرده است.
شان پن هم نوشت: امروز مردم آمریکا دوستی را از دست دادند که هرگز او را نمیشناختند و مردم فقیر سراسر جهان یک قهرمان را از دست دادند. من یک دوست را از دست دادم و همه فکرم اکنون با خانواده پرزیدنت چاوز و مردم ونزوئلا است.
شان پن که از مدتها پیش حامی چاوز بود، با حضوری غافلگیرانه در دسامبر گذشته وارد بولیوی شد تا با شرکت در یک مراسم دعای شبانه برای سلامتی او دعا کند. پن نوشته است: او یکی از مشهورترین چهرههای این کره خاکی بود.
در آگوست 2012 نیز شان پن به چاوز در مبارزات انتخاباتی ونزوئلا پیوسته بود. این دو اولین بار سال 2007 یکدیگر را ملاقات کرده بودند.
معرفی برندگان هشتادوپنجمین مجسمه طلایی آکادمی علوم وهنر سینمایی
بهترین فیلم:
عشق
«آرگو»(برتده)
«جانوران حیات وحش جنوب»،
«جانگو آزاد شده»،
«بینوایان»،
«زندگی پای»،
«لینکلن»،
کتاب بارقه امید»،
«سی دقیقه پس از نیمه شب»
بهترین بازیگر مرد:
بردلی کوپر، «کتاب بارقه امید»
دانیل دی- لوییس، «لینکلن»(برتده)
هیو جکمن، «بینوایان»
یواکین فینیکس، «مرشد»
دنزل واشینگتن «پرواز»
بهترین بازیگر زن:
جسیکا چستین، «سی دقیقه پس از نیمه شب»
جنیفر لارنس «کتاب بارقه امید» (برتده)
امانوئل ریوا، «عشق»
کوونژانی والیس، «جانوران حیات وحش جنوب»
نائومی واتس، «غیرممکن»
بهترین بازیگر مرد مکمل:
آلن آرکین، «آرگو»
رابرت دنیرو، «کتاب بارقه امید»
فیلیپ سیمور هافمن، «مرشد»
تامی لی جونز، «لینکلن»
کریستوف والتس، «جانگو آزاد شده» (برنده)
بهترین بازیگر زن مکمل:
ایمی آدامز، «مرشد»
سالی فیلد، «لینکلن»
آن هاتاوی، «بینوایان» (برنده)
هلن هانت، «جلسات»
جکی ویور، «کتاب بارقه امید»
بهترین کارگردانی:
میشائل هانکه، «عشق»
آنگ لی، «زندگی پای» (برتده)
دیوید ا. راسل، «کتاب بارقه امید»
استیون اسپیلبرگ، «لینکلن»
بن زیتلین، «جانوران محیط وحش جنوب»
بهترین فیلم خارجیزبان:
«عشق» میشل هانکه (اتریش) (برنده)
«جادوگر جنگ» کیم نگوین (کانادا)
«نه» پابلو لارین (شیلی)
«یک رابطه شاهانه» نیکلای آرسل (دانمارک)
«کن-تیکی» اسپن ساندبرگ و یواخیم رونینگ (نروژ)
بهترین فیلم بلند انیمیشن:
«شجاع»، (برنده)
«فرانکنوینی»،
«پارانورمن»،
«دزدان دریایی! گروه ناجورها»،
« رالف خرابکار»
بهترین فیلمنامه اقتباسی:
کریس تریو، «آرگو»(برتده)
لوسی آلیبار و بن زیتلین، «جانوران حیات وحش جنوب»
دیوید مگی، «زندگی پای»
تونی کوشنر، «لینکلن»
دیوید ا. راسل، «کتاب بارقه امید»
بهترین فیلمنامه غیراقتباسی:
میشائل هانکه، «عشق»
کوئنتین تارانتینو، «جانگو آزاد شده» (برتده)
جان گاتین، «پرواز»
وس اندرسن و رومن کوپولا، «قلمرو طلوع ماه»
مارک بول، «سی دقیقه پس از نیمه شب»
بهترین فیلمبرداری:
سیموس مگراوی، «آنا کارنینا»
رابرت ریچاردسن، «جانگو آزاد شده»
کلودیو میراندا، «زندگی پای» (برنده)
یانوش کامینسکی، «لینکلن»
راجر دیکینز، «اسکایفال»
بهترین تدوین:
ویلیام گلدنبرگ، «آرگو» (برنده)
تیم اسکوارز، «زندگی پای»
مایکل کان، «لینکلن»
جی کاسیدی و کریسپین استرادرز، «کتاب بارقه امید»
ویلیام گلدنبرگ و دیلن تیچنر، «سی دقیقه پس از نیمه شب»
بهترین طراحی صحنه:
«آنا کارنینا»
«هابیت: یک سفر غیرمنتظره»
«بینوایان»
«زندگی پای»
«لینکلن» (برتده)
بهترین طراحی لباس:
«آنا کارنینا» (برتده)
«بینوایان»
«لینکلن»
«آینه آینه»
«سفیدبرفی و شکارچی»
بهترین چهرهپردازی:
«هیچکاک»
«هابیت: یک سفر غیرمنتظره»
«بینوایان» (برنده)
بهترین موسیقی:
داریو ماریانلی، «آنا کارنینا»
الکساندر دسپلا، «آرگو»
مایکل دانا، «زندگی پی» (برنده)
جان ویلیامز، «لینکلن»
تامس نیومن، «اسکایفال»
بهترین ترانه:
جی. رالف برای ترانه «پیش از زمانِ من» از فیلم «در جستجوی یخ»
کلود-میشل شونبرگ، آلن بوبلی و هربرت کرتسمر برای «ناگهان» از فیلم «بینوایان »
مایکل دانا و بامبی جایشری برای ترانه «لالایی پی» از فیلم «زندگی پای»
ادل و پل اپورث برای «اسکایفال» از فیلم «اسکایفال» (برنده)
والتر مورفی و ست مکفارلین برای ترانه «همه به یک دوست خوب نیاز دارند» از فیلم «تد»
بهترین صداگذاری:
آرگو
بینوایان(برنده)
زندگی پای
لینکلن
اسکایفال
بهترین تدوین صدا: در این بخش دو اسکار تعلق گرفت
آرگو
جانگو آزاد شده
زندگی پای
اسکایفال(برنده)
سی دقیقه پس از نیمه شب(برنده)
بهترین جلوههای تصویری:
انتقامجویان
هابیت: یک سفر غیرمنتظره
زندگی پای (برنده)
پرومته
سفیدبرفی و شکارچی
بهترین مستند بلند:
پنج دوربین شکسته/ عماد برنات و گای داویدی
نگهبان/ درور موره
چگونه از یک بیماری همهگیر جان سالم به در ببریم/ دیوید فرانس
جنگ نامرئی/ کربی دیک
در جستجوی شوگر من/ مالک بندالجلول(برنده)
بهترین مستند کوتاه:
Inocente،شان فاین (برنده)
Kings Point، ساری گیلمان
دوشنبهها در رسین، سینتیا وید
قلب باز، کیف داویدسن
رستگاری، یان آلپرت و متیو اونیل
بهترین فیلم کوتاه انیمیشن:
آدام و سگ، مینکیو لی
Fresh Guacamole، پیایاس
Head over Heels، تیموتی رکارت
Paperman، جان کارز(برنده)
«سیمپسونها:طولانی ترین مراقبت روزانه»، دیوید سیلورمن
بهترین فیلم کوتاه زنده:
اسد، برایان باکلی و مینو جرجوره
پسران بوزکاشی، سام فرنچ
منع عبور و مرور، شاون کریستنسن (برنده)
مرگ یک سایه، توم فان آورمائت و الن دی ول
هنری، یان اینگلند
اسامی برندگان جشنواره بینالمللی فیلم برلین
اسامی برندگان شصت و سومین جشنواره بینالمللی فیلم برلین اعلام شد.
اسامی برندگان این دوره از رقابتها به شرح زیر است:
جایزه خرس طلایی بهترین فیلم: فیلم «ژست بچه» ساخته «کالین پیتر نتسر» از کشور رمانی
جایزه خرس نقرهای بهترین کارگردانی: «دیوید گوردون گرین» برای فیلم «شاهزاده اوالانچ»
جایزه فیلم برگزیده هیأت داوران: فیلم «یک اپیزود از زندگی دزد آهنی» ساخته «دنیس تاونیک» از کشور بوسنی
جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر نقش اول زن: «پائولینا گارسیا» برای فیلم «گلوریا»
جایزه «آلفرد باوئر»: «ویک و فلو یک خرس دیدهاند» ساخته «دنیس کوته» از کانادا
جایزه خرس نقرهای بهترین فیلمنامه: «جعفر پناهی» برای «پرده بسته» از ایران (1)
جایزه خرس نقرهای بهترین همکاری هنری: «عزیز ژامباکیوف» برای فیلمبرداری «درسهای هارمونی»
جایزه اولین تجربه کارگردانی: «موشک» ساخته «کیم موردانت» از استرالیا
جایزه خرس طلایی بهترین فیلم کوتاه: «فرار» ساخته «ژان برنارد مارلین» از فرانسه
جایزه خرس نقرهای بهترین فیلم کوتاه: «ساکت بمان» ساخته «استفن کریخوآس» از آلمان
جایزه اولین تجربه کارگردانی در بخش فیلم کوتاه: «موشک» ساخته «کیم موردانت» از استرالیا
1) حالا اینکه چطوری یک کارگردانی که ممنوع الکار است توانسته است در داخل ایران فیلم بسازد و آن را به یک جشنواره بین المللی برساند و آن جشنواره نیز عدل به همین فیلم جایزه بدهد قابل تامل است.