سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: جمعه 103 آذر 16

عیادت


مرگ از پنجره بسته به من می نگرد
زندگی از دم در
قصه رفتن دارد
روح ام از سقف گذر خواهد کرد
در شبی تیره و سرد
تخت حس خواهد کرد
که سبک تر شده است
در تن ام خرچنگی است
که مرا می کاود
خوب می دانم من
که تهی خواهم شد
و فرو خواهم ریخت
توده زشت کریهی شده ام
بچه های ام از من می ترسند
آشنایان ام نیز
به ملاقات پرستار جوان می آیند1

 

شعر از عمران صلاحی

 


 نوشته شده توسط علی بیدار در جمعه 88/3/15 و ساعت 2:10 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 4812
مجموع بازدیدها: 362165
جستجو در صفحه

خبر نامه