سینما، ادبیات، مطالعات فرهنگی و ...
مسعود فراستی: 1- میشود در مواجهه با اخراجیها، خندید اما اخم کرد و وانمود کرد که نه، ما اصلاً نخندیدیم. میشود پاروپا انداخت و با ژست روشنفکرانه به خندیدن و سرگرمی حمله کرد و به 3میلیون تماشاگر تهرانی و شهرستانی - که سخت خندیدهاند - توهین کرد و فرافکنانه گفت که: «سلیقه مخاطب عام تنزل کرده و سادهپسند شده.» اکثر آنها - یا همه آنها- «لومپن»اند و ما... میشود با ژست دفاع از «اصول» و دفاع از هنر، سانسورچی شد و طرفدار خط قرمزها و گفت «وامصیبتا، اخراجیها، خط قرمزها را شکسته!» میشود رانتخوار بود اما رد گم کرد و گفت: اخراجیها، از رانت برخوردار بوده و... میشود گفت در غیاب آثار «فاخر»(؟) و معناگرا و جشنوارهای و... اخراجیها چنین میتازد. صبر کنید فلان فیلم «متفکرانه» بیاید ببینید چه خواهد کرد! میشود مدرن بود- یا پست مدرن- و اهل هنر و از بیان و زبان عامیانه فیلم ایراد گرفت و به فرهنگ عامه تاخت. میشود ضعفها و کاستیهای املایی و انشایی فیلم را لیست کرد اما توضیح نداد چرا مخاطب ادامه میدهد و از فیلم پرت نمیشود. میشود تقیه کرد- و لو نرفت- و هیچ نگفت، اما... 2- اخراجیها، فیلم کمدیِ سیاسیِ اجتماعی و جنگی است؛ که خوب میفروشد و همه را میخنداند: ترک و فارس، لر و گیلک و بلوچ و... جوان و نوجوان و میانسال و مسن؛ جوان رپ موتیغتیغی، چادری و مانتویی، جانباز و معلم و دانشجو، رفتگر و پزشک و کاسب و... فقیر و غنی از اسلامشهر تا تجریش و نیاوران و شهرکغرب؛ و از مذهبیترین شهرها - قم و مشهد- تا اصفهان و شیراز و تبریز و بندرعباس و... با بلیت 1000 تومانی تا 3000 تومانی. بیش از 3میلیون نفر و 4میلیارد تومان فروش تا امروز. 3- واقعیت این است که مردم- مخاطب عام- که تریبونی ندارند جز شرکت در مراسم راهپیمایی، شرکت در مسابقات فوتبال و سینما رفتن، میخواهند «دیده» شوند. میخواهند حرف بزنند. دستهجمعی هم حرف بزنند. میخواهند به ریاکاری، «نه» بلندی بگویند و در آخر در دفاع از آب و خاک و... سرود «ایایران» سربدهند. 4- در زمانهای که هرکس در جدی گرفتن خود جدیت بسیار به خرج میدهد؛ و در زمانهای که هرکس یا روشنفکر است، یا سیاستباز، یا هردو؛ و در زمانهای که ریاکاری بیداد میکند، اما به باور من آغازِ پایانش فرارسیده؛ طنز و شوخی چه غنیمتی است و چه کارساز. 5- خنداندن مردم، سختترین کار است و نیکترین کار. برای جدی خنداندن آنها، باید از آنها بود، باید آنها - و مسائلشان- را شناخت و آنها را دوست داشت. اخراجیها، کمدی است و همه شوخیهایش سمت و سوی سیاسی- اجتماعی دارد: 1- زدن و هجو دشمن. 2- هجو ریاکاری و برای وصل کردن- و وحدت- آمده، نه برای... هیچکدام از شوخیهای اخراجیهای 2، از این قاعده مستثنی نیست و کار بزرگ این است که لحظهای کمیک میشود و ما را میخنداند - چه علیه ریاکاری و چه حمله به دشمن- و لحظهای بعد جدی میشود و تراژیک و این کار سخت - طنز جدی، جدی طنز- را تا به آخر به پیش میبرد. دهدقیقه اول فیلم - سکانس قبل از عنوانبندی- را در هیچ فیلم جنگی دیگر ندیدهایم و تلخی و تندیاش را نچشیدهایم. این صحنه برخلاف «دوئل»، جنگ بیهویتی را عرضه نمیکند، جنگ ما را و مظلومیت ما را مینمایاند. آن هم با استفاده از تروکاژهای کامپیوتری که 5 تانک را چند برابر کرده و حمله دشمن را سبعانه ساخته. رنگ صحنه، نیز آن را نوستالژیک میکند. 6- فیلم در جنگ، در اردوگاه و در هواپیما، مسیر و نگاهش را از دست نمیدهد. حرف اصلیاش- برای اولینبار در سینمای ما- این است که: اسارت سختتر از شهادت است و این حرف را به راحتی به ما میرساند. صحنه از بالا گرفته شده سرهای اسرا در خاک را به یاد بیاورید. حرف دیگرش که حرف سیاسی است و یکی از مهمترین اصول رفتاری جنگ دفاعی ما، آزاد کردن اسیر در مقابل قتل عام اسرای زخمی ما توسط دشمن. حرف دیگرش در اردوگاه، دست انداختن تقیه و ریاکاری است- با بازی خوب و تیپیک شریفینیا- و حرف آخر، وحدت همه اسرا در مقابل دشمن. هجو «روسری قرمز»ها نیز، حمله به خائنان است و مخاطب کف میزند. در هواپیمای پرواز 598 نیز تمام شوخیها سیاسی است. 7- اخراجیها، بیش از اینها فیلم جنگی است؛ فیلم دفاع مقدس است، اما نه دفاع مقدس سینمایی کلیشه شده ما. تفکر حاکم بر هر دو اخراجیها برخلاف دیگر فیلمهای جنگی ما- حتی فیلمهای خوبمان- بینشی دیگر است. در جنگ همه مقدس نبودهاند و آسمانی. بسیاری آدمهای زمینی، با ضعفها، ترسها و حتی رذالتهایی بودهاند که در جبهه، تغییر کردهاند. ناموسپرستی، حداقل مرامشان بوده که به وطندوستی رساندهشان و به سرود «ایایران.» 8- با اخراجیها، هرچند با زبان طنز، میشود به جنگ ما نزدیک شد؛ آن هم با یک نگاه ملی در گستره یک ملت. 9- اخراجیها، ضدضدجنگ است و با یک شوخی کوتاه به سؤال «چرا جنگیدیم» پاسخ میدهد: «اگر نمیجنگیدیم، حالا باید به صدام میگفتید آقا دایی.» همه حرف را میزند. 10- فیلم «مسأله»دار است و مخاطب نیز مسأله را میفهمد - هرچند با ظاهری غیرجدی- چرا که مسأله، مسأله اوست: طرد و لعن ریاکاری و جانمازش آب کشیدن و دفاع از ناموس و شرف ملی در مقابل دشمنان خارجی. خوب این مسأله جدی ما تنها به این شکل و با تیپسازی و طنز قابل گفتن - و شنیدن- است و تحمل کردن. و مخاطب عام که توده بیشکلی نیست، پس از سرگرم شدن و سرگرم شدن و خندیدن، به مسأله میرسد و شعورش کار میکند و «آغازِ پایان» را به جلو میراند و وحدت ملی را. |
منبع : خبر |