سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: پنج شنبه 103 آذر 15

جوانی شمع ره کردم ... 

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم

که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را

سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

 

استاد شهریار


 نوشته شده توسط علی بیدار در شنبه 92/1/24 و ساعت 2:24 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1617
بازدید دیروز: 9
مجموع بازدیدها: 358893
جستجو در صفحه

خبر نامه