سینما، ادبیات، مطالعات فرهنگی و ...
برندگان نخل طلای شصت و چهار دوره پیشین جشنواره کن
همزمان با فاصله یک روز مانده به آغاز شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن، آثار سینمایی مطرحی که توانستهاند در ادوار گذشته جایزه نخل طلایی بهترین فیلم را دریافت کنند معرفی می شوند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری سینمای ایران، همزمان با فاصله یک روز مانده به آغاز شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن، فهرست اسامی آثار سینمایی مطرحی که توانسته اند در ادوار گذشته این جشنواره فرانسوی، جایزه نخل طلایی بهترین فیلم این جشنواره فرانسوی را دریافت کنند به شرح زیر است:
«اتحاد آرام» (Union Pacific) به کارگردانی سسیل بی دمیل از ایالات متحده آمریکا، سال 1939.
«ملاقات مختصر» (Brief Encounter) به کارگردانی دیوید لین از انگلستان، سال 1946 / «آتش گلوله» (Cross Fire) به کارگردانی ادوارد دیمیتریک از ایالات متحده آمریکا، سال 1947/ «مرد سوم» (The Third Man) به کارگردانی کارول رید از انگلستان، سال 1949 میلادی.
«معجزه در میلان» (Miracolo a Milano) به کارگردانی ویتوریو دسیکا از ایتالیا و «فروکن جولی» (Froken Julie) به کارگردانی الف سجوبرگ از سوئد، سال 1951/ «داستان غم انگیز اوتللو: لنگرگاه ونیز» (The Tragesy of Othello: The Moor of Venice) به کارگردانی اورسون ولز از ایالات متحده آمریکا و «دو سولدی دی اسپرانزا» (Due Soldi di speranza) به کارگردانی رناتو کاستلانی از ایتالیا، سال 1952/ «لو سولار دو لپور» (Le Salaire de la peur) به کارگردانی هنری جورج گلوزوت از فرانسه، سال 1953/ «ژیگوکومون» (Jigokumon) به کارگردانی تنوسوک کینوگاسا از ژاپن، سال 1954/ «مارتی» (Marty) به کارگردانی دلبرت وان از ایالات متحده آمریکا، سال 1955/ «جهان خاموش» (Le Monde du silence) به کارگردانی ژک یس کاستو و لوییس میل از ایتالیا، سال 1956/ «تشویق دوستانه» (Friendly Persuasion) به کارگردانی ویلیام وایلر از ایالات متحده آمریکا، سال 1957/ «لتیات ژوراولی» (Letyat Zhuravli) به کارگردانی میخائیل کالاتوزوف از شوروی سابق، سال 1958/ «اورفئو سیاه پوست» (Orfeu Negro) به کارگردانی مارسل کاموس از برزیل، سال 1959 میلادی.
«زندگی شیرین» (La dolce Vita) به کارگردانی فدریکو فلینی از ایتالیا، سال 1960/ «ویریدیانا» (Viridiana) به کارگردانی لوییس بانوئل از اسپانیا و «اون آسی لانگ ابسنس» (Une aussi Longue absence) به کارگردانی هنری کولپا از فرانسه، سال 1961/ «او پاگادور دو پرومساس» (O Pagador de Promessas) به کارگردانی آنسلمو دوارته از برزیل، سال 1962/ «ایل گاتوپاردو» (Il gattopardo) به کارگردانی لوچینو ویسکونتی از ایتالیا، سال 1963/ «چتر شربورگ» (The Umbrellas of Cherbourg) به کارگردانی ژک دمی از فرانسه، سال 1964/ «حقه و چگونگی رسیدن به آن» (The Knack and How to Get It) به کارگردانی ریچارد لستر از انگلستان، سال 1965/ «یک مرد و یک زن» (A Man and A Woman) به کارگردانی کلود لوچ از فرانسه و «سیگنور و سیگنوری» (Signore & signori) به کارگردانی پیترو گرمی از ایتایا، سال 1966/ «انفجار» (Blow Up) به کارگردانی مایکل آنجلو آنتونیونی از ایتالیا، سال 1967/ «اگر» (If) به کارگردانی لیندسی اندرسون از انگلستان، سال 1969 میلادی.
«خمیر» (Mash) به کارگردانی رابرت آلتمن از ایالات متحده آمریکا، سال 1970/ «رفتن به میان» (The Go-Between) به کارگردانی جوزف لوسی از انگلستان، سال 1971/ «ایل کاسو ماتی» (Il Caso Mattei) به کارگردانی فرانسیسکو روسی از ایتالیا، و «کلاس اوپرا در پارادیزو» (La classe operaia va in paradise) به کارگردانی الیو پتری از ایتالیا، سال 1972/ «مترسک» (Scarecrow) به کارگردانی جری شاتزبرگ از ایالات متحده آمریکا و «مزدور» (The Hireling) به کارگردانی آلان بریجز از انگلستان، سال 1973/ «مکالمه» (The Conversation) به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا از ایالت متحده آمریکا، سال 1974/ «کرونیک دزانیز دبریس» (Chronique des annees de braise) به کارگردانی محمر لخدار هامینا از الجزیره، سال 1975/ «راننده تاکسی» (Taxi Driver) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، سال 1976/ «پدر پیر» (Padre Padrone) به کارگردانی پائولو تاویانی و ویتوریو تاویانی از ایتالیا، سال 1977/ «درخت وودن کلاگز» (The Tree of Woodenclogs) به کارگردانی ارمانو اولمی از ایتالیا، سال 1978/ «اینک آخرلازمان» (Apocalypse Now) به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا از ایالات متحده آمریکا و «ده درام» (The Ten Drum) به کارگردانی ولکر اشلوندورف از آلمان غربی، سال 1979 میلادی.
«کاگموشا» (Kagemusha) به کارگردانی آکیرا کوروساوا از ژاپن و «تمام آن جاز» (All That Jazz) به کارگردانی باب فاس از ایالات متحده آمریکا، سال 1980/ «مردی از جنس آهن» (Man of Iron) به کارگردانی آندره واید از لهستان، سال 1981/ «مفقود» (Missing) به کارگردانی کاستا گاوراس از ایالات متحده آمریکا و «راه» (Yol) به کارگردانی شزیف گورن و ییلماز گونی از ترکیه، سال 1982/ «تصنیف نارایاما» (La Ballade de Naryama) به کارگردانی شوهی ایمامورا از ژاپن، سال 1983/ «پاریس، تگزاس» (Paris, Texas) به کارگردانی ویم وندرز از آلمان غربی، سال 1984/ «زمانی که پدر برای کار دور از خانه بود» (When Father Was away on Business) به کارگردانی امر کاستاریکا از یوگوسلاوی، سال 1985/ «عملیات» (The Mission) به کارگردانی رولند جوف از انگلستان، سال 1986/ «زیر خورشید ساتن» (Under the Sun of Satan) به کارگردانی موریس پیالات از فرانسه، سال 1987/ «پله فتح» (Pelle the Conqueror) به کارگردانی بیلی آگوست از سوئد، ساخت 1988/ «دروغ و نوار ویدئو» (Liea and Videotape) به کارگردانی استیون سودربرگ از ایالت متحده آمریکا، سال 1989 میلادی.
«وحشی بالفطره» (Wild at Heart) به کارگردانی دیوید لینچ از ایالات متحده آمریکا، سال 1990/ «بارتون فینک» (Barton Fink) به کارگردانی جول کوئن از ایالات متحده آمریکا، سال 1991/ «دن گودا ویلجان» (Den goda viljan) به کارگردانی بیلی آگوست از سوئد، سال 1992/ «پیانو» (The Piano) به کارگردانی جین کمپیون از استرالیا و «بدرود همسرم» (Farewell My Concubine) به کارگردانی کیگ چن از چین، سال 1993/ «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) به کارگردانی کوانتین تارانتینو از ایالات متحده آمریکا، سال 1994/ «زیرزمین» (Underground) به کارگردانی امیر کاستاریکا، از یوگوسلاوی، سال 1995/ «رازها و دروغ ها» (Secrets and Lies) به کارگردانی مایک لی از انگلستان، سال 1996/ «طعم گیلاس» به کارگردانی عباس کیارستمی از ایران و «مارماهی» (The Eel) به کارگردانی شوهی ایمامورا از ژاپن، سال 1997/ «جاودانگی و یک روز» (Eternity and A Day) به کارگردانی تئودوروس آنگلوپولوس از یونان، سال 1998/ «روستا» (Rosetta) به کارگردانی ژان پیر داردنه و لوک داردنه از فرانسه، سال 1999میلادی.
«رقصنده در تاریکی» (Dancer in the Dark) به کارگردانی لارس فن تریر از دانمارک، سال 2000/ «آن برخی چیزهای واقعی را لمس می کند» (It Touches On Something Real) به کارگردانی نانی مورتی از ایتالیا، سال 2001/ «پیانیست» (The Pianist) به کارگردانی رومن پولانسکی از فرانسه، سال 2002/ «فیل» (Elephant) به کارگردانی گاس فن سانت از ایالات متحده آمریکا، سال 2003/ «فارنهایت 11/9» (Fahrenheit 9/11) به کارگردانی مایکل مور از ایالت متحده آمریکا، سال 2004/ «بچه» (The Child) به کارگردانی ژان پیر داردنه و لوک داردنه از فرانسه، سال 2005/ «بادی که بارلی را لرزاند» (The Wind That Shakes the Barley) به کارگردانی کن لوچ از ایرلند، سال 2006/ «4 ماه، 3 هفته و 2 روز» (4 Months, 3 Weeks and 2 Days) به کارگردانی کریستین مونگیو از رمانی، سال 2007/ «کلاس» (The Class) به کارگردانی لورنت کانتت از فرانسه، سال 2008/ «روبان سفید» (The White Ribbon) به کارگردانی میشائیل هنانک از آلمان، سال 2009 میلادیو
«عمو بونمی که می تواند خاطرات گذشته اش را به یاد آورد» (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives) به کارگردانی آپیچاتپانگ ویراستاکول از تایلند، سال 2010/ «درخت زندگی» (Tree of Life) به کارگردانی ترنس مالیک از ایالات متحده آمریکا، سال 2011 میلادی.
و ناگهان پسر مرحوم ایرج قادری
عکس دستهجمعی شب آخر «هفت» جیرانی منتشر شد / خداحافظی گروهی!؟
انتشار عکس دستهجمعی شب آخر «هفت» به تهیه کنندگی فریدون جیرانی، به نوعی میتواند یک خداحافظی گروهی از سوی عوامل و دستاندرکاران این برنامه باشد.
به گزارش سینماپرس، در این عکس، عوامل مختلف سازنده این برنامه، از عوامل اجرای، تا تحریریه خبر، تولید و فنی، در کنار مهمانان شب آخر، در کنار «فریدون جیرانی» حضور دارند.
«فریدون جیرانی» دو سال پیش مجله سینمایی «هفت» را در پی موفقیت بخشهای سینمایی «دو قدم مانده به صبح» به روی آنتن برد و علیرغم همه ضعفها، جای خود را در بین اهالی سینما باز کرده بود و انتقادهای کارشناسان نیز جهت بهبود وضعیت این برنامه صورت میگرفت؛ اما در هفتههای گذشته، برخی انتقادهای سیاسی، به خروج «فریدون جیرانی» از این برنامه انجامید.
منبع: سینماپرس
ایرج قادری و هاشمی رفسنجانی در یک قاب
به ترتیب از راست: خسروشکیبایی مجید مظفری، ایرج قادری ، شایسته و هاشمی رفسنجانی
شرلوک هلمز و دکتر واتسون
شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست.
بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.
هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.
از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.
شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!