سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15

در چنبره غرور و خودخواهی
نقد هالیوود ریپورتر بر«جدایی نادر از سیمین»

نویسنده: دبو را یانگ




    این فیلم موفق می شود جامعه ایرانی را به نحوی در کانون توجه قرار دهد که نمونه آن را در کمتر فیلم دیگری می توان یافت. این فیلم مثل «درباره الی...» که دو سال پیش جایزه بهترین کارگردانی یک جشنواره معتبر سینمایی را برای فرهادی به ارمغان آورد و در ادامه در بسیاری از کشورها اکران شد، این امکان را به طور بالقوه دارد که تماشاگر غربی را درگیر موضوع خود کند. سیاست ظاهرا حضوری در داستان این فیلم ندارد، هرچند اساس داستان جدایی یک زوج طبقه متوسط است. دلیل جدایی این زوج که سیمین و نادر نام دارند، این است که سیمین (لیلاحاتمی) می خواهد به خارج برود تا آینده بهتری را برای دختر 11 ساله خود «ترمه» (سارینا فرهادی) رقم بزند. ولی این ممکن است دلیل اصلی جدایی این دو نباشد. «نادر» (پیمان معادی) مردی مودب ولی لجباز است و به حرف های همسر خود بی توجهی می کند. غرور نادر اجازه نمی دهد که از همسر خود بخواهد از رفتن صرف نظر کند و پیش او بماند، ولی درعین حال اجازه می دهد سیمین پیش مادر خود برود، درحالی که او و ترمه از پدر پیرش که به بیماری آلزایمر دچار است، مراقبت می کنند. نادر عجولانه یک زن فقیر به نام «راضیه» (ساره بیات) را استخدام می کند تا در طول روز کارهای منزلش را انجام بدهد. این زن به نادر نمی گوید که آبستن است (یا می گوید؟) چند روز می گذرد و نادر زن را اخراج می کند و او را با هل از در خانه به بیرون می اندازد: زن (شاید) از پله ها می افتد و جنینش سقط می شود. باقی فیلم به نقطه اوج تنش ها تبدیل می شود، چون «حجت» (شهاب حسینی)، شوهر تندخوی راضیه که بدهی هم دارد، از نادر به دلیل ارتکاب قتل شکایت می کند و پای او را به دادگاه می کشاند. در صحنه صحنه این فیلم جزییات جدیدی ارائه می شود و همین جزییات جدید دورنمای اخلاقی داستان را تغییر می دهد. فیلمنامه فرهادی به طرز قابل توجهی طرف هیچ یک از شخصیت ها را نمی گیرد، بلکه برعکس، همه شخصیت ها به طور برابر، هم حق دارند و هم ندارند. همه آنها در چنبره غرور و خودخواهی، اخلاقیات و پول و افتخار گیر افتاده اند. اصغر فرهادی مثل سومین فیلمش «چهارشنبه سوری» که اثر تاثیر گذاری بود و در آن ازدواج یک زن و مرد طبقه متوسط از دید یک زن مستخدم جوان نشان داده می شود، در این فیلم نگاه دقیقی به شکاف عظیم طبقاتی در جامعه امروز ایران می اندازد.
   
    شغل و آپارتمان و اتومبیل و دانشگاه و جهان بینی سیمین و نادر و ترمه به طبقه متوسط تعلق دارد. آنها صدایشان را بالانمی برند حتی موقعی که دارند با هم دعوا می کنند و به راحتی می توانند روی قاضی (با نقش آفرینی سمپاتیک «بابک کریمی») تاثیر بگذارند. راضیه و حجت افرادی فقیر هستند و در حواشی شهر زندگی می کنند و از اعضای بسیار آسیب پذیرتر جامعه هستند. راضیه فردی بسیار مذهبی است. او در جایی به یک مرکز مشاوره اسلامی زنگ می زند و می پرسد اگر پیژامه کثیف یک پیرمرد 80ساله را عوض کند، دچار گناه شده است؟ امتناع او از قسم خوردن به قرآن باعث به وجود آمدن یک نقطه عطف در فیلم می شود. یک شخصیت اخلاق گرای دیگر فیلم، ترمه جوان است. او یک دختر بسیار جدی است که متوجه می شود در جامعه یی که برخی فقط با دروغ می توانند کارها را پیش برند، باید اصول خود را زیر پا بگذارد. وقتی نوبت او برای بیان حقیقت فرامی رسد، دست به انتخاب متفاوتی از انتخاب راضیه بی سواد، می زند. در این فیلم هم مثل تمامی کارهای قبلی کارگردان، به گروه بازیگران توجه زیادی می شود و شیوه بازیگری واقعگرایانه آنها به عمق بخشی نامعمول شخصیت پردازی می انجامد. همه پنج بازیگر اصلی فیلم حضور برجسته یی در فیلمبرداری صمیمانه «محمود کلاری» دارند. با اینکه فیلم دو ساعت طول می کشد ولی تدوین سریع هایده صفی یاری باعث می شود که بیننده از اول تا به آخر با کنش فیلم درگیر شود.


منبع: روزنامه اعتماد   


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 90/12/2 و ساعت 2:30 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 49
مجموع بازدیدها: 348798
جستجو در صفحه

خبر نامه